شعرناب

از موعود منتظر چه میدانیم؟

مقدمه
قبل از ورود به اصل بحث ، لازم است بدانيم كه اعتقاد به امام حى قائم و انتظار ظهور او و نيابت فقها از نظر سياسى و روحانى و فرهنگى نتايج مهمى در تاريخ تشيع داشته است و تكيه‏گاه شيعيان و سبب انسجام و اتحاد جامعه ايشان و زنده ماندن روح انقلاب و مقاومت و قيام در آنان بوده است . اين مسأله موجب گرديده است كه هميشه عده‏اى در صدد تحصيل علم و وصول به مقام اجتهاد برآيند . مدارس بزرگ شيعه در ايران و عراق و هند و ساير بلاد آسيا و افريقا نه تنها موجب بقا و قوت تشيع بوده بلكه معارف پربار تشيع را آفريده و مشعل دانش و خرد را در تاريكترين ادوار تاريخ روشن نگاه داشته است .
مسأله مهدويت در تاريخ اسلام وقايع سياسى مهمى را به وجود آورده و از صدر اسلام تا زمان حاضر اشخاص بسيارى مدعى مهدويت يا بابيت شده‏اند كه از جمله آنها غلام احمد قاديانى (1235 هـ . ق . ) مؤسس فرقه قاديانى در هند و سيد على محمد باب (مقتول 1266 هـ . ق . در تبريز) مؤسس فرقه بابى در ايران و محمد احمد معروف به مهدى سودانى (م 1885 م/1302 هـ . ق . ) در افريقا بوده‏اند .
حضرت مهدي كيست ؟
حضرت مهدى ، امام عصر (عج) ، امام دوازدهم شيعه اماميه و همان مهدى موعود در تعاليم اسلامي است . او يگانه فرزند امام حسن عسكرى (ع) مى‏باشد . در مورد شمايل ايشان گفته‏اند شكل و خوى جدش پيغمبر (ص) را دارا است ، چهره‏اش تابناك و برگونه راست خالى سياهي دارد و دندانهايش از هم فاصله دارد و بر چهره‏اش علامتى ديده مى‏شود . وقتى ظهور كند در شكل جوانى خوش سيما حدود چهل ساله با قامتى معتدل و پيشانى و موى بلند كه بر شانه‏هايش ريخته است و چشمانى درشت و سياه و ابروانى پيوسته و شانه‏اى عريض جلوه خواهد كرد .
او زنده و از انظار مردم غايب و نقطة اميد نهايي و منجى عالم بشريت ، و پيوسته در حوادث سهمگين زندگى پناه درماندگان است .
ظهورش هم براي خود او و هم براي ديگر منتظران فرج او مژدة وصلي است تا آنگاه كه حكمت الهى اقتضا كند و بنا به وعده خداوند زمين را از عدل و داد و مساوات پر كرده ، شريعت اسلام را تجديد نمايد و احكام الهى را در ميان مردم جارى سازد .
نام آن حضرت ، نام حضرت رسول (ص) است و تولد ايشان در شب نيمه شعبان سال 255 هـ . ق . در حدود پانزده يا شانزده روز پس از خلافت المهتدى و در دوران انقلابات و آشوبهاى بزرگ بغداد و جهان اسلام روى داده است . مادرش ام ولد و بانويى رومى بود كه نرجس (نرگس) و به قولى مليكه نام داشت .
