شعرناب

جشن حكومت زنان يا جشن محصول - اصفهان (شهر افوس)


شهر افوس در استان اصفهان شهری با افسانه ها و واقعیات مخصوص خود ...
واقعیات و افسانه هایی که بسیاری از آن برای نسل ما سمفونی آموختن بود و فهمیدن. سرچشمه اش با رازه و سازهایش ، رودخانه اش با طنین دل انگیزش ، و جنگل درختان صنوبر و بید و میوه اش با جیک جیک گنجشکانش و...... فراموش ناشدنیست واقعیت حکومت یک روزه زنان در این دیار آن هم در روز جشن محصول شیرین حکایتیست که برای نسل ما افسانه است تا واقعیت و خدا بیامرزد مادر بزرگ را و خاطراتش را از آن چه گذشت.
مقاله زیر را که دیدم خاطرات داستان های مادر بزرگ برایم زنده شد و البته یاد روزهای امتحان و سنگ چسباندن با دوستان در سرچشمه "در کنار قبله کوه افسانه ای" برای پیش بینی قبولی یا تجدیدی،
گاهی دلم تنگ می شود
برایِ دویدن کنارِ رود
خندیدنِ باغ
در آن نغمه و سرود
مقاله ای که خواندنیست:
جشن حكومت زنان يا جشن محصول - اصفهان (شهر افوس)
نوشته شده توسط محمد پاک نژاد
روستاي افوس در 38 كيلومتري غرب شهر داران مركز فرمانداري فريدن بين روستاهاي شش جوان، بوئين، داش گسن و خويگان واقع است. ده افوس در دامنه كوه قوسي شكل به همين نام ايجاد شده است. اين كوه بلند و برف گير است و بدين علت جويبارهاي زيادي از اين كوه سرچشمه ميگيرد. از مجموع جويبارهاي اين كوه، آب سرچشمه كه منبع اصلي آب زراعي افوس است تأمين ميگردد. جوي سرچشمه راه خود را در دره اي مشجر و با صفا بطرف شمال باز مي كند. خانه هاي افوس در مغرب اين دره پردرخت در امتداد شمال به جنوب گسترش يافته است و زمينهاي زراعي در مشرق و جنوب درة فوق توسعه يافته است.
پيدايش افوس
طبق اسنادي كه موجود است در نيمه اول قرن يازدهم هجري به امر شاه عباس بزرگ طايفه اي از گرجيان مسلمان در ناحيه افوس ساكن شدند. اين مردم به كشاورزي و دامداري اشتغال ورزيدند ودر سراسر دوره شاه عباس از حمايت اين شاهنشاه برخوردار بودند. در طول نزديك چهار قرن اين مردم گرجي نسب با ديگر مردمان آميزش و اختلاط پيدا نموده و افوسيهاي امروزي از نسل آنها هستند.
درباره وجه تسميه افوس روايات مختلف است، عوام معتقدند كه كلمه افوس از افسوس آمده و دليل آنها هم اينست كه چون در گذشته زندگي اين مردم با رنج و پريشاني همراه بوده هميشه افسوس مي خوردند. یا اینکه گذشته آنها خوب بوده است و اين افسوس براي آنها باقيمانده است. آنها ميگفتند افسوس كه سيل آمد، افسوس كه ياغيان به اين ده حمله كردند و جوانانمان را كشته و اموالمان را غارت كردند. چنين شد كه اين سرزمين افسوس ناميده شد. اما زني دانا و شيردل بنام بي بي خاتون به تبليغ برخاست كه اين كلمه افسوس اعتراض ميكرد و سرانجام پيشنهاد نمود كه بايد حرف (س) از حرف سوم افسوس كم شود، ديگران با او هم داستان شده و چنين شد كه كلمه افسوس به افوس تغيير نام داد.
اما احتمالاً نام افوس از كلمه افوسليا كه اصولاً لفظي گرجي است آمده و مردم گرجي نسب نام طايفه يا سرزمين اوليه خود را به سرزمين تازه نهادند و افوس بدين سان رايج شد.
