شعرناب

ذهن آرام


آنچه باعث می گردد که هرکسی خودآگاه ویاناخودآگاه با درون آرام و پرطمانینه ی خود ارتباط برقراردنموده وبه آرامش برسد ، داشتن ذهن بی دغدغه و آرام است . ووقتی ذهن در فرد کاملا آرام است دیگر او دچار تنش وهیچ چالشی نمی گردد و کشف دمادم ناشناخته ها نیز برای فرد میسّر می گردد . اگرچه هنوز این حسی ناشناخته و غریب است اما واقعیتی ست که هست ورمز ورود هرکسی برای رسیدن به "حقیقت خویشتن" است. اصولا در یکایک کشورهای کنونی جهان ، یکایک افراد ازابتدای نوجوانی گرفتار چالش هایی می شوند که ذهن رادر آنها دچارتتش و ناآرامی می کند ، که گریز از آنها امری تقریبا ناممکن می نماید . چگونه زندگی کردن با کسب بی مهار مادیات ، داشتن شغل ، همسر، خانه ، ماشین و... و....باکسب تحصیلات ومطالعه ی کتابهای متعدد برای پیشرفت دانش و اگاهی خود که همه ی آنها سرچشمه از یک اضطراب پنهان در هرکسی دارد . همه ی آنها جزء نیازات اولیه ی زندگی برای هرکسی است و ذهن را درافراد دمادم بخود مشغول داشته و از آرام بودن دور می کند. در چالش مقایسه و رقابت گرفتار شدن نیز یکی دیگر از علت و انگیزه هایی ست که سبب نا آرامی ذهن در هرکسی می شود . در حالی که ذهن آرام ، ذهنی ست که در آن هیچ تفکری (اعم از منفی یا مثبت ) وجود ندارد وچنین ذهنی گرفتار هیچ عامل باز دارنده ای نمی شود . اگرچه ما اغلب ، فکر می کنیم ، اگر فاقد تفکر واندیشه باشیم ، دچار رکود وبی هویتی و پوچی گردیده ایم در صورتی که نفس همین تفکر منفی عامل شرطی شده گی ما می گردد( که ریشه آن ترس و نگرانیست ).بخاطر همین ما از ذهن آرام ، شدیدا هراس داریم ، ونفس همین اضطراب باعث ناآرامی مداوم ذهن در مامی شود . ودرک عمیقِ این اتفاق در خود ، می تواند سبب رخداد تحولی دیگر در ما شود که مارا از هر نگرانی و ترس و دغدغه ای برای همیشه دور سازد . ذهن آرام ، ذهنی ست که درآن هیچ فکری وجود ندارد ، ولی ترسِ از بی فکری ، دغدغه ای ست که ذهن را در خود گرفتار می کند . ذهن آدمی ماهیتا ناآرام نیست ، اماصدها عامل وانگیزه برای ناآرامی ذهن در روند معمول زندگی برای هرکسی وجود دارد که افراد را در یکایک کشور ها گرفتار خود می کند . که این عامل وانگیزه ها در زمان معاصر بسیارتابسیار بیشترو سرسخت تر و قوی تراز گذشته ،غالب مردم را در اسارت خود دارد .
روش والگوهای بسیاری برای افراد وجود دارد که با تمسک به آنها ، می توانیم ذهن را در خود آرام کنیم . باخیره گشتن به دریا وتکرار آن ، ذهن می تواند در ما آرام شود . در تنهایی وباسکوتاقدم زدن درمیان قبور مرده گان ، باخیره شدن به خورشید در غروب ، باخیره گردیدن به چهره ی کامل ماه ودرسکوت کامل به ستارگان ، آرام و درسکوت ، قدم زدن در میان درختان ..... اینها می توانند عواملی باشند که با تداوم بخشیدن نگاهمان بهآنها ، ذهن به آرامش غایی دست یابد که برای فرد ، این فعل قابل مشاهده ودیدن است .دراین آرام وبی دغدغه گی ذهن ، باتمرین و ممارست پیاپی ، ادراک دیگری در ما به فعلیت می رسد که فراتراز ادراک معمولی ماست . واین واقعیتی غیرقابل تجزیه و تفکیک در هرکسی ست که از لحظه ی تولد تاپایان عمر فیزیکی با هرکس وجود دارد . هدف ما نیز اشاعه وترویج عقیده و تفکرویا مکتبی خاص درمیان مردم نیست بلکه دعوت بی شائبه ی آنها برای رهایی از عقاید و باورهایی ست که آنها استتارو پوشش برروی ذهنِ نا آرام و شرطی شده در هرکسی هستند و افراد را از شناخت خویش و کشف واقعیت خود دور می کنند۰ وقتی ذهن ، آرام آرام است انسان با هوشیاری کامل درحال مشاهده و کشف واقعیت خودش است . با ذهن آرام (و غیبت فکر) مشاهده ی یک منظره ، یک گلدان ، یک درخت ، تماشای آسمان پیام دیگری را به مال انتقال می دهند . پیامی توام با شگفتی و آرامشی غیر قابل توصیف ......