چند رباعي از نبي احمدي "گپي خودماني با دكتر و فرهاد وشيرين" دکتر!دل مان گرفته،دارو بنویس! یک نسخه برای دیدن او بنویس! این جا،ُپر زوزه ی شغال وگرگ است سرسام گرفته ام ،از آهو بنویس! *** دکتر! فرهاد من پیامک باز است با من-زن عقد کرده اش- ناساز است او،هرزه وبدزبان ولاشی شده است دکتر! همه اش زیر سرساناز است. *** شیرین می گفت: شوهرم دیوانه است دکتر! فرهاد، مهره ی بی گانه ست مشکوک به خود فروشی وجاسوسی ست دکتر!حرکات شوهرم رندانه ست *** فرهاد،به عشق اول اش شک دارد جای شیرین،دوتا عروسک دارد شیرین را قال می گذارد هرشب او رابطه با بهار وپوپک دارد *** فرهاد ، هزار دوست دختر دارد گل نار و بنفشه و صنم بر دارد شیرین رفته کلانتری، می گوید: این مرد مگر چه قدر هم سر دارد؟! *** فرهاد،به جز دغدغه ی تیشه نداشت جز کندن بی ستون در اندیشه نداشت فرهاد ، به غیر گپ زدن با شیرین میلی به کراک و الکل وشیشه نداشت (استاد نبي احمدي)
|