جشن
از جمله مراسم واعيادي كه مردم افوس بر پا ميكنند برگزاري جشن محصول يا جشن حكومت زن است. اين جشن كه مصادف است با برداشت محصول معمولاً 80 روز بعد از فروردين برگزار ميگردد. جشن روز مخصوص نداشته و رسم چنان است كه در يكي از روزهاي اواخر بهار انجمني از ريش سفيدان و بزرگترها و تني چند از زنان گيس سفيد و مسن كه سرد و گرم روزگار را چشيده باشند تشكيل ميگردد. وظيفه اصلي اين انجمن تعيين روز قطعي برگزاري جشن است، ضمناً انجمن كميته اي را كه ميبايست مقدمات جشن را فراهم كند انتخاب مينمايد. افراد در اين كميته وظيفه اي مخصوص دارند مهمترين وظيفه اين هيئت انتخاب حاكم است كه پس از مشورت و گفتگوي زياد ازبين زنان ده انتخاب مي گردد. اين حاكم بايد خصوصياتي داشته باشد. به حسن خلق و نيكوكاري معروف بوده رشيد و بلند قامت باشد. جذبه و شهامت داشته باشد. آنچه در انتخاب يك حاكم دخالت زياد دارد آن است كه مابين زنان محبوبيت خاص داشته باشد، خوب حرف بزند و امر و نهي كند در فرمانش ثابت قدم باشد. كسيكه بعنوان حاكم زنان انتخاب ميگردد براي خانواده و همسرش افتخار بزرگي است.
گرچه همه مردم ده با هم بستگي دارند اما حاكم شدن آرزوئي بوده كه همه زنان دارند. بعد از انتخاب حاكم زير نظر او «رجال دولت» و اعيان مملكت انتخاب ميگردد و جايگاهشان در بارگاه معين ميشود، قراولاني نيز براي بارگاه و دروازه ها انتخاب ميگردد.
و همچنين شخصي مأمور ميشود كه چند روز عصر در ده جار بزند و مردم را مژدگاني از چنين روزي دهد. با اعلان و تعيين روز جشن شور و شوق عجيبي در مردم پديدار ميگردد. همه با ميل و علاقه آماده برگزاري جشن ميشوند. از بستگانشان در دهات مجاور و شهرها دعوت ميكنند تا در روز جشن بافوس بيايند. در اين جشن زنان وظايفي خاص و مردان مراسمي مخصوص بخود دارند كه بايد دور و جدا از هم اين مراسم را در روز جشن انجام دهند. هرچه روز جشن نزديكتر ميشود اشتياق مردم و كوشش آنها در تدارك جشن بيشتر ميگردد. در اين تدارك همگان شركت ميكنند و هر كمكي كه از آنان خواسته شود انجام ميدهند. ميدان بزرگ ده چراغاني ميشود ديوار و كيف ميدان با قالي مفروش ميگردد. كرسيها و تخت و بارگاه برپا ميشود و روي تخت به زيباترين وجه تزئين مي گردد.
در روز جشن نبايد هيچ مردي در ده باشد، بنابراين عصر روز قبل از جشن عده اي از مردان وسائل خواب و خوراك خود را برداشته راهي سرچشمه ميشوند. بقيه مردان و پسران بايد صبح روز جشن از ده خارج شوند و هيچ مردي را حق آن نيست كه روز جشن در ده بماند. در اين روز اداره ده بدست زنان مي افتد و زنان حاكم مطلق اند.
با شروع جشن دروازه هاي ده قرق ميشوند و هيچ مردي يا پسري حق ورود به ده را ندارد اگر كسي ندانسته وارد شود قراولان او را به حضور حاكم ميآورند. حاكم يا يكي از وزراء با او صحبت مي كنند و علت آمدن او را جويا ميشوند. دومين سؤال از او اينست كه : مگر نميدانستي امروز جشن حكومت زن است و هيچ مردي را حق اين نيست كه وارد شود.
بسته به نوع جوابي كه مرد تازه وارد ميدهد او را مي بخشند يا تنبيه مي كنند .
در صبح روز جشن زنان بهترين لباس خود را مي پوشند و دسته رامشگران زن درگوشه اي از بارگاه مي نوازند. مدعوين و درباريان بدستور حاكم با چاي و شربت پذيرائي ميشوند. همه زنان ده به هر ترتيب كه بتوانند خود را به ميدان ميرسانند و اگر در ميدان جائي نيافتند به بام خانه هاي مشرف به ميدان ميروند، همه زنان شاد و مسرورند. به جلال و جبروت حاكم يكروزه غبطه مي خورند. كف مي زنند و شادي ميكنند، با صداي بلند شادباش مي گويند و كلي كلي ميزنند.
