یکی بود یکی نبودیکی بود یکی نبود را ما هر روز در کودکی قبل هر داستانی شنیده ایم یکی بود اشاره به یکتایی خدا و ازلی و ابدی بودن او دارد و یکی نبود اشاره به وحدت و عدم دارد او در عین یکتا بودن در وحدتی هست ویکی نبودن یعنی ما و خدا در وحدتی هستیم و در عین حال در عدم وحدت عشقست این جا نیست دو یا تویی یا عشق یا اقبال عشق وجود تو چو بدیدم شدم ز شرم عدم ز عشق این عدم آمد جهان جان به وجود به هر کجا عدم آید وجود کم گردد زهی عدم که چو آمد از او وجود افزود این عدم خود چه مبارک جایست که مددهای وجود از عدمست همه دلها نگران سوی عدم این عدم نیست که باغ ارمست این همه لشکر اندیشه دل ز سپاهان عدم یک علمست ز تو تا غیب هزاران سالست چو روی از ره دل یک قدمست مولانا
|