شعرناب

حمید عرفان شاعر آبادانی

استاد "حمید عرفان" شاعر و نقاش ایرانی و از نسل اول شاعران جریان موسوم به شعر دیگر در چهارم اردیبهشت ماه ۱۳۲۲ خورشیدی در آبادان دیده به جهان گشود.
مدرک دیپلم طبیعی می‌گیرد و به تهران می‌رود و در ابتدای دهه‌ی چهل، شعرهایش را در مجلاتی مانند فردوسی منتشر می‌کند. آشنایی با شاعران هم‌نسل خود و همچنین کار در بانک و بعدها در کسوت پژوهشگر در تلویزیون، او را با "فریدون رهنما" آشنا می‌کند و چندین مقاله و کتاب با سفر به لرستان و خوزستان تالیف می‌کند. کتاب پژوهشی او با نام شیهه در کوه‌ها در همین سال‌ها تکمیل و تحویل بخش پژوهش تلویزیون می‌شود. در محیط ادبی و هنری دهه‌ی چهل با شاعران شعر دیگر آشنا می‌شود و در جنگ‌هایی مانند خزه، جزوه شعر و کتاب شعر دیگر شعرهایش منتشر می‌شود. در این دوران با "بهرام اردبیلی" (از شاعران مهم شعر دیگر) رفاقتی استثنایی را آغاز می‌کند که منجر به هم‌خانه شدنشان می‌شود.
حمید عرفان نخستین کتاب شعرش، "آبنار" را در سال ۱۳۴۹ با همیاری بهرام اردبیلی چاپ کرد. در دهه‌‌ی پنجاه، به اهواز رفت و در آموزش و پرورش آن‌جا استخدام شد. بعد از انقلاب به‌طور منظم به سرودن اشعار و ویرایش ترجمه‌هایش که یادگار دهه‌ی پنجاه است مشغول شد.
حمید عرفان شعرهایی را از گیوم آپولینر، کارل سندبرگ، کامینگز و شاعران یونانی از متن انگلیسی ترجمه کرده است که در برخی نشریات و جنگ‌ها چاپ شده‌اند. تعدادی از شعرهایش در دهه‌ی هفتاد، در مجله‌ی آدینه منتشر شدند.
▪︎کتاب‌شناسی:
- آبناز - ۱۳۴۹
- شعرهای الفبا (سن‌خوزه کالیفرنیای شمالی - ۱۹۹۶ میلادی)
- منحنی مهرگان (نشر کتاب پل)
- زنگ تنفس دیگر (انتشارات افراز)
- شیهه در کوه‌ها (کتاب پژوهشی)
▪︎نمونه شعر:
(۱)
[برای بهرام]
یاد تو جنگلی است یا پاره ابری
یا انعکاس صدای تو است در این ستیغ پاکیزه
و تداوم نورهای متلاشی که نام تو را در قلبم می‌فشرند
یله از اسب سفر می‌شوم فرو می‌ریزم
در محاصره سنگ‌های کلان نمی‌توانم بنشینم
محو می‌شوم
محو معماری‌ی رنگین‌کمان دور دست که تویی
با لکه‌های آبی پیراهنم ذوب می‌شوم
بر این کوره راه
مبادا تو نیز بر من پای بگذاری.
(۲)
اشک نمی‌تواند جای خالی تو را پر کند
...
عزیزم متن همه چیز را خواهد گفت
...
زیر آسمانه‌ی نور در شاه‌راهی رهسپار می‌شویم
که به زیبایی اولین عشق
فرو پیچیده در آرامش و طراوت و سبکی است
تنها کسی که ترحم و شرم دارد عاشق انسان است
پرده فرو می‌افتد و چراغ‌ها روشن می‌شود
اکنون ما خود اثر شده‌ایم.
(۳)
در هوای تو
نازک‌تر از دل بدرود
دیدنی‌تر از خیال
دیوانه‌وار آمده‌ایم.
(۴)
بر کدام مزار بگریم
حالی که باد
با چهار چشم استوایی
از خلاصه‌ی کلام می‌گذرد
دیوانگی
تاول شب بیداری هیجانم بود
تا خواب‌های بریده‌ام
در زیر سقف دوستی
اعتراف عشق کوچک من باشد.
(۵)
مخمل آبی و رگه‌های نارنجی
باور لغزان خلوت شفاف
به حواس خاکستری چنگ می‌‌اندازد و
معما زبان می‌‌گشاید
زمان دایره‌ سان است و
مکان منظره‌ منشورهای معطر
و آخرین حرف محال از دهان باز
می‌‌افتد در فضا
آن را می‌‌نویسم:
برای تو
(۶)
از فشردن
دست‌های گرم تابستانی تو و
دست‌های زمستانی من
چه پاییزهای انتظار گذشت و گذشت
تا شکوفه‌های بهاری معتدل
من و تو
بر آمدند.
(۷)
[ابهام]
زیر هاله‌ی هوش ربای درخت تناور
کوچک می‌شوم
بر دشت بیکران
کوچک‌تر
ایستاده در دورافتادگی خاکسترنما شناورم
و سرانگشت اشاره‌ام از وحشت ابهام آبی رنگ است.
(۸)
[حوا]
در ابرهای تیره‌ی گفت و گو احساس تو را فشردم
آزادی بر قله‌ی سکوت بارانش گرفت.
(۹)
[آدم]
بر زمینم آوردند
یکی دشنه‌ی سرد
که در پوشش ظلمات فرو رود
دویی می‌خواهم
زیر آسمانه‌ی روشن
سرخوش و برهنه آواز بخوانیم.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)


2