اتوبوس های باردار....کجای این حادثه سهم من بود! وقتی افکار مچاله شده ان به پیوست یک تبصره از قانون عشق محکوم به فرجام خواهی از خویش شدم در این دنیای خاکی و اسمانی وقتی کاشی های ابی حوض نقاشی خاموششدن از صدای جیرجیر ها، در شب حفت گیری ملخ ها وقتی افیون زده های کارتن خواب مسابقه گذاشتند برای شنیدن دوباره سوت قطار و حمام دود گرفتن بر روی تپه های فرحزاد وپنجره های واگن های فرسوده سنگسار شدن به دست کودکان کار وایستگاه ی دروازه غار محل ملاقات اتوبوس های بار دارشده بودند بدست برچسب های بی نشان! کجای این حادثه سهم من بود! باتشکر از دوستان خواهشمی کنم نقدی براین دلنوشته داشته باشید با تشکر دانیال فریادی
|