در زمان بزرگسالی و پیری بسیاری از افراد ناخودآگاه بسیاری از افکار گذشته را از ذهن خود دور می ریزندوبا آرام نمودن ذهن درخود نتیجتا خودشان آرام تر می شوند . که بعضی از همین افراد به دلیل ناآگاهی خودرا فراموشکار ودچار بیماری آلزایمرنیز تلقیمی کنند. که این فراموشکاری و آلزایمر نیست ، بلکه یک سیرتدریجی دگرگونی در مغز و ذهن آدمی ست که می تواند خودآگاهانه در آدمی در هر سنی صورت گیرد *. بعداز دوران نوجوانی همانگونه که ذکر شد به دلایل متفاوت نیازات اجتماعی ، افراد ناخودآگاه ذهن را در خود مملو و لبریز از افکار متناقض می نمایند ولی دربزرگسالی همان افکار ضدونقیض را بعداز تمام اعمالی که بانتیجه و بی نتیجه انجام داده اند از ذهن دور می ریزند . (چراکه دردوران بزرگسالی بامرور افعال گذشته ی خود در سایه و روشن می بینند ،انجام تمام آن اعمال ،برباددادن عمر در آنها بوده است. لذا افکاری را که مولد آن افعال در آنها بوده است را از ذهن پاک می کنند.....) عدم وجودهمان افکار سبب آرامش ناخودآگاه وتجربی آنهامی شود .برای آرام کردن کامل ذهن خود ، باید تمام سوژه هایی را که به دلیلفشار ترس ونگرانی از دوران کودکی در ذهن خود تلنبار کرده ایم را از ذهن بیرون بریزیم .
خلل هایی را که ما باافکار برآمده از ذهنِ شرطی شده ی خود برای خود می سازیم بی شمارند ، حتی خدای خیالی ورسیدن به آن ، خللی ست که فرد را در خود اسیر کرده واز درک درست حقیقت دور می کند . آدمی ، ناخودآگاه دچار ذهنی شرطی وبرنامه ریزی شده است که این ذهن تماما بیم و نگرانی ودلهره و اضطراب است . بارهایی کامل از این ذهن است که انوار الوهی در هرکسی متجلی می گردد . یک انرژی ونیرویی بیکران ولایتناهی در ما وجود دارد که بیم و اضطراب ، مارا از آن انرژی دور می کند . بهره کشی واستثمار آدمیان از یکدیگر در تمام کشورها با فرهنگهای متفاوت به دلیل همین ترس ، و بیم و نگرانی ست . وراهِ نجات انسان از این خطا وانحراف بازگشت بخویشتن اوست . که اورا از تمام رنج و آلام و محنت ها جدا می کند . کشف انرژی بیکران در خویشتن است که فرد را به سرمنزل حقیقی اش (بهشت آگاهی ) می رساند . تنزل انسان از بهست اگاهی که جزیی از ذات انسان است سبب بروز تمام رنج و آلام و محنت و برده گی در او گردیده . آدمی به دلیل عدم آگاهی ازاین سرچشمه ی ازلی در خویشتن وبیگانگی با خود ، به تالاب قصور "خودمحوری" فروغلطیده است . ذهن کلافی شرطی و برنامه ریزی شده است وهرکسی در چنبره ی مخوف آن گرفتار می شود . وتجزیه و تحلیل ونتیجه گیری اغلب افراد در زمینه های فلسفه ، الهیات ، هنر وادبیات و... براساس پیش زمینه و عقاید وباورها ومتدهایی ست که در ذهن شرطی فرد وجود دارد انجام می شود . ودلیلی که حتی بسیاری از اندیشه مندان دراین ورطه دچار انحراف و خطای پندار می شوند همین است . آنچه را ذهن برای ما حقیقت می انگارد ودر چالش آن گرفتار می سازد ، آن ماحصل بر آوردهمان ذهن است که دردایره ی باورها وعقاید وتفکرات چرخش دارد وفراتررا نمی تواند بفهمد ، برای درک حقیقت باید به فراتراز ذهن دست یافت که در آن هیچ خطایی وارد نمی شود وهیچ خلل و چالشی در آن صورت نمی گیرد . تمام باور وعقاید ، اکتسابی و زاییده ی افکار پیشینیان اند باید خودرا برای رسیدن به یقین ازاسارت نجات داد . حقیقت دربند لفظ و مکان و زمان نیست متجلی در حال است .
* آلزایمر یا بیماری فراموشی، یک نوع اختلال عملکرد مغزی است که در اثر آن به تدریج توانایی‌های ذهنی بیمار تحلیل می‌رود. البته با بالا رفتن سن، اندکی فراموشکار شدن در افراد طبیعی است. اما در بیماری آلزایمر این اختلال حافظه به تدریج پیشرفت می‌کند....
ممکن است این بیماری در بعضی افراد مسن وکهنسال وجودداشته باشد ، اما فراموشی افکار گذشته در همه ی افراد دلیل بیماری آنها نیست بلکه انگیزه ی روانی دیگری در آنها بوجود می آید که در بالا بطور مجمل توضیح دادیم.


2