عشق شاید یک اعتیاد باشد! جدی نگیریدش واما...کسی که با عشق خدا مانوس است نیاز به هیچ مشاوره ای نخواهد داشت...پس فقط عشق واقعی را با او تجربه کنیم وتنها به کسانی دل ببندیم که از جنس اویند. عشق شیرین ،خار شیرین در آن هنگام که سبک بال بر قلب منی ، من اطمینان را از تو گرفته ام در حالیکه خود کشته شده ام و پریشان در علفزار خوابیده ام چیزی غمین سراپا از اشک و باران خیس …. زیباترین نمود زندگی هر فردی عاشق شدن است اما همیشه عشق موفق نیست و گاهی عاشق دلخسته طرد شده یا بنا به دلایلی معشوقه را طرد می کند .از آنجاییکه عاشق شدن را می توان به اعتیاد تشبیه کرد ،زمانی که معشوقه بی وفایی می کند مغر به تکاپو می افتد و ماده مخدرش را می خواهد.پس از طرد شدن از عشق فرد دو مرحله را طی می کند: مرحله اول : واخواهی و امید مرحله دوم: نا امیدی ،کناره گیری و تجربه احساسی به نام فرو پاشی روانی در مرحله اول عاشق بی صبرانه وا خواهی می کند. تمام انرژی و وقت خود را صرف جلب دوباره محبوب گریز پای می کند .مرحله واخواهی هزینه های متابولویکی بسیار گرانبهایی را به روح و جسم تحمیل می کند. مغز منحصرا در جهت خواستن و بازگردانی معشوقه فعالیت می کند.فرد از فعالیتهای اجتماعی کناره گیری کرده،تنها در تمنای معشوقه نه غذا می خورد و نه می خوابد.فرد رنجور با امید خود را فریب داده و با حرف زدن و فکر کردن به او به روح خسته خود غذا داده ، عمدتا نا خود آگاه موجبات رنج و عذاب بیشتر خود را فراهم می آورد.. در مرحله واخواهی فرد بسیار رنجور و شکننده می شود.عاشق شکست خورده دوست دارد تا بیمار شود و جالب آنکه در این مرحله سیستم دفاعی به کمک او آمده و راه را برای ورود بیماری می گشاید.عاشق فکر می کند شاید با بیمار شدن که ما آنرا “استراتژی بال شکسته” می نامیم بتواند معشوقه را حتی برای لحظه ای کوتاه باز گرداند. پس از آنکه عاشق بیچاره هر چه واخواهی می کند ،معشوقه باز نمی گردد به ورطه رنج آورترین نا امیدی فرو می رود از واخواهی دست بر می دارد و کناره گیری میکند .فرد شروع به خود خوری می کند.گاها از شدت رنج و اندوه خود را مضروب می کنند و به فکر خود کشی می افتد مرحله ای که آنرا فرو پاشی روانی می نامیم در حال شکل گرفتن است.این فرو پاشی هزینه های متابولیکی شدیدی را در بر دارد گاهی فرد از این مرحله جان سالم به در نمی برد . برای رهایی از رنج جدایی و فروپاشی روانی باید به خودمان کمک کنیم . برای رهایی از این احساس کشنده باید: از رویایی کردن لحظه ها اجتناب کنیم .افرادی را دیدم که عکسها ،ایمیلها و نامه های معشوقه را مداوم بررسی می کنند و اشک می ریزند.اولین مرحله زدودن یاد اوست.پس باید منطقی باشیم.هر چیزی که او را به یاد می آورد باید در جایی دور از دید پنهان کرد گاهی بهتر است افرادی که اراده ندارند تمام آنها را پاره کرده و دور بریزند این بهترین راه حل است چون زمانی که مغز برای ماده مخدرش واخواهی می کند ممکن است شما را وادار به دیدن آنها کند و دوباره رنج و درد. دیگر تحت هیج شرایطی نه ایمیل بزنید نه تلفن و نه به خانه او بروید.احساسات عشق لجوجانه در ذهن لانه می کنند. کوچکترین سرنخی دوباره شما را به مرحله واخواهی باز می گرداند. زندگیتان را عوض کنید هر تغییر جدیدی مغز را مشغول کرده ،هر چند می دانم که بسیار سخت است اما باید بجنگید باید به خودتان کمک کنید. لباسهای جدید بپوشید، مدل مو هایتان را عوض کنید.