نگاهي به جامعه شناسي معرفت عصر ميلاد امام زمان
چنان كه در شرح زندگي امام عسكري (ع) مي‌خوانيم ايشان تحت نظر خليفة عباسي در سامراء بوده و در اختناق شديدي به سر مي‌برده‌اند و به ويژه آن كه بر اساس اطلاعي كه از اخبار پيغمبر (ص) وجود داشته است مهدي امت از نسل ايشان پا به دنيا مي‌گذاشته است تا بساط ظلم را بر چيند و از اين رو مراقباني در داخل زندگي آن حضرت گماشته بودند كه حتي محرمانه ترين اخبار را از وضعيت حمل نرجس خاتون ، ‌مادر بزرگوار امام زمان را به دستگاه گزارش نمايند و خداوند از جايي كه اراده‌اش بر تولد او قرار گرفته بود وضعيت حمل آن مخدره را پپنهان گردانيده بود چنان كه حتي حكيمه خاتون ، عمة امام عصر از آن اطلاعي نداشت و زماني كه امام عسكري به خواهرش فرمود امشب خداوند به ما عنايتي مي‌كند و مهدي را به ما ارزاني مي‌دهد ايشان شگفت زده مي‌پرسد مگر نرجس امانت دار حملي بوده است ؟ من كه اثري تا كنون در او نديده ‌ام و امام (ع) تبسم كنان مي‌فرمايد آري . از اين روي ، خداوند براي حفظ موعود آخر الزمان از همان اول او را از انظار پنهان نگه داشته بود تا آنجا كه به جز خواص اصحاب امام كسي بر وجود او آگاهي نداشت و او را نمي‌توانست زيارت بكند مگر آخرين وقتى كه امام دوازدهم هنگام خواندن نماز بر جنازه پدر بزرگوارش (ربيع الاول 260 هـ . ق . ) در جمع مردم ديده شده بود كه غيبت صغراي آن حضرت (ع) نيز پس از آن آغاز گرديد .
آغاز عصر غيبت امام
بنا بر اخبار و روايات شيعه آن حضرت را دو غيبت است : صغرى و كبرى كه قصرى و طولى نيز مى‏گويند . غيبت صغرى هفتاد و چهار سال طول كشيد و در اين مدت چهار سفير يا نايب كه ايشان را"نواب"يا"ابواب"يا"سفراء"مى‏خوانند نامه‏ها و توقيعات حضرت را به مردم مى‏رسانده‏اند و خود به زيارت ايشان نائل مى‏شده‏اند . اين سفرا يا نواب چهارگانه به ترتيب عبارتند از :
1) ابو عمرو عثمان بن سعيد بن عمرو عمرى اسدى عسكرى[1]
او به حكم امام عسكرى وكالت حضرت مهدى را بر عهده گرفت و تا زنده بود اين خدمت را ادامه داد .
2) ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعيد[2]
او مدتى حدود پنجاه سال وكيل امام زمان (عج) بود .
3) ابو القاسم حسين بن روح بن ابى بحر نوبختى[3]
4) ابو الحسن على بن محمد سمرى[4] كه بعد از وفات او مدت غيبت صغرى و عصر سفارت و نيابت خاصه پايان پذيرفت و دوران غيبت كبرى آغاز گرديد .
دستور العمل شيعه در زمان غيبت امام زمان
آخرين نامه و دستورى كه على بن محمد سمرى از امام زمان دريافت نمود به مضمون ذيل نقل شده است :
"بسم اللّه الرحمن الرحيم . اى على بن محمد سمرى خدا اجر برادران ترا در مصيبت تو بزرگ گرداند . تو بعد از شش روز از دنيا خواهى رفت، پس خود را آماده كن و به احدى براى جانشينى خود وصيت نكن زيرا غيبت تامه آغاز مى‏شود و ديگر ظهورى نخواهد بود مگر به اذن خداى تعالى و آن بعد از طول زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمين از جور خواهد بود . زود باشد كه در بين شيعيان كسانى بيايند كه ادعاى مشاهده كنند . هر كس مدعى مشاهده من قبل از خروج سفيانى و صيحه آسمانى بشود كذاب و مفترى است . و لا حول و لا قوة إلا باللّه العلي العظيم . "
وكالت عامه يا ولايت فقيه
با پايان زندگى على بن محمد سمرى عصر نيابت خاصه به انتها رسيد و دوره وكالت عامه آغاز گرديد . به اين معنى كه از سوى امام شرايطى كلى و به طور عام تعيين شد كه در هر زمان بر هر كس منطبق شود سخنش سخن امام و اطاعتش واجب و مخالفتش حرام خواهد بود . در اين باره دلايل بسيار نقل شده كه از جمله آنهاست :
1) كلينى در كتاب كافي از امام روايت كرده است كه: « در پيش آمدهايى كه براى شما رخ مى‏دهد بايد به راويان اخبار ما (علما) رجوع كنيد . ايشان حجت من بر شما هستند و من حجت خدايم »
2) امام حسن عسكرى (ع) در تفسير منسوب به او در ذيل آيه"و منهم أميون لا يعلمون الكتاب" (بقره، 78) درباره علما فرموده‏اند : " هر يك از فقهايى كه بر نفس خود مسلط باشد و دين خود را حفظ كند و با هواى نفس خود مخالفت ورزد و امر خدا را اطاعت كند بر همگان واجب است كه از او تقليد نمايند . "
3) كلينى و صدوق و طوسى روايتى را از امام صادق (ع) به مضمون ذيل نقل كرده‏اند كه : " هر كدام از شما كه حديث ما را روايت كند و در حلال و حرام صاحب نظر باشد و احكام ما را بداند او را به حكومت برگزينيد كه من او را بر شما حاكم قرار دادم "
4) پيغمبر اسلام (ص) مى‏فرمود : "علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل"يعنى همانطور كه انبياى بنى اسرائيل حافظ دين موسى بودند و اطاعت آنان بر بنى اسرائيل واجب بود علماى اسلام نيز حافظ دين پيغمبرند و اطاعت از آنان در احكام شرع واجب است .