ميدان يكپارچه سرور و نشاط ميشود وقتي رامشگران با اجازه حاكم آهنگ طرب سر ميدهند همه دست ميزنندو بفرمان حاكم رقص دستجمعي شروع ميشود . زنان مسن كه رقص چوبي را به استادي ميدانند در وسط ميدان حاضر ميشوند، دست در دست يكديگر حلقه كرده با آهنگ ملايم رقص چوبي آغاز ميشود. اين رقص بسيار جالب و در نوع خود بي نظير است. رقص زنان مسن كه با استادي ميرقصند ،زنان ديگر را به پايكوبي وا ميدارد و زنان جوان را مشتاق به رقص ميكند. با اجازه حاكم زنان جوانتر در ميان زنان مسن به رقص مشغول ميشوند. صحنه اي جالب بوجود ميآيد. وقتي رقص چوبي زنان پايان ميگيرد به دستور حاكم رقص دختران شروع ميگردد لباس دختران در اين رقص متحدالشكل نيست، عده اي لباس گرجي و تعدادي لباس شهري به تن دارند. اين گوناگوني لباس در رقص آن قدر بديع است كه زنان ديگر را كه ناظر هستند دچار تعجب ميكند، اين رقص چوبي رقصي است شهري و دهاتي.
اين مراسم تا كمي بعد از ظهر ادامه دارد وسپس حاكم به زنان دستور ميدهد كه مدعوين و زنان ده براي صرف ناهار به منازل خود بروند و بعد از آنكه بارگاه خالي شد دستور مرخصي وزراء و درباريان نيز صادر ميگردد و خود با نديمه هاي مخصوص و قراولان حاضر بمنزل مراجعت ميكند و فقط چند محافظ از بارگاه حراست مينمايند.
در همين روز در سرچشمه مراسم ديگري برپا است چنانكه قبلاً گفته شد سرچشمه تا ده 5 كيلومتر فاصله دارد و در دل كوهستان واقع است و آب بصورت آرتزين از زمين مي جوشد و در جويبارهاي افوس جاري ميشود.
مردان به محض ورود به سرچشمه جايگاه مخصوص خانوادگي خود را كه اجدادشان در آن جايگاه چنين روزي را ميگذرانيده اند آب و جارو كرده و چادرها را نصب مي كنند.چادرها از دوختن چهار چادرشب يا بيشتر بهم درست ميشود هر چادر معمولاً پنج ستون چوبي دارد كه يكي در وسط و بقيه در چهارگوش چادر نصب ميشود به طوريكه وقتي چادر كاملاً نصب شد مانند يك چتر زيبا جلوه گر ميگردد. وقتي همه چادرها برپا گرديد چنان منظره بديع و جالبي بوجود ميآيد كه انسان بياد زيباترين پلاژهاي سواحل دريا مي اندازد.
رنگ گوناگون چادرها و اينكه در دو طرف دره در امتداد سيصد متر در شيب زمين بطور مطبق نصب شده اند، نسيم ملايم و خنك كوهستان كه باين چادرها مي وزد، مردان دهاتي با شلوار گشاد كه داخل اين چادرها و در كنار منقل و قوري و سماور لميده اند، منظره پيران و جوانان و پسر بچه ها كه به حكم مراسم از مادرانشان جدا شده اند، چمباتمه زدن عده اي از بچه ها در چادرها، بوي غذا كه فضاي سرچشمه را در بر گرفته، آنطرف تر صداي جوشش آب از زمين، هياهوي عده اي از مردم كه هنوز بدنبال جاي مناسب براي استقرار چادر ميگردند، منظره كوهستان پربرف افوس و استخري كه در قسمت شمال سرچشمه از انباشته شدن آب بوجود آمده، همه از مناظري است كه هر بيننده اي را به تعجب واميدارد.
غذاي مردها در سرچشمه از شب پيش آماده شده و در سرچشمه گرم ميشود، وقتي كسي از نزديك چادرها عبور مي كند صاحب چادر با كمال خلوص و بدون ريا با صداي گيرا، وي را دعوت به صرف غذا وچاي و ميوه ميكند. بعد از غذا مردان مسن تر با نشستن بدور سماور و منقل و قوري از گذشته هاي اين جشن صحبت مي كنند.
مردان جوان و پسر بچه ها از قسمتهاي مختلف دره كوهستاني سرچشمه ديدن ميكنند و بعضي از آنها براي آوردن برف راه ارتفاعات را در پيش ميگيرند.
