شعرناب

وزن پردازی پیشرو در شعر پیشرو

وزن پردازی پیشرو یا عروض نوع سوم
تقریبا هر نوع از شعر فارسی بلکه هر سخن کوتاه پارسی (مانند لَخت های هر سروده) را، می توان طبق قواعد عروضی تقطیع نمود و البته افرادی کم سواد هم هستند که خیال می کنند هرگاه، سخن از عروض پیش بیاید، ما پارسی گویان و پارسی سرایان باید آن را هجوم فرهنگ عربی بدانیم و برآن بتازیم و اینها که ممکن است شاعر هم باشند اما اغلب شان نتوانند حتی یک بیت را به درستی تقطیع عروضی کنند، نمی دانند که زبان پارسی در عروض، بسیار پیشرفته تر از زبان عربی است بلکه پارسی، برترین زبان جهان در همخوانی شگفت با عروض است و از جمله در جنبه هایی گوناگون بر زبان عربی، برتری دارد که برخی از آن جنبه ها عبارت اند از: تعداد بیش تر اوزان عروضی در فارسی به نسبت عربی، خوش آهنگی بیش تر اوزان فارسی با توجه به زحافات و قواعد عروضی، قرار گرفتن مصراع به عنوان واحد شعر سنتی فارسی در برابر بیت عربی که در نتیجه، واحد وزن فارسی، تکرار پذیری دو برابری دارد و....
شاید تعجب کنید که نگارنده، پیش تر به تقطیع عروضی سپیدهایی از احمد شاملو پرداخته است و همچنین سروده یا سروده هایی را که موج نو نامیده اند و به این نتیجه رسیده است که نه تنها هم سپید و هم موج نو در تقطیع عروضی می گنجند بلکه تقریبا هر نوشته ی فارسی یا دست کم هر نوشته ی بُریده بُریده ی فارسی، عروض پذیر است و سخنی که پارسی باشد اما عروضی نباشد هم با کمی چکش کاری یا استفاده از ارکانی جدید(مثل فَعَلَتن)، عروضی می شود و بر این اساس، نگارنده، تعریفی را که برای هر یک از سپید و موج نو با توجه به تفاوت وزنی آنها به کار می رود،
قبول ندارد، چراکه هر دوی آنها قابلیت تقطیع شدگی مشابهی دارند و ازاین جهت، تفاوت اساسی ندارند.
به همین شکل، مثلا اگر به شعر هجایی فارسی هم روی بیاوریم، باز به نوعی از شعر عروضی روی آورده ایم و این به دلیل خوش آهنگی زبان شیرین پارسی و عروض پذیری بالای آن (حتی بیش تر از زبان عربی بلکه هر زبان دیگری) است و البته کوتاهی لَخت شعری و تعداد بالای ارکان عروضی هم در این باره نقش مهمی دارند.
اکنون مشخص است که نگارنده، عروض را در مفهومی گسترده به کار می برد و باورمند است به این که چهار گونه وزن پردازی عروضی در فارسی وجود دارد، به این شکل:
1. عروض نوع اول یا عروض سنتی
(با تکرار وزن در همه ی مصراع ها)
2. عروض نوع دوم یا نیمایی یا مُستَزادی (با کوتاه و بلندشوندگی وزن طولی مصراع ها معمولا بدون تفاوت برجسته ی دیگری، هرچند در وزن نیمایی، گاهی تغییرات بیش تری دیده می شود)
3. عروض نوع سوم یا وزن پردازی پیشرو (به کار گیرنده ی انواع گوناگون عروضی در شعری واحد به طوری که مثلا برخی لَخت های شعر، در عروض نوع اول و برخی در عروض نوع دوم هستند اما برای گنجاندن برخی کلمات، به دگرگون سازی جدی در وزن پرداخته می شود)
4. عروض آزاد (قابل تقطیع به ارکان عروضی اما در نهایت بی نظمی، مانند وزن سپید و موج نو و نثرهای بُریده بُریده )
اکنون به موضوع خودمان برگردیم:
وزن پردازی پیشرو (عروض نوع سوم)
وزن پردازی پیشرو، آغازش با نگارنده نیست و چه بسا در اشعار نیمای بزرگ، شاملو، براهنی و حتی برخی دیگر بتوان نمونه هایی از آن سراغ گرفت، اما نگارنده - به عنوان سراینده ای که با عروض سنتی آغاز کرده و با آن آشنایی نِسبی دارد و به شعر سپید و مانند آن بسنده نمی کند و قصد طرحی نو دارد - در حال گسترش وزن پردازی پیشرو است و این شیوه را در شعر پیشرو (گونه هایی همچون سروش، سه گلشن، شعرسبز یا چندآهنگ و...) به کار می برد و شاید بتوان گفت در این شیوه از وزن پردازی، سبک تازه ای دارد.
به عنوان مثال، نگارنده، سروشی را با وزن ویژه ی آن در عروض سنتی شروع می کند (فاعلاتن مفاعلن فعلن) و در لَختی دیگر، از چارچوب تنگ عروض سنتی و حتی نیمایی بیرون می زند و به وزن پردازی آزاد سپید وار نزدیک می شود و دوباره به صورت کامل یا نِسبی به ارکان منظم عروضی برمی گردد.
نمونه ای در گونه ی سروش با وزن پردازی نوع سوم در شعر پیشرو
(و در مکتب ادبی نورگرایی):
به دلم حسّ آبشار ببخش!/
آی آیینه ی جهان، دل تو!/
دفتر شعرهای خیسم را/
باز می آورم مقابل تو/
پیش آسمان و نوشیدنِ سروشی سرشار/
مِه و اسپند و شعر و محفل تو/
و عطر شیرین عشق کامل تو/
شیخ موسای پاک بابلعشق! //
#محمدعلی_رضاپور (مهدی)
در سروش بالا، بجز لخت های 5 و 7 بقیه به شیوه ی عروض سنتی و بر وزن اصلی (فاعلاتن مفاعلن فعلن) هستند و لخت های پنجم و هفتم وزن پیشرو دارند به ترتیب بر وزن:
"فاعلاتُ فاعلاتن مفاعلن مفعولن"
و " مفاعلن فاعلاتُ مفتعلن."


1