امیرهوشنگ گراوند شاعر و منتقد لرستانیاستاد "امیر هوشنگ گراوند"، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی لرستانی، زادهی ۲۹ مرداد ماه سال ۱۳۴۶ خورشیدی، در دهستان "اشتره گل گل" کوهدشت و هماکنون ساکن آنجاست. پدر و مادرش کشاورز است و تنها تا پایهی دوم راهنمایی فرصت و امکان تحصیل داشت. گراوند علت ترک تحصیلاش را چنین بیان میکند: در سال ۱۳۵۹ از بد یک حادثه و آسیب دیدگی و ضایعهی نخاعی و پیامد آن هفتاد درصد بدنم دچار معلولیت جسمی / حرکتی شد و سی درصد بقیهام دچار تخیل. ایشان از جمله راه يافتهگان يه دومين جايزه شعر ادبيات پيشرو ايران آوانگارد و تجليل شده به عنوان شاعر و منتقد در ششمين دوره جايزه ادبيات مستقل فارسى (ليراو) هستند. کتاب طرح مجموعه اشعار ایشان است که در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات افلاک چاپ و منتشر شد. مجموعه شعر دیگر ایشان با عنوان "كسى روى صورت امير دالها خط مىاندازد" برگزيده كتاب نخستين جشن شعر هرمز است. ▪نمونهی شعر: (۱) همانطور که از زمان و از مکان از کوره در میرود و گیس لیلیاش را میبُرّد امّا گیس لیل به دورش، پیچان نهارش را نچشیده میم خود را میخورد و جنوناش، ته ماندهی سفرهی دل، ماندهای از عهد آدم که زد و شکست عهدنامه را ـ دل خدایش را آن که حوایش داشت نامهاش طولانیست طولاش که به عرض این و آن میرسد: واه این که خود دیوانهاش است که! از هفت دولت… طاغی میشود میزند به کوه به کوه نمیرسد گل میکند سر کوه و دسته گل است که به دیدارش میرود آن سوی دیوانگی سوی شکستن تیک تیک دیواری که رشتهی افکار را تیک میزند ـ شکستن پایهی ساعت ـ شکستن خط سیر خود تا فرارَوی از مرز و سردرآوردن از خارج: واه این همان کله سیاهست! بالاتر از سیاهی پرچماش بر بام باد و در بازی کلاغ پَر برق از کلهاش میپرّد و همه جا تاریک! درک تاریکی روشنائی وآزادیست: مجالی برای بالا رفتن از دیوارِ «حیات» همسایه!… (۲) دار بر دار یکی قالی میبافد یکی، حلقه و طناب یکی… چو من بیدار و قالی و حلقه تار و پود گسستهام را بر بالای بلندت به دار کشیدهام چنگ میزنم شانه میکشم نقش میریزم گره میزنم میبافم: مویت را که وجودم همه به تارئی از آن بند است!. (۳) نمیبينم احساس میكنم: ماشينی از پيش آذين بسته، خنده ماشينی از پس آذين بسته، گريه و مسافر زير بار آمد – رفتی چنين سنگين چنان در هم تلخ خند بر لب مانده است بر گذرگاه تاريك سرگردان. (۴) با نیمهای از حس با نیمهای از لمس تجربه میکنم تمام قد مرگ و زندگی را… (۵) با جوهری از اشک و کلکی از ترکه ورق میخورد مشق امشب. (۶) لبهای پرتگاه لبخند میزند لبهای تو زهرخند میروم تا بر لب پرتگاه بوسهای نشانم. (۷) نمیخورم هیچ و سرشارم از اشیاع؛ عشقه یک عشق بر دل و رودم چنگ انداخته. (۸) قامت استقامت کوه فراز که رفت سوی اوج فرود فرود چتربازان برف را به خود میخواند. گردآوری و نگارش: #لیلا_طیبی (رها)
|