پرنده عاشق شد ۴پرنده عاشق شد؛ عاشق باران! می خواست برود زیر باران، پر بزند و بچرخد و آواز بخواند. دوست داشت که بال و پرش زیر باران خیس شود و آوازش در صدای باران بپیچد! پس رفت و زیر باران پرواز کرد و چرخید و آواز خواند. آوازش با آوای باران درآمیخت! و حضورش در قطره های باران تکثیر شد! آن گاه شاعری که پنجره اش را به سمت باران باز کرده بود با خود گفت: خدایا!... نگاه کن!... هزاران پرنده دارند در باران سماع می کنند! شبنم حکیم هاشمی
|