نوذر پرنگنوذر پرنگ حافظ عصر معاصر تقی حاج آخوندی با نام هنری نوذر پرنگ (زاده ۲۰ اسفند ۱۳۱۶ تهران -- درگذشته ۲۲ امرداد ۱۳۸۵ تهران) شاعر و ترانهسرا ایرانی که نام او بیشتر به خاطر سرودن شعر ترانهٔ مشهور «تولد، تولد، تولدت مبارک!...» شنیده میشود، امّا نزد علاقهمندان به شعر و ادبیات فارسی، وی به خاطر غزلیات بسیار زیبا و دلپذیری با در هم آمیختن مضامین تازه با مفاهیم کلاسیک سرودهاست، شهرت دارد. پرنگ از شاعران بسيار برجستهى عرصه ى شعر پارسى است كه به سبب گوشهگيرى ذاتى خود، آن چنان كه شايستهى نام و هنر اوست، شناخته نشده است. او شاعری است که در چندین قالب شعرهای عالی سروده است. قالبهایی که او به کار گرفته غزل، مثنوی، چارپاره و شعر نو هستند. كسانى كه شعر او را خوانده اند و به ويژه آنانى كه از سرِ ژرفنگرى و نكتهسنجى، به خوانش اشعار او پرداخته اند، نيك دريافتهاند كه نوذر پرنگ، از كم نظيرترين و به جرأت مىتوان گفت: تكرار ناشدنىترين شاعران زبان پارسى است و او خود، تفاخركنان و استوار و با اطمينانى خاص گفته است: غير نوذر نبُود هم سخنى حافظ را مدّعى گوى جدل با سخن حق تا چند؟ (فرصت درويشان، نوذر پرنگ، انتشارات پاژنگ، چ اوّل ۱۳۶۵، ص ۱۵۸) و يا با خيالى رنگين سروده كه: رسيده بر لب نوذر دو مصرع رنگين ز بيت حافظ عالى جناب، نازك تر ز بعد خواجه - كه اين بنده از حواشى اوست - کسى نگفته از اين شعر ناب، نازك تر (همان، ص ۱۵۴) و يا به اين صراحت اعلام كرده كه: خوش مى زنند نوبت، ياران به نام ياران نوذر به نام حافظ، حافظ به نام خواجو (همان، ص ۱۸۴) و يا اگر اين چنين از گل چرخ رنگين خود در گلستان خيال انگيز شعر پارسى سروده كه: بعد حافظ كس چنين گل چرخ رنگينى نزد بسته عهدى ديگر اى گل، چرخ با دوران تو (همان، ص ۱۱۳) و نهايتاً اگر جسورانه و صد البتّه شاعرانه و زیبا، چنين ادّعاهايى كرده است كه: شعرم از طاقت صاحب نظران بيرون است سرزمينى است در آن سوى فلك، چامه ى ما (همان، ص ۲۵۲) اين ادّعا بر خواننده، اثبات نمىشود مگر اين كه ساعتى و بلكه دقايقى در گلشن خيال اين شاعر چيره دست گشت و گذارى كند، همو كه با قالبهاى متنوّع و شيوههاى گوناگون سخنسرايى از غزل و مثنوى و چارپاره گرفته تا شعرهاى نيمايى و سپيد و ترانه و تصنيف، ثابت كرده است كه سخن چون موم در دستانش نرم است و به اقتضاى حال و مقام، آن را عرضه مىدارد. او همچنین با مبانی زبانشناسی و ریشهشناسی واژه آشنائی کامل داشت و در زمینهٔ زبانهای باستانی و زبان پهلوی و اوستایی در آمریکا تحصیل کرده بود. او تحصیلات ابتدایی خود را در تهران انجام داد و برای دبیرستان به مدرسهٔ دارالفنون وارد شد. وی همچنین یک سال هم در دبیرستان ابوریحان تحصیل کرد. در دورا تحصیل با بهرام بیضایی، داریوش آشوری، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان همدرس بود. پرنگ سرودن شعر را از همان دوران دبیرستان آغاز کرد و کمکم برخی از اشعارش را برای صفحات ادبیِ نشریاتِ مختلف فرستاد. شعرهای او که به زودی شهرت و محبوبیت برای او به ارمغان آورد، نخستین بار در روزنامههای آن زمان و بعدها در صفحهٔ ادبی هفته نامه روشنفکر که ترانههای بهشتی نام داشت و فریدون مشیری این صفحه را اداره میکرد، چاپ شد. در دهههای ۱۳۳۰ و ۴۰ شعرهایش علاوه بر نشریه روشنفکر در ماهنامه سخن نیز چاپ میشد و خوانندگان بسیار داشت. او میخواست تنها به نام نوذر پرنگ نامیده شود. در نوجوانی و برای طبعآزمایی وی ترانهسرایی برای خوانندگان مرد و زن رادیو را آغاز کرد و برای خوانندگانی همچون ویگن، پوران، الهه، منوچهر، گوگوش، مهتاب و دیگر هنرمندان، بیش از یکصد ترانه سرود که معروفترین آنها ترانهٔ بسیار مشهور تولدت مبارک (با آهنگی از انوشیروان روحانی که نخستین بار توسط ویگن اجرا شد)، «غروبا که میشه روشن چراغا» (با آهنگ و صدای منوچهر )، اسب سُم طلا (با آهنگ عطاءاله خرم و صدای ویگن) است. ترانه های او بسیاری از خواننده ها خوانده اند: - ویگن: فنجون طلا - غزال - اسب سُم طلا - تولدت مبارک. - کوروش یغمایی: تفنگ دسته نقره - قصه - سرنوشت - غمناک - خیابان - باغ - دنیاها و فاصلهها. - منوچهر سخایی: کلاغها. - عارف: خواستگاری. - رامش: خواب بیداری. - گوگوش: خواب بیداری - آسه برو ، آسه بیا - عروسک قشنگم - رویای نقش بر آب (خواب و خیال) همراه با رامین - عمر غمگین. و... وی همچنین از دوران جوانی خویش آشنایی نزدیکی با علی اسفندیاری (نیما یوشیج) پیدا کرد و با او رفتوآمد داشت که همین آشنایی موجب شد که وی در عرصهٔ شعر نو نیز به طبعآزمایی بپردازد. در سال ۱۳۴۹ به دعوت برادرش راهی آمریکا شد و در آنجا نخست به تحصیل در رشته ادبیات پرداخت و سپس در دانشگاه رایس در حوزهٔ ادبیات تطبیقی و زبانشناسی باستان نیز تحصیل کرد. حد فاصل سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۷ موفقترین سالهای زندگی هنری و ادبی وی بود، چرا که او، بهترین و زیباترین شعرهایش را در همین سالها سرود و در ماهنامهٔ سخن و همینطور هفتهنامههایی همچون روشنفکر، سپید و سیاه، امید ایران، هفتهنامه فردوسی و ماهنامه سخن منتشر شد. نوذر پرنگ در ۲۲ مرداد ۱۳۸۵ در ۶۹ سالگی بر اثر ابتلا به آسم و سیروز کبدی درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. - آثار: - فرصت درویشان، مجموعه اشعار نوذر پرنگ» به کوشش: سعید نیاز کرمانی، انتشارات پاژنگ، چاپ سال ۱۳۶۵ - آن سوی باد، مجموعهای از سرودههای «نوذر پرنگ» (شامل غزلها، شعرهای نیمایی، شعرهای سپید، مثنویها و چهار پارههای به هم پیوستهٔ او)، به کوشش: بیژن ترقی، انتشارات سنائی، چاپ سال ۱۳۸۲ - مقالاتی در حوزه ادبیات و نقد ادبی همچون «نظری بر مقدمه حافظ سایه» - نمونه شعر: (۱) چو گهواره ای بی قرار و شکیبم که زنجیری جنبشی جاودانم چو خواهم که یک لحظه آرام گیرم دهد دست سررشتهداری تکانم فروبسته گیتی به پایم رسن ها رسن ها که تابیده دست فریبش علاجی ندارم به جز آنکه سازم گهی با فرازش، گهی با نشیبش جهان را مخوان پیر، پیر پریشان که این طفل یکدانه پیری ندارد بهل، تا برقصاندت هرچه خواهد که کودک ز بازیچه سیری ندارد مرا روزگار درازی است دستی فرو می کشاند به غاری به هر سو نظر می کنم نیست پیدا نه جای درنگی، نه راه فراری من اکنون چو خورشید بی سرنوشتی در این ظلمت جاودانی روانم خوش آن دم که این شوخِ بازیچه فرسا ببرد رگ و بشکند استخوانم (۲) مىگذشت از سرِ بازارِ سحرخيزان، دوش پيرِ خورشيدگران، شب شكنِ آينه پوش من ز هنگامهى قامت چه بگويم؟ مىبُرد پير ما، مژدهى صد صبحِ قيامت بر دوش گفتم: «اى معنى جان، طرْفِ طرازِ سخنت! باز كن گوشهى حرفى به منِ راز نيوش» نفسى خرج صفا كرد و تراويد چو نور عرق آيهی گُل، از دهن عطر فروش: «پدرت راتبهى صبح نخستين مىخورْد اى پسر! دلقِ ميانْ زركشِ ازرق تو مپوش! آتش سفسطه اندر جگر جام مزن يعنى: از بهرِ غمِ سوختگان، باده منوش مُهرِ لعلِ لبِ آن بُت، به لبت تا كى و چند؟! چند چون غنچه، چراغت خورد آتش، خاموش ديده را قاعدهى فهم طبيعت آموز خواهى ار فهم كنى معنى پيغام سروش نشنوى شيون افتادن مه تاب در آب، تا چو ياس از در و ديوار نياويزى گوش» به دو زلف تو، كه از تاب خيالش گاهى، مىرود معنى ابيات بلندم از هوش! (۳) گفتمش: کارت چرا پیوسته آزار من است؟ گفت: دارد هر کسی کاری و این کار من است گفتمش: نرگس به دور چشم تو بیمار کیست؟ گفت: با من کرده همشچشمی و بیمار من است گفتمش: مجنون خود را چون کُشی منصور وار گفت: او از سرفرازان سر دار من است گفتمش: گر راست گویی پنجه با نوذر فکن گفت: این فرهاد شیرینکُش گرفتار من است گفتمش: پرهیز کن از سیل اشک سرکشم گفت: سیلی زن بر این سیلاب دیوار من است گفتمش: اشعار نوذر این ملاحت از چه یافت؟ گفت: این خاصیت لعل شکربار من است. (۴) لاله در آتش دل چون دهن خوشخوانی غنچه در پردهی خون چون سخن انسانی شعلهور همچو پر سبز ملک در ره عرش خط ریحانی طرف چمن روحانی باد لیلاج قبا، سوخته، مجنون دستار خاک چون پیرهن بولحسن عمرانی سوختم در دهن خویش خرابات کجاست تا زنم آب به سوز سخن پنهانی دوش با یاد تو هنگامهی محشر چون برق گذری داشت ز دریای من توفانی چون رگ پارهی خورشید قیامت تا صبح نعره میزد شب اخترشکن بارانی نوذر این راه غم انگیز بگردد خوش باش حافظ دهر نبندد دهن خوشخوانی (۵) شبی که تو رفتی چه دردآور بود سیاه روی ز من هم سیاه روتر بود به چشمهای تو در حال گریه میمانست که از سلالهی شبهای دور و دیگر بود فضا چو دیدهی من سرد و تیره و نمناک ز برگ ریز هزاران هزار اختر بود در آن غروب زمین غریب را دیدم که همچو آب در آواز خود شناور بود در آن شب آینهها با ستارگان رفتند که عصر رجعت تصویرهای بیسر بود تمام پنجرهها بسته شد در آن شب، چون “در” از تظاهر ”دیوارها” مکدر بود گیاهها همه آرام گریه میکردند پر ترنم مرغان ز اشک و خون تر بود تو رفته بودی و طرح تنت هنوز به جای به روی گسترهی خوابناک بستر بود مجال گریه در آن شب نیافتم هرچند که آن جدایی بیگاه گریه آور بود ✍ #لیلا_طیبی (رها) ــــــ منابع ــــــ - فرصت درویشان، مجموعه اشعار «نوذر پرنگ» به کوشش: سعید نیاز کرمانی، انتشارات پاژنگ، چاپ سال ۱۳۶۵ (مقدمه) - آن سوی باد، مجموعهای از سرودههای «نوذر پرنگ» به کوشش: بیژن ترقی، انتشارات سنائی، چاپ سال ۱۳۸۲ (مقدمه) - دانشنامه آزاد ویکیپدیا فارسی. ✨ 🌸🍃 🍂🌸 🍃🍂🌸🍃🍂 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
|