جمعه ۶ مهر
|
|
دم نزنم ،اگر زنم ،طعنه به عاشقان زنم
|
|
|
|
|
خرسند شود گر که دلم را ببرد
لیکن که فقط رنج دهد آن زیبا
|
|
|
|
|
حضرت عشق.....
خدای احساس.....
دل تسلیمی منتا به اَبد
مست آن ناوَک مژگانتو هست
به جنون تو قسم
|
|
|
|
|
عشق تو چون موج دریا، بی کران
می برد دل را به سوی آسمان
|
|
|
|
|
در رثای پُر رسای شاه دین ،
مردمان درنقشی همچون شاهدین ،
اشک را فواره کردند
|
|
|
|
|
باز هم از حلقهٔ چشم اشک من سر می شود
|
|
|
|
|
مهربانی کن از این پس با دل دلدار خود
جا نده یار خودت را در صف اغیار خود
|
|
|
|
|
باز اربعین رسیده و من غرق مشکلم
داغت حسین (ع) خوب نشسته است بر دلم
|
|
|
|
|
پلکهایم برای قصه شنیدنهایت،زیادی... سبک شده بودند!!!
|
|
|
|
|
در سوگ رفتنهای پی در پی تا آخر دنیا چه غمگینم
فارغ ز هر لبخند و دیداری با غصه ها چون یار دیرینم
|
|
|
|
|
درد هزار حادثه دارد هوای ما
خون دل فلک شده آب و غذای ما
عید و برات و شام محرم به ما یکیست
مسکن
|
|
|
|
|
عدالت به هر سو گریزان شده از جور
|
|
|
|
|
ای پرستوی همیشه در هجرت،
چرا بر بام دلم لانه ات را نمی سازی..
|
|
|
|
|
اگر با من بمانی روزگارم خوب خواهد شد
|
|
|
|
|
چند بیت غزل مانده و چند تکه ی آوار
|
|
|
|
|
به این علاقه ی مجروحِ بی وفایی لعن
|
|
|
|
|
تو بیاباش به هر لحظه و دم
ونشیمن گه واژه
وترین شعر
سرآغاز....
شروع.....
نغمه ....آواز.....ترن
|
|
|
|
|
درمیان قرعه های روزگار.....
|
|
|
|
|
دراین خُمارِ مخمورکُشِ خُمره ،
دراین تمتّعی که هست در عُمره ،
|
|
|
|
|
ازخودگذشتن ..
از خودم گذشتم من، شادی جهان خواهم
رَستم از وجود خود، یار مهربان خواهم
عشق را خبر ب
|
|
|
|
|
به پایت سر نهادن فخر و ناز است
|
|
|
|
|
از جان ، می آید برون آهی که میگیرد جهان
این درد یک عاشق بود در این زمان و هر مکان
|
|
|
|
|
گاهی یک سکه فاجعه ی زن فاحشه خواهد بود
|
|
|
|
|
زندگی پیدایش سبزی و زن! چون بستر است
|
|
|
|
|
من مینویسم از تو، رویای دل نشینم
من خواب میروم تا خواب تورا ببینم
|
|
|
|
|
تنها درخت شاید
با یک مشت پرنده در سر
از چشانم دانه می خورند
|
|
|
|
|
سُفره ی دیو وددّان گسترده است
|
|
|
|
|
عاشقانه نوشتم که دوستت دارم
بی قرارم چرا که جواب می بینم
|
|
|
|
|
غمی دارم که در سینه بود یک زخم دیرینه /که عشقم بی خبر رفت ودلم پر آه و نفرینه/از آن روز جدایی من که
|
|
|
|
|
یک زمان من هم اسیرِ ، رهِ می خانه بُدم
هوسِ باده تو سر عاشقِ پیمانه بُدم
|
|
|
|
|
در این دنیا که آهویش، پی صیاد میگردد
|
|
|
|
|
در سایهسار عشق، دل از غمت شکفت
در خلوت خیال، شمع از دلت شکفت
گفتم: «چرا بهار، به چشمت اینچ
|
|
|
|
|
دادار فلک آمد با بوس وکناری چون
لب بر لب شیرینت با شهد هزار افسون
|
|
|
|
|
دیشب ز باد یادت چون ابر گریه کردم
صبرم به آخر آمد بی صبر گریه کردم
|
|
|
|
|
کلمات بی وزن شعرم را بادبرد
سپیدی ماند وسکوت
شاعر نشده قافیه را بدجور به چشمانت باختم
|
|
|
|
|
به میدان آمده ناقوس های سوره ی طاها
|
|
|
|
|
شاید مگر رسد به دستِ طفلی زبالهکش...
|
|
|
|
|
خیز بر می دارم
به تکاپوی نیاز
سمت آن مخزن اسرار
دوچشمان پر از جذبه و نور
بردلم وحی مسجل گشته
شد
|
|
|
|
|
مدام ارتفاع پُل ها را اندازه می گیرد
|
|
|
|
|
حالا که ، دیدار مهیا شد ،
اظلام ز اتهام مبرا شد
|
|
|
|
|
گر آن جمال مه بگیرند از تو روزی
|
|
|
|
|
کاش میشد لب باز کنم تاکه کمی درکم کنید
آنقدر خوردم خودم را که دگر دود شدم
|
|
|
|
|
من در انتظار تو و .......
|
|
|
|
|
✍️ تصنیف سرا: م.مدهوش(یامور)❤️
🎧 دکلمه: بانو هستی احمدی☘️
|
|
|
|
|
در دل خود خلوتی برپا کنم
با خودم از درد دل نجوا کنم
|
|
|
|
|
بر غربت و تنهاییِ خود بالیدم
|
|
|
|
|
پیوند خورده این دلم،با روح تو جانان من
امشب بیا در خواب من،منت گذاری بر سرم
|
|
|
|
|
اندوه مخور بهار بر می گردد
نسرین و گل انار بر می گردد
در کوچه ی پر خاطره دلتنگی
اواز خ
|
|
|
|
|
چه موزون مینوازی شببهشب ساز غزل را
"صدفبارانِ" بغضِ "غم" در "آوازِ" غزل را
نگاهی بر نگاه پنج
|
|
|
|
|
بیری بیر گوشه دَه هر گون عذاب چَکیر..
|
|
|
|
|
چه خوب اگر "بوسه"
همین امروز!
به دیدار "بغض" می آمد...
|
|
|
|
|
به خلطره های پنهان بگو...
|
|
|
|
|
وقتی گذشت از روبرویم چهره اش غم داشت
دنیا برای روزگارش واژه ای کم داشت
|
|
|
|
|
پــنـجـره وا شـو سـحـر ؛ آمـده بـا رویِ خـوش
بــاد زَنَـد بــر مــشـام ؛ رایـحــه و بــویِ خـوش
|
|
|
|
|
درود و عرض ادب
لبریز شده چشم من و ابر پر از نم
از هجرتت ای خوب تر از آدم و عالم
در خاطر
|
|
|
|
|
برای خسته دل باید چون یک آشیان باشم
|
|
|
|
|
ذکر امروزمی و فردایی
معنی هر روزم
دل و جان میخواهد
شب و روزم به تو آکنده شود
قفل دستان تو باش
|
|
|
|
|
زخمی تر از همیشه
زخم شمشیر سرنوشت دیده
باقلبی و بالی شکسته
|
|
|
مجموع ۱۲۶۹۰۰ پست فعال در ۱۵۸۷ صفحه |