شبهه شناسي غيبت امام مهدي (عج)
آنچه در اين مقال تذكر آن ضرورى مى‏نمايد اشاره به برخي از شبهه اندازي هاي مخالفان نسبت به مسأله غيبت امام دوازدهم و حيات او در پس پرده غيبت در طى قرنهاى دراز و فايده‏اى است كه بر اين غيبت مترتب است . در ادامة اين نوشتار سعى مى‏شود به طور اختصار به اين شبهه ها و پاسخ آن ها اشاره شود :
بعضى از مخالفان شبهه وارد كرده‏اند كه امام حسن عسكرى (ع) فرزندى نداشته است ليكن روشن است كه مخالفان در مقام انكار هستند و مي‌خواهند بر اساس مذهب شيعه و مسالة مهدويت امام دوازدهم خلل وارد آورند .
از جمله شبهه هاي مهم مخالفان اين است كه امام چرا غيبت كرده است ؟
در پاسخ اين عده مى‏گوييم اگر تاريخ نيمه دوم قرن سوم هجرى را در نظر بياوريم و ببينيم كه چگونه مردم از خلافت عباسى سر خورده و نوميد شده بودند و به دنبال افراد صالحترى در ميان خاندان علويان مى‏گشتند و اگر ظهور صاحب الزنج را در بصره كه مدعى علويت بود و ظهور عده‏اى از سران قرامطه را كه بعضى از ايشان نيز مدعى علويت بودند بنگريم وحشت خاندان عباسى را در مركز خلافت از علويان و مخصوصا از امامان شيعه كه برجسته‏ترين و شايسته‏ترين اولاد امام على (ع) بودند خوب درك مى‏كنيم و درمى‏يابيم كه چرا خلفاى عباسى حضرت جواد و حضرت هادى و حضرت عسكرى (ع) را زير نظر داشتند و هيچيك از حركات ايشان از نظر مأموران خلافت پنهان نمى‏ماند . پس علت غيبت امام (ع) به اين امر باز مي‌گردد .
شرح حال اين امامان پر است از وقايعى مانند ارسال وجوه و هدايا و تحف به عنوان خمس و سهم امام از اكناف عالم اسلامى به ايشان و پر است از نام وكلا و مأموران ايشان در شهرهاى مختلف .
امام حسن عسكرى (ع) در سال 260 هـ . ق . در اوايل شورش زنجيان به رهبرى صاحب الزنج وفات يافت و در آن موقعيت خطرناك اگر عمال بنى عباس بويى مى‏بردند كه فرزندى صغير كه جانشين آن حضرت است در خانه او زنده است و مرجع شيعيان جهان است حتما او را به دست آورده و مى‏كشتند . بنابراين مصلحت اسلام و جهانيان چنان اقتضا مى‏نمود كه امام از انظار دشمنان مستور بماند . اين يك دليل تاريخى است اما دلايل معنوى ديگرى نيز هست كه در جاى خود مذكور است .
