جمعه ۶ مهر
|
|
سرپوش بر خرابي حالم گذاشتم
هر شب كه چشم بر هم و بر غم گذاشتم
اين چشمه هاي اشك مگر خشك مي شوند
انگ
|
|
|
|
|
برای تو می نویسم
آنچه که باید بدانی!
|
|
|
|
|
و جبرئیل شعورم
رسانده وحی ِ طلاقم
رسول ِ مرتد ِ خویشم
به کنج ِ غار ِ حیاتم
|
|
|
|
|
خدایا! هیچ چشمی کور نباشه_همی بینا، لیکن " شور" نباشه
|
|
|
|
|
حَنجره از دشنهی تو تیزتر
زردیام از روی تو پاییزتر
|
|
|
|
|
نفسم را
به نفس ات بند بدم
|
|
|
|
|
کربلا افسانهای غمبار نیست
کربلا تاریخ بی تکرار نیست
کربلا در هر زمان و هر مکان
میشود پیغمبرِ
|
|
|
|
|
بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
|
|
|
|
|
امشب از مستی هوس
دست درازی می کند خیال...
|
|
|
|
|
ادم به حوا گفت کجایی
آدم به هوا گفت کجایی
|
|
|
|
|
گیرم که مرا دیگر از امروز نخواهی
|
|
|
|
|
در بند و اسارت بکشم
ای صنم جان
ای بند....مخدر....
بی قدر تورا دوست بدارم
|
|
|
|
|
خال لب دیدم و شد زلزله و آوارم
|
|
|
|
|
ای روحِ من! خواهم که پروازت ببینم
بر قلّهها، مانندِ شهبازت ببینم
از دل بر آری نغمههای عاشقی را
|
|
|
|
|
هردو میخواستیم...
فدای دیگری شویم
|
|
|
|
|
گمگشته منزل منم تویی راه نجاتم
|
|
|
|
|
پُر از حیرتم ز تو
پُر از غیرتم به تو
لازم نیست مرا بخوانی
پُر از بیعت ام به تو
|
|
|
|
|
درود و عرض ادب
ای مست تر از نرگس و دیوانه تر از باد
بر باد مده زلف ، که دل از نفس افتاد
از بر
|
|
|
|
|
دیر کردی نیمه ام دیر آمدی
|
|
|
|
|
زندگی رد ناکامی دردیست که زخمش تا عمق بر وجودم باقیست
|
|
|
|
|
من به تو دل داده ام تنها تو را خواهم ولی
|
|
|
|
|
ای بِشکند آن دست که بر غیرِ تو دادیم!
|
|
|
|
|
آمدوقلبمرایکبارهویرانکردورفت
شاعربیچارهراسردرگریبانکردورفت
|
|
|
|
|
بخواهی یا نخواهی ، درد جا وا می کند در دل ..
|
|
|
|
|
نیست نگاهِ نافذی
زیبایی این لاله های سرخ
از نگاه پاکِ زینب است!
شب بود و شمع...
که لحظه ای خامو
|
|
|
|
|
های دریا
،صحرا بر پهنای وحشی موجهایت خواهد نشست،
وعده باران دیر نیست
خنجر از سینه برون آر
گره
|
|
|
|
|
هفت گردون نُه فلک بر مشیِ تو..
|
|
|
|
|
🌺چو پاره ای گذشت ز عمر دانستم که در دل بغض از چیست🌺
🌺چو می دیدم غم یاران بدانستم که در دلها چه غوغا
|
|
|
|
|
پیش صیاد زبردست نکن خیره سری
دام صیادی خودش، رنگ پریدن دارد
|
|
|
|
|
با انگشتانم می بینم
باچشمانم نقاشی می کنم
با لب هایم گوش....
|
|
|
|
|
خوشی مثل سرابی بود و من در وادی دنیا
به سمتش چون که رفتم دیدهام مقصود آنجا نیست
|
|
|
|
|
سایه ی دیوار
در سینه ی من آتشِ دردیست نهانی
آن را نَتَوان گفت که با هیچ زبانی
ای عکسِ تو در
|
|
|
|
|
عاشق میشی بی هوا
گم میشی تو ضمیرت
خوب و سر به راه میشی
عوض میشه مسیرت
|
|
|
|
|
بگو قصهگو، از رسیدن بگو
از آن لحظهی نابِ دیدن بگو
و از اشتیاق شنیدن بگو
از احساسِ از خود دمیدن
|
|
|
|
|
برید این ترانه رو
بدید گوش بده
بگید این عاشقانه رو
تنهایی گوش بده
میگه...
