محرم محرم آمد اما با تفاوتی شگرف بعضی باورهایمان را بیشتر باور کردیم و بعضی را از ذهن حقیقت جویمان دور کردیم. اول محرم شد بیایید قول دهیم امسال را در عزای سالار به مرام ایشان توجه کنیم از پوسته بگذریم به مغز مطلب برسیم. شعرم را تقدیم حسین و حسنیان حقیقی می کنم. "محرم" می رسد ماه صنوبرهای عشق داستان قهرمانی های عشق در دل مرد خدا شوری بپاست شوق پرواز کبوترهای عشق داستان حضرتش شوقی جداست خلوت او جمع عشاق خداست میزند فریاد هیهات از شما کیست تا یاری کند حق آن ماست می شود راهی که ره بانی کند هر چه کفر است بشکتد شاهی کند ظاهر کفری که بر دین بسته شد شاه دین آمد فرو پاشی کند هرکسی از دید خود بیند جهان یک سر سوزن کجا دیدی زیان چون که از چشم حسین"ع" دیدی عیان حق کجا باشد به دست شاکیان چادر دین را علم کرد نینوا آتش جنگ شعله زد بر کربلا کی بماند در رفاه آن خیمه گاه سیل لشگر نا برابر تا کجا؟؟؟ یک طرف الماس بی خش بی نقاب یک طرف کرباس پوسیده به قاب یک طرف آل محبت خان عشق یک طرف نامردمان پر شتاب هر کسی در خود پلیدی یافت مرد سور و سات این جهانی یافت مرد زنده آن دل که خدا را دید و رفت هر که روحش را به دار آویخت مرد (کربلا را پرصفا راه خدایی دیده ای مایه ی خوشبختی جام جهانی دیده ای از حقایق های آن گر دیده ای حرفی بزن از دغل بازی در این سودا چه سودی دیده ای) 19مرداد1400 آذر.م
|