مرز سروش و سه گانی سروش سه لَختی یا شعر سه گانی؟ سروش، گونه ای شعر در اصل کوتاه است و در کلّیّت خود، آمیخته ای از شعر سنتی و شعر نو با همانندگریزی در لَخت پایانی. سروش معمولا از سه تا ده لَخت دارد اما سروش هایی دو لَختی و بیش از ده و مثلا سیزده و چهارده لَختی هم موجودند. سه گانی، شعری است همواره سه لَختی و بسته و کوبشی که خود، به روز رسانی شده ی قالب شعری نوخسروانی است و نوخسروانی هم _ که بیش تر با نام شادروان مهدی اخوان ثالث شناخته می شود _ به روز شده ی خسروانی یعنی نوعی شعر سه لَختی در دوران ساسانی است. اگر بخواهیم بحث جامعی برای هر مخاطب عام داشته باشیم، طبعا باید هریک از این گونه های شعری را با مثال و برخی توضیحات بیش تر معرفی کنیم؛ اما چون از طولانی شدن و پر شاخه شدن سخن، پرهیز می کنیم، بحث مان تخصصی و مناسب مخاطب خاصی است که با پیش نیازهای لازم، آشنایی کافی دارد. حال، سخن اصلی ما، نقطه ی اتصال سروش و سه گانی است و در میان شاخه های فراوان سروش و شاخه های چندگانه ی سه گانی، نقطه ی اتصال این دو گونه، فقط در این شاخه هاست: در شعر سه لَختیِ بدون قافیه و بویژه شعر سه لَختی همانندگریز یعنی دارای قافیه در لَخت های یکم و دوم و بدون قافیه در لَخت سوم(یا اگر هر سه لخت همقافیه اند، حتماً لخت پایانی، دارای طولی متفاوت باشد و همانندگریزی برجسته ای داشته باشد) و در هر یک از دو شاخه ای که گفته شد، (با توجه به تنوع پذیری سروش و سه گانی) فرقی نمی کند که سروش یا سه گانی مورد نظر بصورت سنتی باشد یا نو یا سپیدگون. بر همین اساس مثلا جناب علیرضا فولادی، این سه گانی را سروده اند: زندگی، پیر می کند ما را مرگ، تحقیر می کند ما را وای اگر شوکران عشق نبود! و نگارنده، این سروش را سروده است: بادهایی که عاشقانه شدَه ند به سرای تو، سر سپرده شدَه ند و دل باغ ها، تپیده به عشق. اکنون پرسشی که پیش می آید: با توجه به شباهت قالبی این دو سروده، آیا قالب آنها را باید سه گانی دانست یا سروش؟ پاسخ: از نظر حقوقی و قانونی، به نظر می رسد سه گانی، پاسخ مناسب تری باشد؛ چون زودتر از سروش، نوآوری شده است و نگارنده در زمان نوآوری سروش، باخبر از سه گانی نبود و شباهت هایی بین سروش و سه گانی، بویژه در آغاز و تا پیش از ویرایش های سروش وجود داشته است. خلاصه: از نظر حقوقی و قانونی، این دو شعر به سه گانی، نزدیک ترند؛ اما دو مطلب، باقی می ماند. یکی این که از نظر ادبی یا به عبارت رسا تر، با توجه به روح شعری این دو سروده و مقایسه شان با دیگر سروش ها و سه گانی ها، می بینیم که حال و هوای سروش را دارند و چندان شبیه بیش تر سه گانی های مشهور نیستند؛ چراکه عدم قافیه در لَخت پایانی باعث همانندگریزی شعر شده است و این، یکی از ویژگی های اصلی سروش است؛ ولی سه گانی های مشهوری که از بزرگان این قالب و خود جناب فولادی به این شیوه سروده شده، در نگاه اِجمالی ما، فقط درصد خیلی پایینی نسبت به کل سه گانی ها را در بر داشته اند. همچنين هر دو شعر بالا در وزن اصلی سروش سروده شده اند. از یک طرف، نگارنده، بی آنکه از سه گانی باخبر باشد، از آغاز _با توجه به برخی نکات فنی_ این وزن را وزن ویژه ی سروش دانسته(هرچند سروش را در دیگر وزن ها هم می توان سرود) و از طرف دیگر، جناب فولادی نیز همین وزن را برای سه گانیِ بدون قافیه در لَخت سومش به کار برده است و به نظر می رسد، اصالتی یا به تعبیر ما، روحی ادبی از جنس شعر سروش در این وزن و همانندگریزی مربوطش وجود دارد که درصد بالایی از سروش ها از آن برخوردارند؛ اما این ویژگی سروشی در سه گانی های مشهور بویژه سه گانی های جناب فولادی شاید بیش از یکی دو درصد نباشد و در بقیه ی سه گانی هایشان معمولا مصراع سوم، قافیه مند است و همانند پذیری دارد نه همانندگریزی و در مجموع، آنها دارای روح سه گانی اند و با سروش های ما متفاوت؛ بنابراین از نظر اصالت ادبی، سه لَختی های بدون قافیه ی پایانی بویژه در وزن ویژه ی سروش (فاعلاتن مفاعلن فعلن و نیم وزن های همانند) و برپایه ی آنچه خودمان سروده و سروش نامیده ایم، واقعا سروش اند. دلیل یا قرینه ای دیگر بر اثبات روح ادبی سروشی این شعرها، گستردگی کمیّتی شعر سروش است که از دو تا بیش از ده لَخت دارد و معنا ندارد که مثلا سروش دو لَختی و چهار لَختی و طولانی تر داشته باشیم اما هر وقت به سروش سه لَختی رسیدیم، آن را بیرون از گستره ی سروش و جزء سه گانی بدانیم. بحث اصلی درباره ی سه لَختی های دارای قافیه در لَخت های یکم و دوم و بدون قافیه ی پایانی بوده، تشخیص سه لختی های بدون قافیه را _که درصد کمی در سروش دارند_ برعهده ی مخاطب می گذاریم. طبعا در آن حوزه، میزان بهره مندی شعرهای مورد نظر از ویژگی های اصلی و ترجیحی سروش یا سه گانی را باید در نظر گرفت. مطلب دوم، این که اگر ادعایی از طرف سه گانی بر سروش، تنها در سروش های سه لَختی (بی قافیه و یا) بدون قافیه ی پایانی، قابل طرح باشد، سنگین تر از آن را، می توان از طرف نوخسروانی بر سه گانی های سنتی(با طول یکسان هر سه مصراع و) دارای قافیه در مصراع های یکم و سوم و همچنین در هر سه مصراع، قابل طرح دانست. مطلبی پایانی هم بیفزاییم: خسروانی، نوخسروانی، سه گانی و سروش، همه شیوه هایی از سرودن هستند و سرایش پارسی را گام به گام به پیش برده اند و هر کدام شایان ستایش و سپاس اند. همچنين، نگارنده بر این باور است که گونه هایی مانند سه گانی، سروش، سه گلشن، شعر سبز یا چندآهنگ و شعر تک، سبک سومی به نام شعر پیشرو را در شعر فارسی ایجاد کرده اند و شعر پیشرو بطور مشخص از سه گانی آغاز شده و این سبک سوم، آمیخته ای از شعر سنتی و شعر نو اما غیر از هر دوی آنهاست؛ همچون فرزندی که موجودی غیر از پدر و مادر خود اما شبیه به آنهاست. محمدعلی رضاپور (مهدی)، 18 مرداد 1401 کوچنمای خورشیدی، طَرَبستان، بابلعشق (مازندران، بابل)
|