شعرناب

غریب تنها

خبر از غریبی تنهاست
یادگاری از حضرت زهراست
دلش از سردی دلهایمان گرفته است
غبار غمش بر چهره ای نیست
دردش را میدانیم و با نبودش کنار آمدیم
آقایمان نیست و بیخیالش شده ایم
صدای هل من ناصرش هست و ما ناشنواییم
دلم برای غربت بی انتهایش پر درد است


1