يکشنبه ۲۷ خرداد
|
|
اگر نام مرا نجوا کنی، وایوای
|
|
|
|
|
لیلی ببین که جشم براه تو ماندهام
|
|
|
|
|
✨✨🌹✨✨
دلمان برد و این تنِ وامانده را تنها گذاشت
بی وفا بر عشقمان یک نقطه یِ پایان گذاشت
روز و
|
|
|
|
|
زندگی بی من و تو خواهد رفت
دست او را بباید که گرفت
|
|
|
|
|
بگو
تو بگو
از زندگی
بگو از مرگ و لای خاک خفتگی
و از زیر خاک, سر زدن
شکفتن
خیزش دوباره
|
|
|
|
|
عشق یعنی دل بستن به یاری که همراه توست
|
|
|
|
|
عاشقم كردي و هي
در ميزني، در ميروي ؟....
هرچه خوبي ميكنم
اما بدي ، بد ميروي ...
توً گل چاي
|
|
|
|
|
☀️شعر کوتاه 🍃🍃🍃
با لبخند خورشید
رودخانه سبز می شود
|
|
|
|
|
گوشهی چشم تو هر صبح ، رسیدن دارد
|
|
|
|
|
نگاهی دیده ام از یار که باهر دیده اش فرق است...
|
|
|
|
|
روزی
شهر
دوباره خواهد رویید
بگذار خانه ای باشد
برای سنگهایِ صبورِ مرد
|
|
|
|
|
جنگ وخونریزی نباشد اگر
زمین تشنه میماند و
جلادان گُشنه.!
|
|
|
|
|
در این دنیای وانفسا بشر درگیر یک نفس است
در این دنیای بی قانون بشر زندانی نفس است
در این دنیا چق
|
|
|
|
|
روزگار با من چه بازیها نمود
گه به بالا گه به پایینم نمود
|
|
|
|
|
باز از غزلی تازه مرا صید غزال است
|
|
|
|
|
بر کعبه ی جشم تو نماز آوردم
|
|
|
|
|
به نیت حضرت رضا علیه السلام
|
|
|
|
|
گاه دنبال تو در فالی بلند
میروم با شعر تا شهرت سفر
|
|
|
|
|
برای حسرت همیشگی ام ، دریا
***من هنوز دریا رو ندیدم ***
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
یک شعر تازه دارم ، شع
|
|
|
|
|
عاشق شدن کشیدن طرحی بر آب بود
این برکه هم شبیه بقیه سراب بود
از بین صد هزار صدف در کنار رود
۰۰۰
|
|
|
|
|
ای آنکه با سنگدلی
پرندگان حقیقت و واقعیت را
له و لورده کردی
|
|
|
|
|
کنارجاده بی هدف توفکردل قدم زدم....
|
|
|
|
|
تو بگو به من
ندانم !!
كه در اين سراي مرده
ز درخت تيشه خورده
و فرار باغبانان
ز صفاي شاخگانش
و خ
|
|
|
|
|
گفتم:
روی شاخ کدام دیوی
لرزه نگار موج تاریکی
|
|
|
|
|
سلام و صد گلایه می کنم به روی ماه تو
|
|
|
|
|
آتناهای پر از فریادهای بی صدا...
|
|
|
|
|
بگو
باز هم بگو
که حق میگویی
وقتی «اَنا الحق» میگویی
بگذار حق،
از کندوی لبان تو
شیرین تر ج
|
|
|
|
|
عُمر ی به لب ازعشق، سخن بودش وآخِر....
|
|
|
|
|
می نویسم شرح حال خویش را / شاید آرام گیرد این دل ریش را
|
|
|
|
|
ای جهنم صفت،بهشت برین/چشم ها را غلاف بستن کن
|
|
|
|
|
سالها می سوختم و با جلز و ولز پیشانی تزویر
پوست اندازی میکردم
|
|
|
|
|
صبح که می شود
بهانه ی کوچکی ایجاد می شود
برای رویش شادی های نامتناهی
و خاتمه ای برای اندوه های م
|
|
|
|
|
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
ئەرای خاکەگەی شیرین هەلاکم،
وە قەسر شیرین بەکەنەن خاکەم.
ئمجا ئی خاکە بەسینەن وە ز
|
|
|
|
|
گاه هنگامه ی غروب
در گلو
بغض می روید...
|
|
|
|
|
من دلباخته ساده ، به تو صادقانه گفتم
حرفی که توی دلم بود، به تو عاشقانه گفتم
حرفامو شنیدی اما،
|
|
|
|
|
خواب دیدم قفسی گشته از آن من و تو
و گره خورده به هم عمق جهان من و تو
قید پرواز و سفر را زده بودی
|
|
|
|
|
صبح زیبایت بخیر ای پیر مرد
|
|
|
|
|
خطاب به سروده ی ناکرده گنه دراین جهان کیست بگو؟
|
|
|
|
|
طراوتِ سخنم از نفس نفس افتاد
از آن همه سخنِ تر یکی ترانه نشد
|
|
|
|
|
خاموشی چراغ های همیشه دلتنگ
بالش های همیشه خیس
زیر سیگاری پر از دود ...
|
|
|
|
|
بس که دلتنگی
سراغم آمد...
|
|
|
|
|
تو صبح شدی
من .....
در لابلای شب ،
به دنبال کسی می گشتم
آه .....
این صبح ،
بدون ما زیبا نم
|
|
|
|
|
می اندیشم : به آزادی پرواز پس از اسارت
می اندیشم : به تصاحب آنچه از من است ،
پس از نسل ها چپاول
|
|
|
|
|
مرد راه عشق شده ای
مسافر تنهایی
|
|
|
|
|
مترسک بهاری....
مـــن از تــبار بـهــاری شـــبـــیه پای
|
|
|
|
|
روحِ زمین خورده ی باران شدم
|
|
|
|
|
خلاصه بگويم جان من.......
|
|
|
|
|
چه كنم ؟
امان !!!
پناهي !؟
بروم به خواب شايد
نرسد دگر صدايي ....
|
|
|
|
|
ما همه گان تشنۀ آبیم وشرابیم
بی هوده وبی چاره به صحرای سرابیم
گولیم و خرابیم و در وهم و گمانیم
|
|
|
|
|
بغض در گلویم به گوشه ای می روم گوشه نشین می شوم
|
|
|
|
|
سهمم ززندگی
شدههمینقلم
ودیگرهیچ
فقط همین ۰
|
|
|
|
|
در دلم آشوبی است که آن سرش ناپیداست/تاکجا این آشوب با من همسفر است!!!
|
|
|
|
|
چکه کرد چتر خدا زیر باران شفا
درغضب بندش نکش رحمش کن
|
|
|
|
|
از جان گذشتگان ز هوسها
گذشته اند
دیگر نمانده راه نجاتی
شکسته اند
|
|
|
|
|
عاشقم دیوانه ام جایی ندارم خانه ای
بی زنم حتی ندارم همسر پر چانه ای
یک
|
|
|
|
|
باد
خط خونین خموش
بر برگ برگ بود ،
رویا ی هزار ستاره
برجسته به شاخسارشکوفایی جنون ،
در واژه
|
|
|
|
|
چه تُرشرو شده ای در لباس لیمویی؟!
خدا کند برسد در تو فصلِ چیدن ها
|
|
|
|
|
تو که از خیال من میگذری. . .
رد پایی میشود هر بار این معبر پست. . .
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۶۴ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |