شعرناب

ایهام

ایهام
*******
میروی ومیبری تمام یادگارهایت را...
افسوس که را موکول به فل دیگری کرده ای
منی که برگرفته از اعتصاب نگاهت بوده ام
اما تو پیشوای همه معترضان
لمس این همه طلوع، ظاهرا تبانی است...
بین دو ابروی تو محبوس جاودانگی
من در چه سطحی از ایهام گم شدم
انگار کسی دائما به سراغ نشانه است...
کفر است شاید گفته هایم، مرا ببخش
آزاد بودنت ملزوم حبس چون منی است
تیر99
عسل اسدیان


2