محمد تال بانهحهمه تالی بانه (محمد تال بانه) محمد مشهور به "حهمه تالی بانه" (محمد تال بانه) فرزند «فقیه حهمه میرزا» محتملاً همان یونس خان؛ امیر امارت بانه، حدوداً در سال ۱۲۶۹ خورشیدی، ۲۵ سال قبل از جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) میلادی در شهرستان بانه به دنیا آمد. در زبان کوردی به محمد، (حهمه) میگویند. حهمه تال، لقبی بود که در سن ۱۰–۱۵ سالگی از طرف اطرافیانش به خاطر چهرهی در هم کشیدهاش به او دادند و از آن پس همراه همیشگی او بود. صفت تال به معنی تلخ است. شهر بانه مردان رشید و دلاور زیادی را در دامن خود پرورانده است مبارزان و سوارکاران و تیراندازان بسیار ماهر و شجاعی در این خطه میزیستهاند که برای مدتهای زیادی زبانزد مردم و ملتها بودهاند و این سرزمین را غرورآفرین کردهاند. یکی از همین مبارزان حهمه تال بوده است، که اسم و شهرتش در ایران و عراق پیچیده است و مرزهای ایران را شکسته است. وقتی "رستم خان ساوان" اخبار شجاعت و رشادت او را شنید؛ از حهمه تال دعوت کرد که به نیروی او ملحق شود و در عوض زمین زیادی به عنوان پاداش و حقالزحمه به او میدهد. حهمه تال نیز قبول کرد. او روز به روز به خاطر جوانمردی و شجاعتاش، نزد "رستم خان" محبوب و محبوبتر میشد. در سال ۱۹۱۴ میلادی وقتی آتش جنگ جهانی اول شعلهور میشد. ترکیه بین ملتهای مسلمان شایع کرد که جنگ بر سر اسلام است و ما برای حفظ اسلام با روسیهی کافر میجنگیم. در حالی که هیچ کدام از متحدان دولت ترکیه مسلمان نبودند. مردم بانه نیز به خیال فداکاری و جانبازی در راه اسلام جنگ در برابر روسیه را پذیرفتند. "شیخ عبدالله" از روحانیون بانه در مسجد بزرگ شهر در گردهمایی اعلام کرد که جنگ، جنگ مسلمان و کافر است و مردم را علیه روسیه تحریک کرد. حهمه تال نیز مانند همهی سرداران مبارز برای جنگ آماده شد و پرچم مجاهدت را بر روی پشت بام "قاضی عبدالرحمان" برافراشت. وقتی روحانیون و مشایخ متوجه شدند جنگ ترکیه برای حفظ اسلام نیست از جنگ کنارهگیری کردند و دولت ترکیه نیز حاکمان و خانهای کردستان را قتل عام کرد. بنا به قول "بابامردوخ" پس از اعلام بیطرفی، دولت عثمانی سران کُرد؛ همچون "سیفالدین" حاکم سقزی، سردار مکری حسین خان، شیخ باباکل غوثآباد و حهمه تال را که به باور عثمانیها قصد تشکیل دولت مستقل کُرد را داشتند یکی پس از دیگری به قتل رساند. بعد از جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸ میلادی دولت ترکیه به دست مخالفانش از هم گسیخت و چند پارچه شد و بعد از هشت سال شهر بانه به کشور ایران ملحق شد. روسیه از جنگ دست کشید و کردستان را که به ویرانهای تبدیل کرده بود جا گذاشت. بعد از تجزیه شدن ترکیه، انگلیس و آمریکا و هم پیمانان آنها در کنفرانسی به نام کنفرانس (سور - sevre)به سال ۱۹۲۰ میلادی، تصمیم گرفتند که در استان موصل دولتی به نام دولت کردستان تاسیس شود اما در کنفرانس لوزان پشیمان شده و قرارداد پیشین را لغو شده اعلام کردند. "شیخ محمود" معروف به "شیخ محمود نهمر" به معنی مرگ ناپذیر در برابر این اقدام مخالفت خود را اعلام کرد و به همین جهت شیخ دستگیر شد و خانوادهاش نیز از راه مرز باشماق مریوان راهی کردستان ایران شدند. وقتی حهمه تال خبر را شنید به استقبال خانوادهی او رفت و آنها را به خانهی "حبیبالله خان تیلکو" و "رستم خان" برد و به مدت چند روز در آنجا ماندند و در اوج احترام از آنها پذیرایی شد. در این زمان رضا شاه که حامی منافع اصلی انگلیسیها در ایران بود؛ برای خوش خدمتی