در سمت شمال غربي سرچشمه در حدود 20 متر بلندتر از كف سرچشمه آثار حوض سنگچين شده به چشم ميخورد كه در سراسر روز جشن عده اي اطراف آن نشسته و به صحبت مشغولند. اين حوض كه آبي سرد و زلال داشته در نظر مردم حوضي مقدس و متبرك بوده است و در طول زمان معجزاتي از آن بمنصه ظهور رسيده است. اعتقاد عمومي بر آن است زماني كه حوض آب داشته هميشه جامي زرين مانند قايق روي آب گردش ميكرده، اما اين جام به نظر و ديد همگان نمي آمده است وفقط افراد خيلي با ايمان و مؤمن آنرا ميديده اند. اين افراد حق نداشتند كه جام را لمس كنند چه به محض آنكه اراده گرفتن جام را داشتند جام ناپديد ميگرديد. اين حوض كه اكنون هم پرچم سبز رنگي بر ديوار ان در اهتزاز است در نزد افوسيها فوق العاده مقدس ميباشد. چه امروزه هم مشكل گشاي زن ومرد افوسي است وافوسيان را سخت بر اين حوض اعتقاد است. دختران دم بخت با گذاردن عروسكي كوچك در شكافهاي سنگي حوض بانتظار شوهر بخت خود را آزمايش مي كنند. زنان شوهردار و بدون بچه عروسكي را در گهواره اي كوچك ميخوابانند و بكنار حوض مي نشينند و با خداي خود راز و نياز ميكنند، سپس سنگي كوچك و صاف را انتخاب نموده به ديوار حوض تكيه ميدهند اگر سنگ به بدنه حوض بچسبد مراد آنان حاصل است و در صورت مراجعه به دكتر و دوا درمان سال آينده بقول خودشان صاحب پس كاكل زري يا دختر گيسو مرواريد خواهند بود.
جواناني كه از ديواره شرقي ارتفاعات سرچشمه بالا ميروند وقتي چشمشان به آثار ديواره سنگچين شده كه توسط اجدادشان كه يك متر و نيم عرض دارد سراسر ناحيه اي را دربر ميگيرد كه ميتوان ازآنجا در مقابل مهاجمين دفاع كرد. اين ديواره در حدود سال 1138 هجري قمري يعني 5/2 قرن قبل براي مقابله با هجوم افاغنه ساخته شده و در پس ديوار بوده كه جوانان و مردان افوس افغانها را كه به دهاتشان حمله كرده بودند شكست دادند.
معروف است كه وقتي خبر هجوم دسته اي از افغانها به افسوس رسيد مردم ده خود را ترك كرده با زن و بچه اثاثيه و اغنام و احشامشان به سرچشمه پناه بردند و در پناه ديوار فوق بدفاع پرداختند، ساخت ديوار طوري است كه مهاجم بايستي از يك سربالائي تند خود را به محصورين برساند.
در اين صورت حمله به مهاجم آسان بوده و در دفاع را ممكن ميسازد. جنگ با دسته جات افاغنه 3 روز بطول مي انجامد وقتي كه آذوقه محاصره شدگان رو باتمام بوده و شكستشان قطعي، جواني بلند بالا و رشيد سوار بر اسب كبودي ظاهر شده و مردم را در جنگ با افاغنه ترغيب ميكند.
اين جوان شجاع پيشاپيش افوسيها به نبرد مي پردازد، افوسيها بطوري تهييج شده كه با شدت وقوت بدون ترس بر دشمن حمله مي آورند، افغانها كه انتظار چنين حمله اي را نداشته اند. مقاومت نكرده راه فرار در پيش ميگيرند. بدين مناسبتها است كه سرچشمه نزد افوسيها مقدس و متبرك است.
وقتي جوانان از بازديد قسمتهاي مختلف سرچشمه فراغت يافتند درحدود ساعت 3 بعد از ظهر صداي تكبير و الله اكبر در كوهستان طنين مي افكند . اين صداي مؤذن است كه مردم را به نماز و دعا دعوت ميكند. مردان و پسران با شنيدن صداي مؤذن بسمت غرب چشمه كه مكاني رفيع ومسطح است ميشتابند، امام جماعت حاضر است و نماز ظهر و عصر برگزار ميگردد و سپس امام دست به دعا برداشته ديگران آمين مي گويند. صداي دعا در كوهستان طنين مي افكند و انعكاس آن دلها را به وجد آورده به خدا نزديكتر ميكند. همه با خلوص نيت دعا ميكنند، احساس ميشود كه در اين مكان به خدا نزديك ترند. نماز و دعا ساعت 4 بعد از ظهر پايان مي پذيرد و سپس مردم با يكديگر دست مي دهند، مراسم سرچشمه از اين ساعت به بعد تمام شده و هر كس ميخواهد ميتواند بار و بنه خود را جمع كرده عازم ده شود. زنان تا دروازه به استقبال مردان ميآيند و همراه آنان كوچه هاي ده را طي مي كنند و در پياده كردن اثاثيه و بار بآنها كمك ميكنند. حوالي غروب همه مردان و پسران به خانواده خود ملحق ميشوند. زنان از انجام مراسم خود و مردان از رويدادهاي سرچشمه براي زنان نقل ميكنند، هر طرف با دقت به سخنان طرف ديگر گوش ميدهد تا آنچه ميشنود در لوح ضميرش نقش گيرد و براي آينده بتواند جشن را با اين خصوصيات اجرا كند.


1