تفسیر شعر..... علت عشق از همه علت ها جداست. .. عشق اصطرلاب اسرارخداست تفسیر شعر علت عشق از همه علت ها جداست. عشق اصطرلاب اسرارخداست مولانا عشق وتعقل یکی از نیازهای مهم انسان برای بقاء زندگی و پیشرفت وآگاهی وشناخت واقعیات جهان هستی استفاده از نیروی عقلانی خود می باشد چون بکار انداختن عقل ارثی نمی باشد بلکه اراده ایست وانسان باید بخواهد که از عقلش استفاده کند پس انسان باید نیرویی درخود ایجاد کند تا قدرت میل به اراده به او بدهد تا عقلش را بکار بیندازد و آن نیرو عشق است که در درون انسان باید بوجود آید تا در جهت یادگیری و تعقل پیش برود، پس میل به آگاه و دانا شدن همان عشق درونی انسان است. ما باید همیشه عاشق یادگیری و کسب علم و دانش باشیم تا از عقل خود بیشتر استفاده کنیم و در جهت کسب دانش وشناخت وآگاهی عاشقانه حرکت کنیم. علت عشق از همه علت ها جداست. علت عشق از علت ومعلول نیست بلکه خودش هم علت است هم معلول چون عشق خواست درونی انسان است نیرویی در درون انسان میباشد که بر اثر خواست ومیل و کشش اراده بوجود می آید که همان عشق به یادگیری است پس علت عشق مانند ؟؟؟ عشق اصطرلاب اسرارخداست...این عشق معیار و نیروی میل به شناخت اسرار خدا(شناخت قوانین و واقعیت های جهان آفرینش ) را به ما می آموزد اصطرلاب به معنی اسباب شناخت ستارگان است. درشعر( اصطرلاب) اسباب شناخت علم است که با آن از تاریکی وظلمات وجهل رها میشویم و به سوی ستارگان نوربرای رها شدن از شب ظلمات و جهل ونادانی حرکت می کنیم تا به سپیده دم روشنایی ( شناخت قوانین حاکم بر جهان وجامعه وانسان ) برسیم تا خود، جامعه وجهانی که در آن زندگی میکنیم را بشناسیم واز تاریکی نادانی و تعصبات وخرافات بیرون بیاییم و به سوی نور وشناخت وروشنایی حرکت کنیم بطوری که در چند بیت بعد می فرماید عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سر رهبرست هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشنگرست لیک عشق بیزبان روشنترست چون قلم اندر نوشتن میشتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت مولانا اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ #م_ب_انصاری_دزفولی
|