پروانه نجاتیپروانه نجاتی، خاتون غزل شيراز بانو "پروانه نجاتی" فرزند "علیدوست" شاعر بهبهانی ساکن شيراز، که او را به نام "بانوی شعر شهدا" میشناسند؛ زادهی ۱۱ شهریور ماه ۱۳۴۸ خورشیدی در کوچهی تعاونیِ فلكه بيد بلند بهبهان است؛ و از سال ۱۳۶۵ وقتی در رشته زبان و ادبيات انگليسی دانشگاه شيراز پذيرفته شد؛ و با ازدواج دانشجویی در شیراز ساکن است. ▪︎سوابق ادبی و هنری: - دبیر زبان انگلیسی - معاونت ادبیات حوزه هنری فارس - موسس و دبیر انجمن شعر زنان شیراز - کارشناس فرهنگی هنری اداره آموزش و پرورش - مسئول کانون شاعران و نویسندگان ناحیه ۴ شیراز - مسئول انجمن شعر پروین اعتصامی» در اداره کل ارشاد استان فارس ▪︎کتابشناسی: - فرشته و انجير (کار مشترک او با همسر شاعرش دکتر غلامرضا کافی است) - قناریترين آواز - شكستنیتر از آنم - لحظات عاشقانه يك زن - خاكستر پروانه - غزلهای ماه - سوگ سور برادرانم - شرح پرواز - داغ و دغدغه - حجرههای ملکوت (زندگی نامه روحانیون شهید) - شرح پروانه - ضریح نقره کوب اشک (تصحیح اشعار شهید شیرعلی سلطانی از شهدای استان فارس) - من سردم است - سهم ارادت - در آشیان چکاوک - رو پوشی برای میدان تیر - تذکره شاعران زن فارس از آغاز تا امروز - فرهنگ دانش آموز و... ▪︎افتخارات ادبی و هنری: - برنده جایزه قلم زرین ایران با کتاب بهانهها - برنده کتاب سال دفاع مقدس با کتاب داغ و دغدغه - برنده کتاب فصل ایران با کتاب غزلهای ماه - تقدیر جشن فرهنگ فارس با کتاب خاکستر پروانه - شاعر برگزیده دفاع مقدس در دهها همایش و جشنواره و کنگره ملی - شعرخوانی در محافل بین المللی بلغارستان، تاجیکستان، لبنان، آلمان، عربستان، سوریه و... ▪︎نمونه شعر بهبهانی: (۱) ايسه كه چشم میسونی اَمِدَه اجِلی اَجو اَمونیِ اَمِدَه ولي باَ همِی يها دلبركم هرچی هم دير اَمِده خوش اَمِده ▪︎نمونه شعر فارسی: (۱) [خواهرِ عشق] این زن که خاک قم به وجودش معطر است تکرار آفرینش زهرای اطهر است تکرار آفرینش افلاک بر زمین تکرار آفرینش عرش مصوّر است این جلوهی فرشته صفت این شکوه غیب بر خاک مینشیند و از خاک برتر است دست سخاوتش پر از آمال دوستان چشم محبتش به غریبان مضطر است همشیرهی شقایق و همراز رازقی با آفتاب مشرقی عشق خواهر است این زن که از نیایش او مست عالماند معصومه است؛ مریم آل پیمبر است. (۲) [مصائب مسیح] مصائب تو مگر از مسیح کمتر بود؟ چه قدر سهم دل آخرین پیمبر بود؟ چه زجرها که کشیدی که سر بر آرد دین درخت عمر تو با خون دل تناور بود تو را چگونه گذشت آن کبود لحظاتی که چشم شعب ابیطالب از غمت تر بود حجاز حجم نفسگیر کینه بود و لجاج نفاق قوم تو یک کارزار دیگر بود تو با دو قاطبهی شرک و جهل جنگیدی و رنجهای تو حتی از این فراتر بود... امین! یتیم پر آوازهی بنیهاشم! نگاه تو خود اماننامهی معطر بود. (۳) [سجدهای پر از خون] اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند که تیرها همه آمادهی هدف شدهاند پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را که از صدای تو ذرّات در شعف شدهاند برای چرخ زدن در حوالی خورشید مدارهای سراسیمه جان به کف شدهاند به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر غبارها ز رُخ دشت برطرف شدهاند و کربلا شده دریایی از حماسه و شور و ریگهای بیابان همه صدف شدهاند نماز عشق فقط سجدهای پر از خون است اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند. (۴) [سکوت غریبانه] مدینه میروی آهسته از بقیع بپرس که راز گم شدن قبر مادر ما چیست؟ و آن مسافر تنها که نیمهی شبها در آن سکوت غریبانه مینشیند کیست؟... همین که رد شدی از کوچهی بنیهاشم به روی آن در و دیوار خسته دست بکش که بوی سوختن جان میآید از خانه که آستانهی آن در هنوز هم زخمیست مدینه میروی از دور گنبدی پیداست که هست سبزتر از باغ آرزوهایت پراز طراوت مطبوع مسجد نبوی در آن اذان معطر به سوی کعبه بایست مدینه نقطهی عطف زمین و افلاک است صدای گام پیمبر هنوز میآید و عاشقانه گره میخوری به تاریخی که جز به روزنهی دل نبایدش نگریست. (۵) [عطر صلوات] امشب که به نام عشق، آغاز شدهست دنیا پر از آوازهی اعجاز شدهست پیچیده به جان خاک، عطر صلوات یک دسته گل محمّدی باز شدهست. گردآوری و نگارش: #لیلا_طیبی (رها)
|