تفاوت سبک ادبی و مکتب ادبی تفاوت سبک ادبی در ایران و مکتب ادبی در اروپا و آمریکا نگارنده، پس از مطالعاتی مستمر در این زمينه، علاقمند است نظر خود را با جامعه ی فرهیختگان درمیان بگذارد: به گمان این پژوهشگر، داشتن نگاهی جامعه شناسانه به مسأله ی تفاوت سبک های ادبی در ایران و مکاتب ادبی در جهان غرب، کمک شایانی به حل این مسأله خواهد نمود. دقت بفرمایید: سبک های ادبی ایران(ایران در معنای گسترده ی تاریخی و فرهنگی اش) تا حدود بسیار زیادی، نتیجه ی طبیعی الزامات اجتماعی بوده اند و استمرار هر سبک و جایگزینی سبک پسین برای سبک پیشین، در روندی طبیعی و سلسله وار در زیستگاه اجتماعی اتفاق افتاده است. به بیان عینی تر، انتقال از سبک خراسانی به سبک عراقی، با خسارت دیدگی عاطفی و افسردگی اجتماعی ناشی از حملات مغول در پیوند است و البته دلایل دیگری هم بصورت طبیعی، استمرار سبک عراقی را ممکن کرده اند. تا این جا را پژوهشگران دیگرانی گفته اند و نگارنده از ایشان آموخته اما سیر مکاتب ادبی در اروپا و سپس آمریکا به کدام شیوه بوده است؟ خوب، این را، هم می دانیم که بسیاری از این مکاتب درنتیجه ی تقابل با مکتبی قبل از خود و به منظور مقابله با آثار منفی آن به وجود آمده اند. اکنون، دقت بفرمایید تا ببینید که چه تفاوت آشکاری از دید جامعه شناختی می توان قائل شد میان سبک های ادبی ایرانی و مکاتب ادبی غربی. در باور نگارنده، نیاکان ما ایرانی ها در سامان دهی سبک های ادبی، حالتی انفعالی داشته اند، یعنی پذیرای موقعیت های موجود بوده اند، یعنی باور داشته اند که هرچه پیش آید، خوش آید. در سبک های ادبی ایرانی، نیاکان ما، همانند گردشگرانی بوده اند که بدون این که کنجکاوی چندانی داشته باشند، برنامه ی سفر خود را بر گردن کاروانسالارِ سیرِ طبیعیِ تاریخ می گذاشته اند تا هرجا که شد، با او بروند. اما در مکاتب غربی، به جای این برخورد پذیرا و انفعالی، شاهد برخوردی فعالانه و دگرگون کننده هستیم. بسیاری از مکاتب غربی، آشکارا با صدور بیانیه ای، حضور خود را اعلام نموده، با همکاری جمعی از فرهیختگان به مدت چند یا چندین دهه ادامه یافته اند. به طور خلاصه: در سبک های ایرانی، فرهیختگان به دنبال جریان غالب می رفته و تا انتها با آن همراهی می کرده اند اما در مکاتب جهان غرب، فرهیختگان، گروه هایی دگرانديش تشکیل داده، ضد آثار منفیِ جریان غالب، جریان دیگری تشکیل داده، سپس به کمک هم بر آن غالب می شده اند. شاید تنها یک بار به طور جدی در تاریخ ادبیات سنتی ایران، اقدام گروهی فعالانه ای داشته ایم و آن هم جریان بازگشت ادبی از سبک هندی به سبک عراقی بوده است و چنان که می بینیم، حتی این تک مورد هم پیشرو نبوده بلکه جنبه ی ارتجاعی داشته است و بعدها هم که به شعر نوی فارسی می رسیم، نه تنها در بُعد معنایی و ژرف ساخت بلکه در بُعد لفظی و روساخت، ایجاد انقلاب در شعر فارسی برپایه ی مکاتب ادبی غربی همچون سمبولیسم، رمانتیسم و رئالیسم صورت می گیرد. در باور نگارنده، پیشرفت های تمدنی و فرهنگی جهان غرب، تا حدود بسیاری با این اندیشه ی پویا و دگرگون کننده در پیوند است. نگارنده از چندی پیش، مکتب فلسفی- ادبی نورگرایی را به فرهیختگان گرانقدر، پیشنهاد داده است و انتظار همیاری بیش تر دارد. فراوان سپاس، محمدعلی رضاپور (مهدی) تیرماه 1400 کوچنَمای خورشیدی، بابلعشق.
|