آبی دورباز آمد عصر پائیزی میان کوچه ها باز دلتنگی ساعت در عبور از لحظه ها باز چشمم در افق خیره به چشم رنگها باز آن آبی زیبائی که بنشسته در آن دوردست ها کاش او می آمد کمی نزدیکتر می نشست در چشم من او بیشتر کاش می آمد کنار رنگ زرد می نشست او با نگاهی تیزتر آبی چشمش در چشم من ، از دور هم زیباترین است او اگر نزدیک هم باشد برایم بهترین است مثل پائیزی که بر صورت زردش می نشیند آبی چشم نگاه آسمان او بی نظیر است افق یا آبی دور = رنگی که هست اما نیست ✍:وجیهه رستگاری _ گل سرخ ۲۳ دیماه ۱۴۰۰
|