شعرناب

عمید صادقی‌نسب

عمید صادقی‌نسب
عمید صادقی‌نسب، ( تهران ۱۰ اردی‌بهشت ۱۳۵۴- تهران ۶ اسفند ۱۳۹۶ ش)؛شاعر، آهنگساز، خواننده، روزنامه‌نگار، خوشنویس و نویسنده ایرانی. از سال ۱۳۶۹ تحصیل موسیقی را در تهران شروع کرد. از سال ۱۳۷۲ شعرهای او در نشریات ایران منتشر شد و از سال ۱۳۷۵ داستان‌هایش.
او در رشته موسیقی تحصیل کرده بود و از سال ۱۳۷۲ شعرهایش در نشریات منتشر می‌شد. او با روزنامه‌های ایران، ستاره صبح، صبح امروز، پیام آزادی، صدای عدالت، وصدای ملت همکاری داشت. مدتی نیز در سال ۱۳۸۵ دبیر نشریه کلک بود. همچنین از سال ۸۱ تا ۸۶ با رادیو و تلویزیون همکاری داشت. سال ۸۷ نیز سه کتاب به نشر افراز داد که غیرمجاز اعلام شد و چاپ نکردند؛ او هم دیگر پیگیری نکرد. آلبوم موسیقی او نیز «شنیدن سکوت» نام داشت که در سال ۹۲ منتشر شد.
از جمله جوایز و افتخارات او می‌توان به: جایزه شعر عصر پنح‌شنبه برای شعرهای کتاب کاکتوس روبان‌زده در سال ۱۳۷۹ و به انتخاب منوچهر آتشی؛ نامزدی دریافت جایزه شعر امروز ایران برای کتابِ کاکتوس روبان‌زده در سال ۱۳۷۹ و نامزدی دریافت جایزه شعر امروز ایران برای کتاب چنگیز زنده است هنوز در سال ۱۳۸۱ اشاره کرد.
از فعالیت‌های مهم صادقی نسب در زمینۀ موسیقی، جز تدریس، آهنگسازی و تنظیم می‌توان به انتشار آلبوم “شنیدن سکوت”در سال ۱۳۹۰ با آهنگسازی و خوانندگی روی اشعار خودش اشاره کرد.
آثار:
- خودم را از چشم تو می‌بینم (مجموعه شعر- نشر حمیدا، ۱۳۷۷)؛
-کاکتوس روبان‌زده (مجموعه شعر- نشر حمیدا، ۱۳۷۹)؛
- چنگیز زنده است هنوز (مجموعه شعر- نشر نیم‌نگاه، ۱۳۸۱)؛
-پیامبری نشسته بر کنده‌ی بلوط (مجموعه شعر- نشر آتنا، ۱۳۸۳)؛
-قانون آرامش (مجموعه شعر- نشر شهاب ثاقب، ۱۳۸۶)؛
-پرده‌ی گوش من از پنجره آویزان است (مجموعه شعر- نشر داستان، ۱۳۹۴)؛
-شب سیاهپوست (مجموعه شعر ـ انتشارات هشت ، ۱۳۹۶ ).
او در یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۶ بر اثر نارسایی کلیه درگذشت.
- نمونه اشعار:
(۱)
در این شعر
قرار است اتفاقی بیفتد
مثلن معشوقه‌ی شاعر
از بلندی بمیرد
کامیون
از روی مخاطب خجالت بکشد
تی ان تی بار بزند
تویِ سیگار وُ
بکشد کنار وُ
جرعه جرعه سیانور بنوشد
با دو لولی در دهان
سقف را مغزی کند
معشوقه بخوابد رویِ ریل
رُتیل بزند به سرش
سراغِ شمس برود تا لنگرودی
که شهر نیست
نامِ شاعر است
و با سیمِ گیتار دار
بزند خودش را به در وُ دیوار
مخاطبی که باباچاهی بخواند
از کبوتر چاهی
می ترسد
از کابوس‌هایِ رویایی
پناه می‌برد به این شعر
دل می‌زند به دریا
دل می‌دهد به کوسه‌هایِ دریده
به مردههای رنگ پریده
و معشوقه هم چنان
رویِ ریل کشیده می‌شود