بعضي ديگر مي‌پرسند : چگونه يك انسان مى‏تواند در طى قرنها زنده بماند ؟ آيا اين خلاف طبيعت و محال نيست ؟
پاسخ آن است كه هر چند از نظر علمي چنين چيزى غير ممكن نمى‏نمايد ، اما علاوه بر آن ، اين يك امر فوق طبيعى است . روى سخن در اينجا با منكران خدا و جهان فوق طبيعت نيست، با كسانى است كه به خدا و جهان فوق طبيعت معتقدند و ارسال رسل و انبيا را قبول دارند و معجزات را كه امورى خارق عادت و خارق طبيعت است مى‏پذيرند . در واقع ، امام لطفى است از خداوند بر مردم تا در اثر حسن سياست او در رفاه و آسايش و عدالت زندگى كنند و خداوند چنين لطفى را در حق مردم كرده و چنين امامى را تعيين فرموده است . حال نوبت مردم است كه قدر اين لطف را بدانند و از او اطاعت كنند و اگر نكنند و بر عكس، او را تهديد و تخويف كنند تكليف خود را انجام نداده‏اند و اين را ديگر به خدا نمى‏توان نسبت داد . به همين جهت خداوند اسبابي را به وسيله‌اي فراهم مي‌كند تا وجود امام را از گزند حوادث حفظ نموده جريان لطف و فيض بر مردم ادامه يابد . علماى شيعه گفته‏اند : "وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا" (وجود امام لطفى است از جانب خدا و تصرف او در حكومت و سياست لطف ديگرى است از خدا و اگر اين لطف حاصل نشود تقصير آن متوجه ماست) .
پاره‌اي از علائم ظهور
محدثين شيعه در آثاري به همين نام ( ملاحم = پيشگويي آينده ) و يا در ضمن عنوان ديگري به تفصيل آن ها را بيان نموده‏اند بعضى از آن علامات مقارن ظهور و همراه با مهدى آشكار مى‏شود و بعضى ديگر قبلا اتفاق مى‏افتد كه از جمله آنها : خروج سفيانى در شام ؛ قيام يمانى ؛ خروج دجال و دابة الارض ؛ صيحه آسمانى داير به بشارت نزديكى ظهور مهدى، و قيام سيد حسنى به نام محمد بن حسن و كشته شدن او در مكه بين ركن و مقام و به زمين فرو رفتن لشكر سفيانى بين مدينه و مكه و پيدا شدن دست يا صورت و سينه‏اى در چشمه خورشيد و طلوع خورشيد از مغرب و خسوف و كسوف بى‏موقع و حساب نشده است . [5]
در اين گونه اخبار آمده است كه : مهدى روز شنبه دهم محرم در مكه بين ركن و مقام ظهور مى‏كند . او تكيه به ديوار كعبه مى‏دهد و اين آيه را با صدايى كه به گوش همه مى‏رسد تلاوت مى‏كند : "بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين" [6] او مردم را به بيعت با خود دعوت مى‏كند و شيعيان خاص او كه 313 نفرند- و 113 نفر ايشان از ايرانند- از آسيا و افريقا فورا خود را به او مى‏رسانند و با حضرت مهدى (عج) بيعت مى‏كنند[7] . براى اطلاع بيشتر از چگونگى ظهور امام (عج) و فتوحات ايشان و اتفاقات بعدى بايد به كتب معتبر شيعى مراجعه نمود .[8]
عصر ظهور امام مهدي (عج) در يك چشم انداز
از مجموع اشارات رهبران اديان الهي به مسالة پايان دنيا و آخر الزمان به اين چشم انداز روشن مي‌رسيم كه در نهايت ، همة ناصافي ها صاف و همة كجي ها راست و همة نكامي ها به كام مبدل خواهد گرديد ( يملاء الارض قسطاُ و عدلاً ) ؛ چنان كه در ضرب المثل نيز كه بازگو كنندة آرمان انسانيت است آمده :
در نااميدي بسي اميد است پايان شب سيه سفيد است
بنا بر اين بينش الهي براي پايان دنيا اميد وار كننده است و باز چنان كه شاعر فرموده است :
بگذرد اين روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شكر آيد
و جهاني از نو به رهبري بزرگ مردي از تبار نيكان و پاكان و از سلالة سيد رسولان پديد خواهد آمد كه جهان تشنة عدالت و انصاف و حق را از زلال آن سيراب گرداند ؛ اكنون به چند نمونه از اين اشارات و بشارات نظر مي‌افكنيم :
امام صادق (ع) فرمود :
« او – امام زمان - به روش رسول الله (ص) در مردم مشي مي‌كند و همچون او عمل مي‌نمايد » [9]
امام باقر (ع) در تفسير آية « اعلموا انّ الله يحيي الارض بعد موتها» فرمود : منظور از مرگ اهل زمين مرگ كفر آنها است « والكافر ميت » و كافر مرده است ؛ يعني در سرانجام ، همة اهل زمين را انسان هايي حقگرا و مؤمن تشكيل خواهند داد .
