لالاییچو شب چشمان تو تمام روزم را در بر گرفت؛کجاست مادریکه در لالایی هایش دعایم میکرد زین پس همه شب هایم به رنگ چشم یار شود... آه کجاست که ببیند چشم یار ما سیاه است و تمام زندگی مرا غرق در سیاهی کرده است؟!... آه چه بی گناهم و تنها به تاوان دعاهای مادر به این روز افتاده ام!
|