از وقتی که مادر می شویاز وقتی که مادر می شوی دیگر برای خودت نیستی، همرنگ ایثار می شوی.خودت را نمی بینی و فقط آینه ای می شوی که تصویر فرزندت در دل آن دیده می شود. او می خوابد و تو بالای سرش با محبت به او می نگری. او می خندد و تو از خنده اش شاد می شوی. او گریه می کند و تو دلت از گریه اش آتش می گیرد. دوست داری بلا گردانش باشی و او در سلامت و صحت به سر ببرد. هر چه او می خورد تو هم دوست داری و هر چه او می پسندد برایش می خری و او عادت می کند که همواره به خاطر او از خودت بگذری . او بزرگ می شود و خواسته هایش هم با او بزرگ می شوند. وقتی به خودت می آیی می بینی دیگر دیده نمی شوی . زیرا او عادت کرده که تو را نبیند. و با خودت در حالی که آه می کشی می گویی:"کاشکی کمی هم خودم را می دیدم."
|