شعرناب

من پول خرد می خواهم لطفاً

من پول خرد میخواهم لطفاً
میخواهم زنگ بزنم
به جوانی مادرم
سالهاست حالش را نپرسیده ام
میخواهم به اداره بازنشستگی زنگ بزنم
از پدرم خبری نیست
نمیدانم در کدام سال از دست دادم ش
قطعه ش را هم فراموش کرده ام
من پول خرد میخواهم لطفاً
میخواهم زنگ بزنم
هنوز دیر نشده است
کودکی ام انتظارم را می کشد
دوچرخه ی کهنه ام در ته انبار انتظار م را می کشد
و مادرم هنوز نگران پشت پنجره ایستاده است
من پول خرد میخواهم لطفاً
میخواهم زنگ بزنم
میخواهم به مادرم بگویم
آن روز در مدرسه صد آفرین گرفتم ولی اکنون در زندگی حتی یک آفرین نشنیده ام از کسی
با تشکر
این دلنوشته را تقدیم می کنم به همه پدر و مادر ان گرامی


1