شعرناب

طبیعت

به نام آنکه عزت از اوست
کمی گرایش به شعر دارم شاعرخوبی نیستم
طبیعت را خیلی. دوست دارم چه در بهار یا زمستان
فرق نمی کندمهم اینه که من فصلها را دوست داردم
زمستان هم بازیبایی های خودش دارد از راه می رسد
در شیراز زندگی می کنم نزدیک آرام گاه حافظ
ولی شهرم مزایجان است مزایجان بوانات از تاب استان
فارس
در زبان هامزای جان را شهر گل ریحان می خواند
دشت های وسی اش را دشت پرآب می دانند
از چشمه سارانش صفا اندر صفا نام می برند
باغ و بستانس همه خوش آب و هوا
وز انبوح درختان گردو و باغستان های انگور
بگزریم در آخر آذرسری به آنجازدم
درختان برگهای رنگا رنگ را از تن بیرون کرده بودند
و آماده ی خواب زمستانی بودند
پرند گان مهاجر هم به جاهایگرم کوچ کرده بودند
جز کلاغها که هرروز روی تپه نزدیک منزل ما می نشیند
و آفتاب که بالا آمد در دشتهای آنجا پراکنده می شوند
و به دنبال غذا آنجا راحت غذاگیر می آورند
چون هیچ وقت گردو در دشتها پاک نمی شود
هوا ی آخر آذر بسیار سرد بود آما وسایلاه گرمایشی فراوان
سری به چشمه پیر کدو زدیم
چشمه پیر کدو در دو یا سه کیلو متری مزایجان است
چشمه دایره ای شکل است
حودودا صد متر در زیر در زیر این دایراست که کف چشمه را سنگ ریزه های زیبا پوشانده استو آب زلال چون لعل می درخشد و بالا می آید
هم آب بسیر است و هم مثل لعل بد خشان می جوشد
دور و مهوته ای پر از درختان ناروند کهن
که قدمت آن را کسی در آن سر زمین نمی داند
قبل از انقلاب که تاریخ مشخس را من نمی دانم
خودم ده سال داشتم
دکتری از سپا بهداشت که برای طبابت به آنجا آمده بود
که دکتر معتمدی فکر کنم بود
آن مرد بزرگوار به کمک احالی با سنگ و سیمان در مهوته سکو سازی کرد
و آنجا را به پارکی ریبا در آوردآب را به دور سکو ها به چدخ
در آورد این حرکت به زیبایی چشمه بیشتر کمک کرد
ولی هنوز این معدن لعل بدخشان سر و سامان درستی ندرد
بگزریم هر چم کرونا جلو تفریها را گرفته
ولی می شود گاهی با فقط خانواده به طبیعت رفت
چند ساعتئ در آرامش بود طبیعت همیشه زیباست
زمستان که درختان برگ و بار ندارند آرامش بیشتر است
اگر آتشی هم روشن کنید و چای روی آتش پایان
۲۵ ۹ ۱۳۹۹ طوبی. آهنگران


1