امير المؤمنين علي (ع) دورنماي حكومت مهدي را بدين گونه ترسيم مي‌كند :
« او به هنگام قيام و ظهورش عدالت اسلامي و روش پيامبر (ص) را در چشم انداز جهانيان قرار داده ، و موارد مردة كتاب و سنت را زنده مي‌گرداند » [10] يعني آن دسته از متون و دستورهاي الهي را كه در طول تاريخ – باري به هر دليلي - به فراموشي افكنده شده است را احيا مي‌نمايد.
از امام باقر (ع) نقل شده است كه :
« آن گاه كه قائم ما اهل بيت ظهور كند به تساوي ميان مردم سهم درآمد ملي را تقسيم مي‌نمايد و در ميان مردم به عدالت رفتار مي‌كند » [11]
در برخي از روايات خبر از رشد عقلي مردم (خبر ابوخالد كابلي) ، و توسعة دانش ديني در سطح گسترده‌اي داده شده است :
« از امام باقر (ع) روايت شده است كه در عصري كه قائم ما قيام مي‌كند چنان به دانش گسترده‌اي دست مي‌يابيد كه حتي زنان خانه‌نشين نيز مي‌توانند در خانة خود ، بر اساس كتاب خدا و سنت رسول الله (ص) داوري نمايند » [12].
همچنين از توسعة فن‌آوري و صنعت نوين بشري سخن گفته شده است ، چنان كه در حديث مفضل بن عمر از امام صادق (ع) آمده است كه :
« در آن عصر طلايي ، بشر به چنان قدرت تكنولوژيكي دست مي‌يابد كه مي‌تواند تمام سطح زمين را به نور پروردگار روشن نمايد تا جايي كه از نور خورشيد بي‌نياز گردد» [13] .
برخي ديگر روايات به وفور اقتصادي در عصر ظهور امام مهدي اشاره مي‌نمايند ، چنان كه در حديثي منقول از پيامبر اسلام (ص) مي‌گويد :
« امت من در زمانة مهدي از چنان نعمت هايي بهره مند مي‌گردند كه همانند آن را پيش از آن هرگز نديده‌اند » و يا :
« در امت من مهدي قيام مي‌كند ... و در آن زمانه مردم ، همه چه نيكوكار و چه بدكار ، به رفاه و نعمت هاي بي اندازه‌اي دست مي‌يابند كه در هيچ دوراني از آن بهره‌مند نبوده‌اند . آسمان باران رحمتش را يكريز بر آنان مي‌بارد و زمين چيزي را از ذخيره‌هاي گياهي خود را از آنان دريغ نمي‌ورزد » [14] .
امام باقر (ع) باز در اين رابطه مي‌فرمايد :
« زمين براي قائم ما درهم پيچيده مي‌شود ـ همه چيز به كنترل در مي‌آيد – و در زمين جاي خرابي باقي نمي‌ماند مگر اين كه آباد گردد » [15] .
و سرانجام اين همه فرآورده‌هاي آرماني در چشم انداز بشر آن كه : همة مردم از غناي مساوي و برخورداري برابر از دارايي عمومي بهره‌مند خواهند بود چنان كه به اصطلاح "زكات خواري" ديگر در بين مردم پيدا نشود [16].
