دنیای مندر دنیای من مردمانی مأیوس با افکاری خاموش با عقل های بی جان و عقاید کپک زده زندگی می کنند که، معشوق بر آنها ظلم و ستم و امر و نهی می کند، و همه خاموش و به گوش ایستاده اند، عزاداری در تدارکات ترور است و مردم ،برای آن نوحه سرایی میکنند و بر سروسینه می زنند،،، دنیای من از درد و رنج و عذاب و شکنجه ، از زخم های بی علاج،از سلول های شلوغ و تنگ،از اعدام های بی ثمر، از گریه های بی پایان، از اشک و خون و مردن، از دروغ و ریا و شهوت، اشباع شده و دیگر برای عشق و محبت و دوستی، مروت و غیرت و مردانگی، پندارو کردارو گفتار نیک جایی نمانده است،،، در سرزمینم که من در آن بیگانه ای بیش نیستم دو فرشته ی مرگ وجود دارد ، جان گرفتن حاکمان و دارا و ثروتمندان را به عزرائیل،،، و جان گرفتن بقیه ی آدمها را به ( نگرانی) فرشته ی جدید سپردند،، و عجب پشتکاری دارد این فرشته ی جدید!!!!!!
|