شعرناب

انشراح

از غم عشق بسوز
که پرسم تو را الم نشرح لک صدرک؟
و ذرّه ذرّه وجودم به داغ لایتناهی اش تشریح شد
و به هنگام دیدار و وصال و وضعنا عنک وزرک شامل حالم شد
و درعوض بار سنگین مسئولیتی عظیم بر دوشم نهاده شد
و حقاً بار سفر مصداق الذی انقض ظهرک بود و من آن را تحمل نمودم
و پس از آن و رفعنا لک ذکرک و برای رسیدن به آن گمنام گمنام شدم
و لیکن فان مع العسر یسری و چه عسری تلخ تر از هجران محبوب؟
و ان مع العسر یسری و چه یسری نیکوتر و باحلاوت تر از امید به لقائش
و اگر لایق باشی وصال او
و در این راه فاذا فرغت فانصب و زیبا تر و دلپذیرتر از رنج کشیدن به راه تو موجود نباشد
و به امید و الی ربک فارغب قدم در این راه می نهیم رو به سوی دوست
باشد که ایام وصال به زودی فرا رسد


3