نكته‌اي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه همة اين ها اگر چه تحت اشراق آن امام بزرگوار و ولي امر الهي است ، ليكن گيرندگي آن اشراق ها امر ديگري است كه توسط مردمي خردورز مي‌باشد و گرنه در عصر جهل و جاهليت ساير امامان (ع) چنين فرآمدي فراروي هيچ احدي قرار نگرفته بود و به هيچ رشدي اين چنين ، نايل نگرديده بودند ؛ زيرا استعداد پذيرش آن نورانيت ها را نداشتند ، ليكن در آخر الزمان كه مهدي عزيز مي‌آيد بشريت نيز به چنان رشدي خواهد رسيد كه بتواند از آن منبع نور تمام استفاده را ببرد ؛ كه اين امر در گرو رشد فكري و عقلي انسان ها در تشخيص راه از بيراه و حق از ناحق و كجي از راستي ، و گرايش به درستي و پيروي از امام به حق خواهد بود چنان كه امام باقر (ع) در روايت ابوخالد كابلي مي فرمايد :
« هنگامي كه امام مهدي ظهور مي‌كند شعاع نورانيت او كه بر سر عموم خلايق بيفتد ، عقل آنها متمركز و اخلاق‌شان كامل مي‌شود » [17].
بنا بر اين روشن مي‌شود كه اين مردم خواهند بود كه جهان را – به كمك امام زمان (عج) – براي خود گلشن رضوان خواهند نمود ؛ و شايد يكي از رازهاي غيبت آن امام ، فراهم نبودن چنين شرايط عقلي براي مردم باشد . اللهم اجعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدين بين يديه ، آمين .
[1] . وى از اصحاب امام هادى و امام عسكرى بود و مراسم تغسيل و تكفين و تدفين امام يازدهم را بنا به وصيت آن حضرت انجام داد .
[2] . وى در زمان حضرت عسكرى (ع) دستيار پدر بود و بعد از مرگ وى عهده‏دار سفارت امام گرديد . او كتابهايى در فقه تأليف نموده كه مطالب آن را از امام يازدهم و امام دوازدهم شنيده و پاكنويس كرده بود . يكى از آنها كتاب الاشربة است . ابو جعفر روز آخر جمادى الاولى 304 يا 305 در بغداد درگذشت و همانجا مدفون شد .
[3] . ابو جعفر محمد بن عثمان دو سال پيش از مرگ، مشايخ و اعيان شيعه را جمع كرد و حسين بن روح را كه سالها دستيار مورد اعتمادش بود به جانشينى خود معرفى نمود . وى از عقلاى زمان بود . وفاتش در شعبان 326 هـ . ق . در بغداد اتفاق افتاد و در گورستان نوبختيه مدفون گرديد .
[4] . وى بنا به وصيت حسين بن روح و امر امام زمان (عج) به سفارت و نيابت خاصه امام برگزيده شد و مدتى نزديك به دو سال رابط بين امام غايب و شيعيان بود . وفاتش در نيمه شعبان 328يا329 هـ . ق . در بغداد اتفاق افتاد و در آنجا به خاك سپرده شد .
[5] . البته بعضي از آنها را بايد رمز و كنايه شمرد و تاويل نمود .
[6] . هود / 86
[7] . برخي از مطالب اين مقاله تا اينجا از نرم افزار جامع الاحاديث به نهج اقتباس ، بهره گيري شده است .
[8] . براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به :
وفيات الاعيان، 451/1
نور الابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار، مؤمن شبلنجى، 161
اعيان الشيعة، 44/2، 88
بحار الانوار جلد سيزدهم
الارشاد، شيخ مفيد
كتاب الغيبة، شيخ طوسى .
حيوه القلوب و نيز حق اليقين ، علامه مجلسي و ...
[9] . بحار الانوار ، ج 52، ص 337، حديث 78.
[10] . نهج البلاغه ، خ 138.
[11] . بحار الانوار ، ج 52، ص 351، حديث 103.
[12] . بحار الانوار ، ج 52، ص 352، حديث 106.
[13] . بحار الانوار ، ج 52، ص 330.
[14] . بحار الانوار ، ج 51 ، ص 83 و 78.
[15] . كمال الدين و تمام النعمه ، ج 1 ، ص 331 .
[16] . امام علي : بحار الانوار ، ج 52 ، ص 390.
[17] . بحار الانوار ، ج 52 ، ص 336، حديث 71.


1