سمیرا خوشروزنده یاد "سمیرا خوشرو مهربن" متخلص به "شبنم"، شاعر و ترانهسرای توانخواه گیلانی، زادهی نخستین روز سال ۱۳۶۳ خورشیدی در سیاهکل بود. وی در یازدهمین روز سال ۱۴۰۱ درگذشت و اجل مهلتش نداد که آثارش را در کتابی مکتوب کند. ▪نمونهی شعر: (۱) [خانهی ارواح] ظرفهای نشُسته روی میز سطلِ زباله از غذا لبریز درِ یخچال شده رخت آویز روی کاشی شکسته صد تا چیز مثل میدانِ جنگ، جای ستیز هی رژه میروند سوسکها! چَمِدانی شکسته و ویران پیرهن روی تخت سرگردان مثل آدم که خم شده بیجان روی تختی که خیسِ از باران گُلِ خشکی کنار یک گلدان ادکلن زیرِ تخت، افتاده! پرده از گیرههاش در رفته میز در خاک تا کمر رفته خاک روی چراغ سر رفته برق، هر شب فقط هدر رفته مثل اینکه زنی سفر رفته خانه شبیه شهرِ ارواح است! مبلهای کثیف و وا رفته تارهایی که تا هوا رفته رنگ، از روی بچهها رفته مهربانی از این فضا رفته کفر باشد، ولی خدا رفته زن نباشد چنین شود خانه! (۲) [نور عشق] یه عمرِ تووی غارِ بیکسیهام توو چنگِ دیوِ تنهایی اسیرم گلومو دستِ حسرتها فشرده دارم زور میزنم شاید نمیرم قفس جای قشنگی نیست اصلا دارم دق میکنم از دردِ دوری قناری باشی و تنها بمونی؟! بعیده خو بگیرم با صبوری! میونِ آسمون و رو درختا پرنده میشه بیبالش بمونه؟ میشه مرغی بدونِ جفت باشه مدام از عشق و معشوقش بخونه؟ نباید بیشتر از این تووی این چاه بمونم با نم و غمها بسازم کمک کن عشق تا جونی بگیرم به قلبِ لشگرِ ظلمت بتازم میگن پایانِ شب صبحِ سپیده میخوام پیدا کنم این روشنی رو جدایی رو که پشتِ سر بذارم میشینم تا ابد توو سایهی تو (۳) [مرگ رویا] یه شب با اسلحه توو قلبِ تنهاییم تموم آرزوهامو ترور کردم! نباید میدیدن من رو توو این حالت نمیخواستم شریک باشن توی دردم نمیخواستم ببینن تووی مردابِ جنونِ سر خوریها مثل خر موندم نمیخواستم بفهمن پیشِ چشماشون یه عمری واسهی غمها رجز خوندم! میونِ اینهمه خواستن که توو دنیاس فقط این آرزوها مالِ من بودن مثل رودِ فراری در پیِ دریا آخه اونام فقط دنبالِ من بودن! یه گورِ دسته جمعی توو دلم کندم دیگه فرقی ندارم با یه قبرستون براشون فاتحه میخونم و میرم که گمشم تووی پاییز... توو زمستون نمیدونم چجوری بعدِ رویاهام شب و روز و بپیچونم که فردا شه نمیدونم هوا رو با چه امیدی بِبلعم تا میونِ ریههام جا شه نمیدونم چجوری ابرِ چشمامو برونم تا بِخُشکن چشمههای غم نمیدونم چجوری از تووی قلبم شَرِ غمهای بدجنس و بُکُنم کم توو این شبها اگه راهی نشه پیدا میرم تا بینهایت سمتِ بیراهه با اینکه میدونم در آخرِ این راه فقط تاریکی و آغوشِ یه چاهه!. گردآوری و نگارش: #لیلا_طیبی (رها)
|