حرف دیگری برای تو«حرف دیگری برای تو»....... خدایا! امشب برای لحظه ای کنار پنجره مینشینم٬ زیر نور ماه٬ تا بیایی سر قرار. همان قراری که خودت گذاشتی و قول دادی هر گاه دلم شکست به سراغم می آیی و قرار دل بیقرارم میشوی....... نازنینم! حالا که آمدی٬ یک سوال از تو داشتم...... آیا پرحرفیهای این بنده ی زود رنجت را خریداری یا نه؟؟ میدانم که خیلی آرام می گویی: ای بنده ی من! قبل از اینکه تو دلتنگم شوی٬ من٬ دلتنگ پرحرفیهایت میشوم..... قبل از اینکه تو صدایم بزنی٬ من صدایت میزنم. آن هنگام که نشستی بر سفره ی میزبانی من٬ با ذکر «ربنایت »هزار بار به ملائک گفتم: نگاهش کنید این نازنین بنده ی مرا٬ که با ذکر «اللهم لک صمنایش»٬ چه دلبری می کند برای من.... خدا جانم!!! براستی تو اینقدر مرا دوست داری و برایت ارزشمند هستم؟؟؟ با وجود اینکه گاهی سرت٬ غر می زنم٬ گاهی با تو قهر می کنم٬ ولی باز هم نازم را خریداری؟؟.... مهربانم!!! حالا که هستی لطفا گوش کن.. این حرف از آن حرفهای یواشکی است که می خواهم فقط به خودت بگویم... به خود خودت... خدایا!! گاهی ناخواسته بعضی از آدمهایی را که خیلی دوستشان دارم٬ بی آنکه بدانم می رنجانم .اما ته ته دلم٬ دل ناگرانشان هستم و باز هم دوستشان دارم... خدایا !!حالا از خودت میخواهم همانطور که مراقب من هستی٬ مراقب آنها هم باش..... آنها را به تو میسپارم همانطور که خودم را به تو سپرده ام..... خدایا! نعمت دوست داشتن و بخشش را از من دریغ مکن..... خدا جانم! لطفا همیشه مرا دوست داشته باش.... « یا علی مدد» .....
|