شعرناب

زینت اسلام، زینب است

زینت اسلام، زینب است
زین اب، زینت علی است و علی، اصل اسلام
زینب معنای واژه ی پاکی هاست، معنای حجابِ زن مسلمان
زینب معنای واژه ی صبر است
آن سان که پیکر مادر جوانی در نیمه های شب ، میرفت که مخفیانه دفن شود تا وحشیان ، ازمکان عشقی تلنبار شده در یک تن ، نومید شوند ، تا داغ نبش قبر یکی از دلایلِ آفرینشِ عالم بر دلشان تا ابد بماند ،
مرواریدهای غلتان، دانه دانه از چشمانِ زینب جاری بود
درآن خانه که بیشترین حجمِ صفایش ، میرفت که دفن شود ، درتنهاییِ سکوت، با هق هقی آرام وبی صدا
زینب بود که می گریست . اما آرام و بی صدا
که پدرش ، امامش از او و سکنیٰ گزینانِ خانه ی عشق علی و فاطمه ، خواسته بود .
وخانم زینب ، یکی ازمیوه‌های این عشق وعاشقی الهی بود .
یعنی زینب از کودکی درد و غم را تجربه کرد ، تا به والاترین درجه استادیِ تحمل و صبر برسد .
که رسید .
زینب از خردسالی نامِ کربلا ، این وادیِ بلا را شنید و با فکر آن و با یادواره ی سختیهایش بزرگ شد .
زینب داستانِ زیستنِ انسان درلحظه لحظه ی سختی هاست .
واکنش زیبای یک انسان به صبر، درلحظه لحظه ی مصیبتها .
ودراین میانه ، تحمل ، شکرگزاری ازخدا وصبوری و بازهم صبوری ، اورا در کنار خود حس کردند .
اگر ایوب اصطلاح جاریِ صبرست ، زینب معنای واقعی صبوری هاست .
اوهمان کسی است که درمیدان جنگی به عظمت میدان زندگی، به عظمت میدان نفْس ، درمیانه ی پُرستیزِ نبرد نابرابر حق وباطل ، درمیانه ی غلغله ی سپاه کفر واندکی چند نفره ازایمان ناب، آنجا که پشتِ صبر از نگاه دشمن چیزی نبود که بشکند ، زینب بود که استوار و با وقار، فقط دم از خدا زد و پیروزیِ لشکر ایمان ، آنهم درمیانه ی اسارت ، درمیانه ی غل و زنجیرها ی داغِ اسیریِ مفهومِ انسان .
درمیانه آنهمه زنجیر، آزاده ترین رها شده ی عالم ، زینب بود .
زینب معنای امیدِ الهی است .
مفهوم فجر .
در میانه ی فحش ها و سرزنش ها ، مستدل ترین کلام ها و با ارزش ترین سخنها ، بی لرزشِ صدا ، از حنجره ی مقدس و معجزه آسای زینب بود که دنیا را بهاری ساخت .
از کام خوشبوی و گل افشان زینبت بود که می تراوید .
هم او که با نَفَس خوش اش، عالمی را خوشرنگ و بو و متبرک ساخت .
آنهم در میانه ی کفرخالص و در دل تاریکی محض ظلم .
هنوز پژواک خطبه ی کفرافکن و ظلم براندازش ، از قصر به ناحق غصب شده و ظاهرفریب و توخالیِ یزید لعنت الله علیه ، تا جای جای عالم ، طنین افکن است .
گوش بده !
میشنوی ؟
صدای محکم و رسای زینبِ صبور و مقاوم است که میگوید :
من در کربلا جز زیبایی وعشق هیچ ندیدم .
و اینست تمجید زینب از سناریوی یار
داستانی عجیب و قهرمانانه، که بیشتر به دلاوریهای اساطیری میماند .
داستانی عجیب و قهرمانان قصه ‌ای که درامتحانشان ، حتی یک واو هم جا نینداختند و به بهترین نحو ، مقبول امتحان درگاه الهی شدند .
همان بزرگانی که درکشاکش آن رویاروییِ مهیب ، هیچ کس حتی فحشی از آنها نشنید ، که در مرام شان
فحش همیشه تلخ است .
وبه این سان بود که با اخلاق ملکوتی شان ، به مقربین آستان ملکوتی تبدیل شدند .
یعنی همان آرزوی دیرینه و هدف واقعی انسان ، یعنی وصال یار.
بهمن بیدقی 84/5/30


3