شعر فشرده ی رها (کند / کاوی در چند شعر محمد ترکمان)کند و کاوی در اشعار استاد ترکمان شعر اول اجازه ی تفریح وقتی/به قلم می دهم بدون برگه/مرخصی،به دلم/که بشر ،نه درد جان دارد/نه دیگر دغدغه ی نان .......... شعر دوم … با هیچ دیگی دلم وقتی پزا نیستُ فکرم برای معده ها مفهوم؛ در می یابم که فردا باید به دنیا می آمدم یا اصلا هیچ! حسم را زیرا امروز نیش میزنند با گوساله سامری، مغزم را خیش! محمد ترکمان پژواره یکی از خصوصیات بارز استاد ترکمان استفاده از یک فعل در دو جمله ادبی است. مثلا در آغاز این شعر کلمه نیست وجه مشترک یا فعل این دو جمله است. وقتی دلم در هیچ دیگی پزا نیست فکرم برای هیچ معده ای مفهوم نیست . کلمه میزنند هم برای دو جمله استفاده شده. امروز حسم را نیش می زنند و با گوساله سامری مغزم را خیش می زنند. ، این بزرگوار لقبی برای شعرهایش به صورت زیر در نظر می گیرد: (شعر فشرده ی رها) وی با صرفه جویی در فعل و ربط چند جمله با بک فعل شعرش را فشرده می کند و زیبایی خاصی به آن می بخشد. شاید این چیز جدیدی است که در پهنه ی شعر نو فارسی به دست ایشان اتفاق می افتد ولی چون آن را در بوق و کرنا نمی کند تا مقداری مهجور می ماند . بگذریم از کسانی که هر روز به قول خودشان یک نحله ایجاد می کنند و در تمام سایت ها و رزونامه ها به دنبال دنباله رو می گردند . یکی از درد دلهای این بزرگوار این است که شعرم را نمی فهمند . در جواب ایشان باید گفت هرهنرمند مخاطب خاص خودش را دارد. شاعری که عوام گونه می سراید و دایره واژگانی کوچکی دارد عوام را جمع میکند ولی هرچه دایره ی واژگانی شاعر بزرگتر باشد خودبخود از عوامگرایی فاصله می گیرد، با نگاهی کوتاه به شعر آوانگارد در می یاببم که فقط میتواند مخاطب خاص خود ارضا کند . او دراین شعر می گوید که دلم آن قدر سنگ شده است که در هیچ دیگی نمی پزد و در نتیجه محصول فکری من برای هیچ کس مفهوم نیست .البته با زیرکی خاص دل و فکر را به معده ربط می دهد . مسلما مخاطبی که شکم پرست است کمترین اعتنایی به حاصل فکری شاعر نمی کند. او در این شعر از کسانی گله مند است که به احساس شاعرانه اش نیشخند می زنند و ... شاعر در قسمتی دیگر می گوید: با گوساله سامری مغزم را خیش می زنند. بعضی ها تا موسی (ع) چند روزی در خانه می مانداو را را فراموش می کنند تا مزرعه عقلانیتی را کهپیامبر خدا ایجاد کرده بود را خیش(شخم)بزنند و همه چیز را زیر و رو کنند .تا تخم های مورد پسند خود را در آن بکارند. با خواندن شعر دوم هم شاعر همان نکات در مورد فعل را رعایت کرده است.(شعر فشرده ی رها) اما شاعر در این شعر یک رسالت مهم به دوش دارد. و از این روست که تا زمانی که رنج دیده ای در جهان وجود دارد و تا هنگامی که کودکی غصه ی بی نانی میخورد او هرگز به قلم مرخصی نمی دهد . و به خودش استراحت ، رسالتی که تعدادی از شاعران به دوش ندارند و تمام اشعارشان پر است از بوس و کنار و.... اگرچه به بهانه عرفان باشد. البته مشخص است که هیچگاه قلم را بر زمین نخواهد گذاشت . محمد ترکمان را می توان شاعری دانست که مستقیما از یک من سنتی به یک من پسامدرن پریده است (بدون طی راه میانه یعنی من مدرن). به همین دلیل درک زبانش برای عده ای ممکن نیست و شعرهایش از سنخی دیگر است. اما او آیینه ایست بدون زنگار .اگرچه برای دلش می سراید اما آنقدر جامعه در روح و روانش. رسوخ می کند که بیشتر شعرهایش رنگ اجتماعی به خود می گیرد . شاید بگویید شاعری افسرده است ولی من در شعرهایش رشد و نمو و امید و اینده نگری می بینم.ولی با اینکه شعرهایش را دوست دارم این را هم نمی توانم نگویم که چون شاعر خود را مقید به (شعرفشرده ی رها)می داند مجبور است در شعر کوتاهی که نه پریسکه است نه فرانو و نه ... موتیف های مولکولی خود را به دنبال یکدیگر بدواند که عیب نیست و لی ممکن است به مذاق خیلی ها خوش نیاید. به همین خاطر رشته مخاطب با شاعر در بعضی از شعرها گسسته میشود و همذات پنداری را در مخاطب ضعیف می کند .در اینده باز هم به این شاعر خواهم پرداخت.البته این نقد هم خالی از خطا و اشتباه نیست .تا دیگران چگونه ببینند . خدا یارشان باد ارادتمند:محمد رضا درانی نژاد
|