ورزشهای هوازی مانند راه رفتن،شنا ،دوچرخه سواری و ایروبیک باعث ترشح هورمون ضد استرس می شود .دوستی و معاشرت با افراد جدید بسیار تاثیر گذار است از درد و رنج سخن نگویید لبخند بزنید حتی به زور ! ماهیچه های گونه در زمان خنده مغز را به شادی وا می دارد حتی لحظه ای کوتاه. کتاب های جدید بخوانید،آواز بخوانید،برقصید با ابزار شادی به جنگ غم بروید.به گروههای هفتگی گردش بپیوندید . از بستر غم برخیزید.واقع بین باشید معشوقه رفته و شما باید دوباره زندگی کنید. موزیکهای شاد گوش دهید با افراد شاد و سر زنده معاشرت کنید حتما رنگهای شاد بپوشید دریچه چشمتان اندوه را می بیند. در موارد حاد تر لازم است از قرص های ضد افسردگی(با نظر پزشک) استفاده کرد .هر چند که مصرف برخی دارو ها از شما یک روح سرد خواهد ساخت اما بهتر است یک روح سرد باشیم تا اینکه به خود کشی یا مضروب کردن معشوقه فکر کنیم. حرف زدن با کسی که همراز شماست به روحتان آرامش می دهید از او بخواهید به شما کمک کند. هر زمان که به معشوقه فکر می کنید با او تماس بگیرید تا از جریان افکار اندوه آورتان جلوگیری کنید. انسان در این مرحله بسیار حساس،شکننده و زود رنج می شود همرازی انتخاب کنید که شما را درک کند.هرگز از معشوقه به هم سخن نگویید از چیزهای دیگری صحبت کنید. ابتدای فروپاشی روانی ایجاد وجایگزینی سریع محبت را توصیه نمی کنم به چند دلیل: فرد شکست خورده بسیار حساس و رنجور است همانند شیشه ای شکسته است.در این مرحله بسیاری از رفتارها تنها احساسی بوده و ممکن است فرد حقیقتا تمایل به انجام آنها نداشته باشد.در این مرحله شخص به صورت مستمر مقایسه می کند این موضوع بدون شک هم باعث آزار روح فرد و هم روح معشوقه می شود. اگر فرد دوباره عاشق شود و دوباره با یک انتخاب نادرست مراحل رنج کشیدنش را تکرار کند این دفعه فروپاشی روانی سنگین تری را تحمل می کند. می دانم رنج رهایی از عشق تلخترین احساسی است که هر انسانی با آن دست به گریبان می شود روشهای فوق بسیار کار آمد و موثر است مشروط بر اینکه خود فرد بخواهد که خوب شود.امیدوارم با آگاهی و اطلاعاتی که در اختیارتان قرار می دهیم هر چه سریعتر از این مرحله عبور کرده به زندگی عادی برگردید.واما...کسی که با عشق خدا مانوس است نیاز به هیچ مشاوره ای نخواهد داشت...پس فقط عشق واقعی را با او تجربه کنیم وتنها به کسانی دل ببندیم که از جنس اویند. نمی دونم چرا این روزها زندگی همه آدمها یک جور خاصی شدند همه زیر نقابهامون زندگی می کنیم و خودمون نیستیم نمی دونم چرا از خودمون فرار می کنیم یکی سعی می کنه با حرفهای غلمبه سلمبه شخصیت غیر واقعیشو به نمایش بذاره یکی پشت یک آدم بزرگ قایم میشه و سعی می کنه با کاسه لیسی اون خودشو بزرگ جلوه بده نمی دونم مگه خودمون چه عیبی داریم که همیشه باید نمایش بازی کنیم مثلا کارگر ساختمون بودن چه عیبی داره که باید ادای ... رو در بیاریم مثلا کارمند بودن چه عیبی داره که همش باید ادای رییس ها رو در آورد واما...کسی که با عشق خدا مانوس است نیاز به هیچ مشاوره ای نخواهد داشت...پس فقط عشق واقعی را با او تجربه کنیم وتنها به کسانی دل ببندیم که از جنس اویند. نقل از :
|