احمد دریس"احمد دریس"، کارگر پالایشگاه آبادان، شاعر و مترجم ادبیات عرب، زادهی دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۲ خورشیدی، در روستای "مغیطه"، از توابع شهر آبادان است. از خصوصیات شعرهای احمد دریس، میتوان به سادگی در بیان و استفاده به جا از اتفاقات روزمره در فرم شعر اشاره کرد. جهان او، جهان سادگی است؛ یک سادگی پیچیده که اهمیت به دغدغههای اجتماعی در این سادگی و پیچیدگی در کنار ساختمان شعری سبب میشود از او به عنوان یکی از شاعران متعهد ادبیات ایران امروز نام ببریم. او توجه ویژهای به سرودن شعر علیه جنگ دارد. ▪︎کتابشناسی: - بازی که باختم. - ما سه نفر. - کوتاه مثل پلک زدنهای تو. ▪︎جوایز و افتخارات: - برگزیده کنگره سراسری شعر عاشورایی الیگودرز. - نفر دوم جشنواره سراسری شعر کوتاه اندیمشک. - برگزیده همایش شوشتر. - برگزیده همایش نخل و کارون. - برگزیده همایش سراسری بهار آبادان. ▪︎نمونه شعر: (۱) کاش میتوانستم به این مادر مضطرب حالی کنم یازدهمین کشته قهوه خانه من هستم و تعداد این اجساد دیگر فراتر از انگشتان دستانش نخواهد بود پسرش را باید در جایی دیگر جستوجو کند کاش میتوانستم نوارس. (۲) برای پر کردن این تخته سیاه مگر چند نفر باید سپید بنویسند. (۳) تقریبا هر چیزی که یادآور توست از بین بردهام عکسها آهنگها فقط ماندهام خودم که این راه هم میسپارم دست تو. (۴) درختان را خوب گشتند گنجشکان را گرفتند پراندند کشتند و از جوانهها یک به یک تعهد گرفتند مبادا به سرشان بزند یکبار دیگر و در بهاری دیگر جوانه بزنند... هیچ کس تا آن روز پاییز زمستان را اینچنین بیرحم ندیده بود نشنیده بود. (۵) ﻧﻪ ﮔﻠﻮﻟﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﺧﺸﺎﺏﻫﺎ ﺑﺮ ﻣﯽﮔﺮﺩﻧﺪ ﻧﻪ ﺑﭽههايمان ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺜﻞ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﮐﻪﻫﺎیی ﮐﻪ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ. (۶) [پریدن و گذشتن] چه قدر باید به سرگردانیهای این جزیره بنشینم! فقط آب ببینم و آسمان آن هم به حسرت و افسوس پرنده نباشم که بپرم و ماهی نمیشوم که بگذرم و جاشووان که چشم به چشم من بگذرند و به خندیدن من دهان دهان بدرند... به سرگردانیهای این جزیره بنشینم فقط به این امید که به ساحلی مطمئن میرسم و دوباره دستهایت را به بازی ماسهها و صدفها ببرم و آفتابی که به چشم گرفتهام به تو نشان بدهم ساحلی مطمئن... که تو روزی به سر انگشت گرفتی و به من نشان دادی و من چه زود گم کردم به ساحلی مطمئن میرسم. (۷) پدرم فقط برای اینکه مغلوب نشود فطریه را قرص کرد. (۸) آن وقتها که پدر رنگ و رو داشت پیر نشده بود از جیبش خرج میکرد نه آبرویش! (۹) فقط برای اینکه به غرور پدرم برنخورد مادرم امسال بیشترین سینهای این سفره را ساکت گذاشت ساکت! گردآوری و نگارش: #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
|