زندگینامه بھائی نند لال متخلص به گویاGoya)Bhai Nand Lal) بِھائی نَند لال | پنجابی: ਭਾਈ ਨੰਦ ਲਾਲ شاعر پارسی گوی هندوستان در قرن 11 هجری شمسی (توجه: این زندگی نامه مختصر ارتباطی با آیین بهائی(بهائیت) ندارد ، زیرا از تولد بھائی نند لال تا شروع گسترشبهائی گری ، حدود یک قرن و نیم تا دو قرن فاصله وجود دارد) ----------------------------------------------------- بھائی نند لال با تخلص گویا(ਗੋਯਾ) شناخته می شود او یکی از پنجاه و دو شاعر بزرگ پیشگاه گوروی وقت بود.بھائی صاحب نند لال در اوایل قرن یازده در شهر غزنین(افغانستان کنونی) در امپراتوری پارسیمآب گورکانیان هند چشم به جهان گشود وی درمولتان(پاکستان کنونی) زندگی می کرد و بعدا وارد درباردهمینگوروسیک ، یعنی گورو گوبیند سینگ شد. او از طبقه ای اجتماعی بود که در زمان مغولان، به دلیل مهارت در یادگیری و استفاده از زبان فارسی، که در آن زمان زبان تجارت رسمی بود، متمایز بود. پدرش، منشی چاجو مال، یکی از مقامات دبیرخانه شاهزاده دارا شکوه ، پسر ارشد شاه جهان، شاهزاده را در یک لشکرکشی به غزنین در سال 1639 همراهی کرد و در پایان عملیات به یک واحد ارتش مستقر در آنجا منصوب شد.او خانواده اش را از مولتان فراخواند تا در غزنین به او بپیوندند. نند لعل کودکی و جوانی خود را در آنجا گذراند. گورو گوبیند سینگ(پنجابی:ਗੁਰੂ ਗੋਬਿੰਦ ਸਿੰਘ) (زاده۱۶۶۶- درگذشته۱۷۰۸میلادی) ، پیشوای مذهبی و سیاسی پیروان آئین سیک در قرون 17 و 18 میلادی به آموزگاران و راهنمایان دینی در دینهایهندوگرایی،بوداگرایی،سیکگراییو جنبشهای دینی دیگر در سانسکریتگورو (गुरू) گفته می شود. بھائی نند لال درسالهای اولیه تحصیلات خود را بهزبانهای عربی،فارسیو ریاضیات گذراند. در سن 12 سالگی بانام مستعارگویا شروع به سرودن شعر بهفارسیکرد.در 17 سالگی مادر و دو سال بعد پدرش را از دست داد. پس از مرگ پدرش در سال 1652، به نند لال یک پست کوچک در غزنین پیشنهاد شد، اما او تصمیم گرفت به مولتان، مقر خانواده اجدادی خودبازگردد و در منطقه ای از شهر معروف به آقا محلا ، جایی که خانواده های هندو که در دولت مغول خدمت کرده بودند، اقامت گزید. آقا لقب افتخاری برای هندوهایی بود که به فرهنگ مسلمانان حاکم دست یافته بودند. (عکس: نند لال و گورو گوبیند سینگ) در سال 1652 بهمولتانرفت و در آنجا ساکن شد و با یکدخترسیک ازدواج کرد. پس از آن، او به آیینسیکگرایش پیدا کرد، در سال 1682 باگورو گوبیند سینگآشنا شد و بعداًآمریتداری شد (مانند مراسم تکلیف در اسلام). شعر او به زبان فارسی به سنت دینی سیک ها رفته بود و مورد احترام زیادی قرار می گیرد.علاوه بر نند لال، تعدادی از شاعران دیگر با گورو گوبیند سینگ همراهی کردند. این گروه بیشتر به زبان بِرجی هندی می نوشتند. به نظر می رسد نند لال تنها شاعر فارسی گورو گوبیند سینگ بوده است. برج در گذشته زبانی ادبی بودهاست و کسانی چونامیرخسرو دهلویورابیندرانات تاگوراثرهایی بدین زبان داشتهاند. اورنگ زیب ، سومین پسرشاهجهانو مادر ایرانیاشارجمندبانوملقب به ممتازمحل بود که بنای زیبایتاجمحلبیاد او ساخته شد. «اورنگ» واژهای فارسی است و به معنی سریر یا تخت پادشاهی است. و اورنگ زیب یعنی زیبنده و سزاوار تخت سلطنت. روایتی وجود دارد که اورنگ زیب از معنی یا تفسیر آیه ای از قرآن ناراضی بوده و موضوع را به علما سپرده است.هنگامی که شاهزاده معظم(اسم ، نه صفت) از نند لعل خواست با ارائه تفسیری اورنگ زیب را راضی کند. چون هیچ کس نتوانست نظر امپراطور(اورنگ زیب در مقام سلطنت) را در این مورد قانع کند ، نسخه نند لعل برای امپراتور فرستاده شد که گفته می شود از تعبیر او خوشحال شده بود. اما وقتی متوجه شد که نامبرده هندویی است، اورنگ زیب از این ناراحت شد که یک کافر باید بر قرآن از متکلمان درباری خودش تسلط بیشتری داشته باشد. اما جامه افتخار و پاداش نقدی به او دادند. (عکس: امپراتور اورنگزیب همراه با شاهزاده اعظم شاه) گفته می شود که شاهنشاه گمان می کرد که چنین عالمی را باید به پذیرش اسلام ترغیب کرد.به عنوان عضوی از دربار، او هرگز مجبور به تغییر مذهب نشد، اما زمانی که در جدل تاج و تخت اورنگ زیب دستگیر شد، نند لال موقعیت خود را در دربار و مصونیت خود را در برابر خواستههای امپراتور از دست داد. ----------------------------------------------------- در سال 1707، او سرانجام کار خود را با شاهزاده اورنگ زیب بزرگ ترک کرد و در مقابلگورو گوبیند سینگ از سمت خود استعفا داد. او در مولتان در سال 1712 پس از مرگبهادر شاه اول، مدرسهعربیوفارسیرا راه اندازی کرد که تا زمان اشغال پنجاب توسط بریتانیا در سال 1849 دایر بود. وی در سال 1713 در همانجا درگذشت. ----------------------------------------------------- برخی از آثار مهم او عبارتند از: دیوان گویا : 63 غزل فارسی زندگینامه : کتاب ثنا و ستایش با 510 بیت گنجنامه : هم در نثر است و هم در شعر ادای احترام به بزرگان دین تنخواه نامه : تنخواه واژه ای فارسی به معنای حقوق، پاداش یا سود است. جوت بیگاس : (به زبان پنجابی) ، شامل 43 دوبیتی است با نثر ترجمه فارسی رحیت نامه: در قالب سنتی شعر است که در آن به شکل گفت و گوی اندرزی است ارض الالفاظ : به زبان فارسی است و شامل حمد و ثنا است .در این ترکیب بهایی نند لال تفسیر خود را از مفاهیم سیک ارائه می دهد. توصیف و ثنا: در مدح گورو گوبیند سینگ با کلمات قدیمی فارسی و عربی است خطیمات (شعر) دستورالانشا : مجموعه نامه هایی است به نثر فارسی که برای بستگان و دوستان او نوشته شده است.اینها به عنوان الگویی برای نامه نگاری و ویراستاری گذشته عمل می کنند و حاوی اطلاعات تاریخی ارزشمندی در مورد شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان هستند. فیض النور ظفرنامه ----------------------------------------------------- نمونه اشعار:(ترجمه پنجابی) معشوقم، جام زندگی را به من بده تا در آن دلم را رنگ آمیزی کنم و چشمانم برای حل رازِ رازها روشن شود. در راه من به سوی معشوق، هر قدمی از خوشحالی به صدا در می آید ناقوس هایی که برای توقف شب می خوانند، نه معنایی دارند و نه ، جذبه منزلگهآرامی ، خدا حضور دارد. نگاه کناینجا نور مقدس است! نه گرداب راه عاشق را می بندد نه سیلاب و نه ساحل. ای دل چرا بیهوده در بیابان و جنگل می گردی، ملکه زیبایی در چشم تو ساکن است. هر جا که نگاه می کنم جز حضور مقدس چیزی نمی یابم. آن وقت ای گویا! کجا بروم که دنیا و دامنش را رها کنم؟ ----------------------------------------------------- همه را سینه بریانست و بریانیست و بریانش دو عالم بهر آن دیدار ، حیرانست و حیرانش ز خاک کوی تو کان سرمه اهل نظر باشد نمی باشد علاجی بِه برای چشم گریانش مه و خورشید گرد کوی او گردند روز و شب عجایب روشنی بخشِ دو عالم هست احسانش به هر سویی که میبینم ، جمالش جلوه گر باشد جهان آشفته و شیدا ، به دامِ زلف پیچانش شده جیب زمین پر لؤلوی لاله ز اشک من جهان بگرفته ام گویا به یاد لعل خندانش ----------------------------------------------------- هوای بندگی آورد در وجود مرا وگرنه ذوق چنین آمدن نبود مرا خوش است عمر که در یاد بگذرد ورنه چه حاصل است از این گنبد کبود مرا؟ در آن زمان که نیایی به یاد می میرم به غیر یاد تو زین زیستن چه سود مرا؟ فداست جان و دل من به خاک مردم پاک هر آن کس که به سوی تو رهنمود مرا نبود هیچ نشانها ز آسمان و زمین؟ که شوقی روی آورد در سجود مرا به غیر یاد تو گویا نمیتوانم زیست به سوی دوست رهایی دهند مرا ----------------------------------------------------- بده ساقی مرا یک جام جان ، رنگینی دلها به چشم پاک بین آسان کنم من جمله مشکلها مرا در منزل جانان همه عیش و همه شادی جرس بیهوده مینالد ، کجا بندیممحملها؟ خدا حاضر بود دایم ببین دیدار پاکش را نه گردابی درو حایل نه دریا و نه ساحلها چرا بیهوده میگردی به صحرا و به دشت ایدل؟ چو آن سلطان خوبان کرده اندر دیده منزلها چو غیر از ذات پاکش نیست در هر جاکه میبینم بگو گویا کجا بگذارم این دنیا و اهللها؟ پ.ن:تاثیر حافظ شیرازی در اشعارگویا ----------------------------------------------------- دگر وصفش بر زبان باشد لذیذ نام او اندر جهان باشد لذیذ اَی زهی سیب زنخدان شما میوه چون در بوستان باشد لذیذ چشم ما روشن ز دیدار شماست جان نثارش بسکه آن باشد لذیذ سنبل زلف تو دل را برده است آن لب لعل تو زان باشد لذیذ شعر گویا بیش از شیر و شکر میوه در هندوستان باشد لذیذ ----------------------------------------------------- دین و دنیا در کمندِ آن پری رخسارِ ما ھر دو عالم قیمتِ یک تارِ مویِ یارِ ما ما نمی آریم تابِ غمزۂ مژگانِ او یک نگاه جان فزایش بس بود درکارِ ما گاه صوفی گاہ زاھد گه قلندر می شود رنگھای مختلف دارد بتِ عیّارِ ما قدر لعلِ او بجز عاشق نداند ھیچ کس قیمتِ یاقوت داند چشمِ گوھر بارِ ما ھر نفس گویا بیادِ نرگسِ مخمورِ او بادہ های شوق می نوشد دلِ ھشیار ما ----------------------------------------------------- مقاله زندگینامه بھائی نند لال متخلص به گویا گردآوری : ابوالفضل احمدی خردادماه 1401 خورشیدی
|