شاعر حواسشنیست
مخاطبی که این شعر را بخواند
امشب می‌میرد.
(۲)
خیلی از این مردم
چون علف
پای گیلاسِ آفرینش روییده‌اند
و خداوند
از خلق این خلایق متاسف است
دیروز عزاییل را دیدم
با ھمان کیف پستچی مآبش
پر از قبض رِوح
و به سراغ مشترکین می‌رفت
مصرف عمر من بالا رفته است
خیلی زود نوبت من می‌شود.
(۳)
دهانِ بازمانده‌ها بازمانده بود
عشق نفس نمی‌کشید
موج‌های خزر
تا ولنجک
می‌رسیدند
فرشته‌ها
با گیتار
پاپ راک رپ راک
رپ رپ راک راک
و کوب کوبِ طبل وُ
صدای فرشته‌ها
شبیه شُرشرِ آب
وقتی
آفریقا جنوبِ تهران
مرگ نفس می‌کشید
و دهان بازمانده‌ها بازمانده بود
(۴)
به فراخورِ حال
حالم خراب وُ همین
بس نیست برای بریدنِ رگ
رگبرگ‌های من از
رگبارِ زیاد درد گرفته‌اند
پاییز در من
تا بهارِ بعد رسیده
کسی کِی به دادم می‌رسد؟
تو کجایی؟
با مرده‌ام نمی‌شود عشق‌بازی کرد
سرد می‌شود تنم
کفنم از جنسِ جین باشد بهتر
وصیت‌نامه‌ام در کتابخانه‌های عمومی
خاک می‌خورد
خون می‌چکد زمین از لوله‌یِ رگ‌هایم
زمین قرمز می‌شود از من
به کسی نگو
دارم از جهنم فرار می‌کنم.
(۵)
ساده اما قشنگ
آغاز کتاب اولم
چه ترسی بَرم داشت
چه ترسی
وقتی نگاهت
معنای آغاز کتاب اولم بود
و این قدر
پتک لازم نیست
جمجمه‌ام طاقت این همه را ندارد
من اصلا هیچ
به فکر دستان کوچکت باش
باور کن
من تو را برای یک روز و صد سال نمی‌خواهم
برای همیشه می‌خواهمت
که آیینه بی قاب زود می‌شکند.
(۶)
دست خط
کجای کاری؟
این گلِ یخ نیست گل یخ زده است
بانو!
دارم خودم را از چشم تو می‌بینم
صورتی آب دیده
دستانی از آرنج خواب رفته
که خواب چیدن نارنج می‌بینند
و یک بغل پر از تو
که برای نوشتن یک دوستت دارم بی‌ریا
از شوق در دستم قلم پا می‌شود.
(۷)
بعد از این
منتظر هرکه باشم
فکر می‌کنم
تو باید بیایی
اما اگر می‌شد
به کودکی برگشت
تو هم می‌آمدی
آن روز که رفتی،
پشت سرت باران بارید.
(۸)
حیف شد!
باران تو را خیس و پاره کرد
ای کفش قرارهای عاشقانه‌ام
فکر می‌کنم
سال هاست که خورشید
از عشق ماه می‌سوزد
و باران
دلسوزی ابرهاست برای او
باران عرق ریزانِ ابرهاست
زمانی که سعی می‌کنند
زمین را دور خورشید بچرخانند
محض خاطر آن همه دیروز
نرو
کمی تحمل کن
ببین قطره های باران
وقتی که از هم جدا می‌شوند
چه زود می‌میرند
این آسمان خجالت نمی‌کشد
با این همه سن و سال
تا دلش می‌گیرد
مثل بچه‌ها
می‌نشیند و های های گریه می‌کند.
(۹)
ستاره‌ھا را می‌بینم
ھر شب
با این که دورند
و تورا در روز ھم
نمی‌بینم
کاش ستاره بودی.
جمع‌آوری:
#لیلا_طیبی (رها)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
- وبلاگ ساده اما قشنگ
- سایت های اینترنتی.


1