شعرناب

نمی بینیم


دنیا گذرگاه ولحضاتش آبستن درد ها وخاک و گرد ها با توفان هاست
شاید بگوییم می دانیم. ما خیلی چیزها رامی دا نیم، اما نمی دانیم.
می بینیم اما نمی بینیم.
لمس می کنیم اما نمی کنیم.
احساس می کنیم اما نمی کنیم.
می شنویم اما نمی شنویم.
می خوانیم اما نمی خوانیم
چرا؟
چون پیچش مو را نمی بینیم .
موباپیچش را هم دیدن زیباست
مولا نا فر مود.
تو برون را بنگری و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
سعدی هم فرموده .
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
ما تماشا کنــــــــــــــان بستانیم
حسن لطفی


1