به انگلیس و تادیب پناهدهندگان به مخالفان انگلیس، در سال ۱۹۲۰ میلادی "محمد خان" ملقب «شریف الدوله» اهل کاشان؛ و معروف به "شریف قصاب" حاکم استان کردستان کرد و به همراه یک افسر انگلیسی به سمت بانه فرستاد و "رستم خان" و "حبیبالله خان تیلکو" را به دلیل طرفداری از "شیخ محمود" اعدام کردند. همین کار حهمه تال را بسیار ناراحت کرد. بعد از این ماجرا حهمه تال که در حق خانش بسیار ظلم شده بود تصمیم گرفت زندگی خود را برای انتقام خون "رستم خان" قربانی کند و حق این مظلوم را بگیرد. او مبارزه خود را با دستگیری و بریدن گوش و بینی، مأمورینی که از سنندج آمده بودند و به نام مالیات به مال و ناموس مردم در روستای "شوی" تعرض میکردند آغاز میکند و به مدت چند سال بر ضد دولت رضا شاه و دولت عراق عملیاتی انجام میداد و به همین خاطر دولت رضا شاه فرمان دستگیری حهمه تال را صادر کرد. با وجود همهی تلاش و مبارزات حهمه تال دستگیر شد و به زندان قصر فرستاده شد که در آن زمان زندان پر از نویسنده و شاعر و فرماندههای قدرتمند و افراد سیاسی بود. حهمه تال پس از هشت سال از زندان قصر فرار کرد و به سوی زادگاه و میهنش کردستان بازگشت، هر چند نیروهای دولتی بسیار دنبالش گشتند اما در هیچ کجا پیدایش نکردند. او چون احساس میکند که در غرب ایران شناخته شده است؛ راه شرق را در پیش میگیرد و در باغهای خراسان به عنوان کارگر برای گذران زندگی به کارگری مشغول میشود. حهمه تال در خراسان و مرز بین ایران و افغانستان چند سال زندگی کرد و حتی چند ماه هم در افغانستان بود. بعد از راه دریای عمان و خلیج فارس به سمت بندرعباس و خوزستان و لرستان رسید از آنجا هم به ایلام و کرمانشاه و از قصر شیرین به کردستان عراق رفت و در آنجا دوباره بر ضد رژیم شاهنشاهی ایران اقداماتی انجام میداد. در عراق هم چند بار زندانی میشود اما با پا در میانی و نفوذ همسر "شیخ محمود" آزاد میشود. از قرار معلوم در این هنگام فرد دیگری از سنندج با نام "سید عطا" هم، در جریان درگیری با ماموران محلی، یک نفر از آنان را می.کشد و به عراق فرار میکند. او در عراق با حهمه تال آشنا و بر ضد حکومت ایران هم پیمان میشود و تا مدتها این دو حملاتی را به خاک ایران ترتیب میدهند و به خطرناکترین دشمنان حکومت ایران تبدیل میشوند. بعد از نامه نگاریهای زیادی که دولت ایران به بغداد جهت دستگیری حهمه تال انجام میدهد و بینتیجه میماند؛ تصمیم میگیرد از طریق دیگری اقدام کند و از دوستی "سید عطا کل باینچوب" و حهمه تال جهت اجرای نقشهی شوم خودشان استفاده میکنند و بعد از مدتی کشمکش کدورت جزئی بین آنها پیش آمده و قلمرو و جولانگاه را بین خود و رفقا تقسیم نمودند. شهرهای سقز و بانه به حهمه تال و یارانش تعلق گرفت و شهرهای مریوان و سنندج و قصبهی دیواندره به سید عطا و یارانش رسید. بعد از مدتی حهمه تال در روستای هنجیران در اطراف مریوان در یک درگیری تن به تن به دست "سید عطا" کشته میشود. برخی منابع هم عنوان کردند که با خیانت "سید عطا"، حهمه تال دستگیر و تیرباران میشود. گردآوری و نگارش: #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی) منابع - زبدهی تاریخ کرد و کردستان، امین زکی بیگ، ترجمه یدالله روشن اردلان ج ۲. - شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، امیر شرف خان بدلیسی (تحقیق و تلخیص: پرشنگ بابایی) - تاریخ مشاهیر کرد، بابامردوخ روحانی، ج۳، بخش۲. - مجله اینترنتی بانه پدیا (مشاهیر بانه) - پایگاه خبری-تحلیلی زریان. - سایت زریوار خبر.
|