شهدا وقتی می روند که کارشان را کرده باشند ( تحلیل عرفانی ) ۲بسم الله الرحمن الرحیم لا اله الا الله الملک الحق المبین مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. احزاب 23 حیات عند الرب نقطه ی پایانی معراج بشریت است و جز با شهادت نمی توان به این مقام دست یافت. شهید آوینی شهدا قطع به یقین در زندگی در سیر تحول درونی خود با خدای خویش عهد و پیمانی محکم بسته اند که در آخرین ترک تعلع که خون دادن است با رب العالمین معامله کرده اند. داستان از آنجا شروع می شود که محیط زندگی را برای روح خود کوچک و حقیر میبینند و گمگشته ی خود را طلب می کنند. روحی که ایثار را متوجه بشود، همزمان درد را شناسایی کند طبیعی ست که خود را مکلف می بیند. این روح با عقلانیت عاشقانه با خود شبانه روز کلنجار میرود چرا که آنسوی قصه تماما در دست پر توان خداوند است. پس توکل بر خود او. محیط برقراری اتصال با حبیب، قلب است. قلب المومن عرش الرحمن. جایگاهی که شهید پرورده می شود و پرواز را می آموزد قلب است که لطیف و لطیف تر میشود. مهم نیست او در چه شرایطی وارد این عهد و پیمان شد مهم آن است وقتی قرار بسته شد و بر آن عهد ماند و صادق بود دیگر بر عهده خداست جفت و جور کردن مقدمات و ملزوماتش. مهم خواست و عهد و عزم راسخ است. زندگی زیباست اما شهادت از آن زیبا تر است. سلامت تن زیباست اما پرنده ی عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند. شهید آوینی
|