شعرناب

دست

حرفی نباش در عمل نشان بده
کی هستی چی هستی چکاره
حسنی حرفی که یارو میگفت
ما یه گاو داریم شاخش میخوره به آسمان تا حالا دست کی را گرفتی
دست
يکی را گرفتی که بین همه
جار نزنی و به خدا بگویی
از من قبول کن ...فلانی یک پارچ
شربت پخش کرده عکس گرفته
فرستاده برا کل آشنا و فامیل ..گفتم
خوبه چهار تا غذا ندادی
در چهار تا خونواده
ضعیف وگرنه در تلوزیون
پخش میکردی .
البته ما مومن مذهب نما نیستیم
ولی خداوند می‌گوید
بخشش در خفا ..یه سری
فکر کنم اشتباه
گرفتن فکر می‌کنند اگر هزار تومان به
کسی دادند باید جار بزنند
این فامیل ما خیلی باحال
بود پارسال میگفت
یه بچه را تحت پوشش
گرفتم .من همینجوری
گفتم اگه آدم نگه بهتره
گفت نه پیش کسی نگفتم فقط
شما و دایی و خاله و این همسایه
آن طرفی
..
گفتم خوبه که به کسی نگفتی
ولی به رئیس جمهور
آمریکا فقط مونده بگی
گفت مسخره میکنی
گفتم نه بابادیگه به
کی میخواستی بگی
حالا ماهی چقدر بهش
میدی گفت ماهی پ!پنج
هزار تومان گفتم
دمت گرم واقعا گفت آره بخدا
گفتم من ماهی ده تومن میدم
دیگه بهش نده گفت چرا
گفتم‌مومن ۵تومن یک کک میشه
یک بستنی میشه
حالا همه جا هم جار زدی
من يکی را تحت پوشش گرفتم
...چی بگم عزیزان
اینقدر ماها کم داریم
که گاهی میمونیم چکار کنیم
من میگم هروقت نمیدونید چکار کنید
برید حمام زیر دوش،۲۰ دقیقه
آواز بخوانید
لااقل با آبروی دیگران
بازی نکنید
آخه خدا ۵ تومن ۵تومن
چیه حالا چنان فخر میفروشه که این کار کردم ......تمام خود دانید
بر داشت خوب کنید واگر کسی جار میزنه فلان کار را کردم بهش بگید این کار بده
من که اخلاقم اینجوریه وبخاطر همین اخلا ق یه سری آشناها از من دوری می‌کنند
میگم بابا اگه چیزی بخشیدی به کسی که گفتن نداره
یه ضرب المثل میگه
یا مبخش یا اگر بخشیدی
پیش کسی مگو
که گفتنش کمتر از گدایی نیست
اگر ببخشی و بگویی ذره ای پیش خدا آجر نداری ولی اگر بخشیدی و نگفتی اجرت صدها برابرپیش خداست
شاعر میگه
من نمی‌گویم سمندر باش یا پروانه باش
گر به فکر سوختن افتاده ای مردانه باش
وجوانمردی به زن و مرد نیست
منظور نفس کار جوانمردی است
که نه زن می‌شناسد نه مرد
یعنی
جوانمردی هم برای زن بکار می‌رود وهم برای مرد
ببخشید من به حرف که میفتم
دیگه از هردری یکم می‌گویم
صحبت از جوانمردی زنان کردم
میخواهم زن جوانمرد را نشان دهم
من علی ناب اهل شهرستان اراک
از بیماران خاص هستم بیماری من پیوند کبد است
ومن هر برج باید با دفترچه تایید شده باید بروم وکارهای خاص بگیرم
وخیلی ها مثل من هستند
بعضی وقتها یک خانم دکتر داروهارو میده بعضی وقتا یک آقا
در این میان نسخه را وارد سیستم
می‌کنند بعضی وقتا سیتم جواب نمیده
اگه آقاهه باشه میگه برو آنطرف شهر بیمه مرکزی تایید کن و بیا
حالاهم بیماری بی جان باید چقدر پول آژانس بدهند تا بروند آنطرف شهر ..
ولی وقتی که خانم دکتره هست
وقتی نسخه تایید نمیشه زنگ میزنه بیمه مرکزی باتلفن تاییدش
را میگیره ونمیگه که من برای شما زنگ زدم
ولی من از بس انج ا رفتم برای دارو فوری متوجه میشم برای من یا برای کس دیگر زنگ زد
ولی اصلا برو نمیاره
حالا به نطر شما کدام جوانمرد است
دیروز نوبت داروهای بود رفتم بگیرم
گفتم خانم دکتر شما خیلی جوانمرد هستی
گفت برا چی آقای ناب
گفتم هر نسخه که سیتم تایید نمیکنه شما با تلفن تاییدش را میگیری
ولی تابحال نه به من نه به کس دیگر نگفتی این کارا میکنی
گفت از کجا متوجه شدی
گفتم من کمی طبع شعر دارم به همه چی حساسم برای ساختن اشعار حواسم کامل به دور و برم هست
گفت من میبینم طرف دو یا سه بیماری خاص داره همینکه پول اینارو جور کمه خیلی هنره منم بفرستم با آژانس آنطرف شهر خدا را خوش نمیاد
گفتم‌ولی ایناقای دکتر از جوانمردی چیزی نمیدونه به محض اینکه سیتم جواب نده نسخه را میده میگه برو آنطرف شهر تایید کن
ولی شما خیلی با مرام و معرفت
هستی من همیش از اینجا که دارو میگیرم بیرون میرم میگم خدایا
هرچی میخواد بهش بده کار
بیماران را سر نمی‌نمیگردونه
بهر حال این داستان معبود گوشه ای از جوانمردی یک خانم دکتر
در صورتی که آقاهه باید بیشتر معرفت داشت ولی به خانم و آقا نیست
باید ببینی جوهره وجود طرف چیست ..از آدمهای با اصل و نصب هست یا از این بی مایه ها
بگذریم خدمت دوستان عزیز
که قسمت دوم عشق و سگ را نوشتم که تا چند روز دیگه
می‌گذارم تو سایت قسمت دوم قشنگتره وبا قسمت اول قشنگ تر میشه
خدا نگهدار ببخشید
چاکرتمام گلها
علی ناب اراک


3