شعرناب

از افراغ اندیشه تا اشراق اندیشه

بسم الله الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوة الا بالله الملک الحق المبین
آنچه که پر واضح استهر چیزی ملکوتی دارد. کلمه ی شی یا چیز از کوچک ترین ذره ی موجود در ذهن من و شماگرفته تا اتصالات به هم مرتبطی که باز یک شی دیگر را تشکیل میدهد معنا می یابد. فراتر برویم در عالم خیال هم هر آنچه که به تصور آید در بستر خیال من و تو ، و در عالم عقل نیز در وهم هم همینطور. مسبب الاسباب این اشیاء حی لا یموت الله تبارک و تعالی می باشد که ملکوت تمام این اشیاء در دست اوست.
حال منظور از ملکوت چیست؟
محیطی که ترسیمات اشیاء درعوالم جبروت، ناسوت و برهوت در آن نگاشته میشود.
خوب حرف کجاست؟
سوال اصلی اینجاست آیا شاعر در محضر زمینی خود که در برهوت سیر میکند آیا برای سرایش یک شعر ناب احتیاج به یک نزول یا بارش دارد؟
بی هیچ پالایش درونی؟
و یا
او باید پرواز کند تا ملکوت شعر ؟
این پرواز چگونه ممکن است؟
آیا در این پرواز بُعد مسافت معنا دارد؟
اینجاست که دو دیدگاه افراغ اندیشه و اشراق اندیشه در اختلافبا هم قرار میگیرند. در واقع در نگاه اول شاعر در زمین ماندگی ها نیز میتواند بارش هایی آسمانی دشت کند با افراغ اندیشه اما پر تکلف و محدود. مختصر و در دنیای دون. چرا؟ چونذات برهوت اقتضایش این است.
اما اشراق اندیشه مقدمات لازم دارد. ابتدا نیازمند یک تصفیه ی درون از غیر حق و حقیقت است، در گام بعد شناخت و معرفت توحیدی و در مرحله ی بعد پرواز های گام به گام به منازل مختلف!!!
آیا اشراق اندیشه که در نگاه توحیدی تعریف میشود شعرا را محدود در سرایش نمیکند؟!
جواب محکم این حقیر این است:
بقدری محیط نورانی آنجا جای کار دارد که وقت نگاه کردن به مسائل مختلف را نداری و تازه در میابی که ازل بازیچه ی شاعرانه نیست!!
ابد انتها نیست!! بهشت شوخی نیست!! و کلهم فیها خالدون در جنتی زیبا !!
لازم به توضیح مجمل است که در متن پیش رو، تنها تفاوتافراغ اندیشه با اشراق اندیشه گفته شد و وجود تفاوت ها در ستیز بودن معنا ندارد.
و من الله توفیق


2