میگه این ترانه
میگه
|
|
|
|
|
راست میگفتی که تقصیر تو نیست..
|
|
|
|
|
از ازل بست دلم با دل تو
یک قرار ابدی
|
|
|
|
|
آمدی چرخی زدی در این دل بیمار من
|
|
|
|
|
مگر بی وفا بین ما کینه ای بود
|
|
|
|
|
ترانه سرا: م.مدهوش❤️
🎧دکلمه: بانو هستی احمدی🌟
|
|
|
|
|
گاهی چشمِ تفنگ گریه های خود را برتن می کند و درخیابانِ صلح آلزایمر می¬ گیرد و گاهی آگاهی تفنگ همه چی
|
|
|
|
|
رباعی های خیام
یاد قشنگ ایام
|
|
|
|
|
خوشبویتر از لاله و ریحان بودی
|
|
|
|
|
میشود در پناه باران خوابید
پای در راهی گذاشت و
سبزهها را دید
میشود دست بر بوته کشید
زندگی را
|
|
|
|
|
دلم (سیر) از تمام عشق و باورهای زیبا شد
همان وقتی که زخمش را تو غرق (سرکه) میکردی
|
|
|
|
|
گام اهریمن
گرچه پای یأس بسته ست ولیکن،
گام اهریمن.
در پس روح کسل ،
کرده پیوسته کمین......
|
|
|
|
|
هنوزم فکر میکنی پشت پنجره مانده است؟
|
|
|
|
|
وقت رفتن
آسمان میبارید
لبهایت را
بوسیدم و تو
اشکِ دلتنگی ام
را زیر باران ندیدی.
آگرین_یوسفی
|
|
|
|
|
به بالین "یوسـفِ" کنعانی آمد
که: یا رَب، ماهِ من پنهانی آمد
شدم مدهوشِ چشمانِ خمارش،
که دیدَم "
|
|
|
|
|
خدا دیگر صدا کردن بلد نیست
یه دردی را دوا کردن بلد نیست
به حدی که نفس میگیرد از ما
گلومان را رها
|
|
|
|
|
گرد کفش مادرم بر زخم پیکر مرهم است
سایه اش تاج سر و پالایش دل از غم است
|
|
|
|
|
به تو اعتیاد پیدا کرده ام
تمام وجودم در خماریست
دیگر هیچ مورفینی آرامم نمی کند
اگر خونم را آزمایش
|
|
|
|
|
هم خدا بر غم و بخت بد ما میخندد
هم بر این درد و بلا بنده جدا میخندد
روز و شب بر کرم و لطف خدا خوش
|
|
|
|
|
ای زاهد ظاهر بین ، بی مِی چه کنی هی هی
|
|
|
|
|
کاش می ماندی و آتش در دل ما می زدی
|
|
|
|
|
مادر ای زیباترین واژه لیل و نهار
|
|
|
|
|
خالق..فلسفی
اين خلقت بى پايان، از جامِد و تا انسان
کِی شد همه را پیدا، کی کرده جهان بنیان
ای خا
|
|
|
|
|
تو آن مهبانگِ امّیدی که بشکفت از دلِ پوچی...
|
|
|
|
|
وقت آن شد که نقاب از رخِ خود برداری
|
|
|
|
|
بر عرق روی پنجره ،
یه قلب کشیدم
|
|
|
|
|
عشقِ چون یوسف و یعقوب رسیدن دارد
شعر:آرمان طاهری
دکلماتور:وحید امیری
|
|
|
|
|
هوایت در درون سینه ام جا خوش کند هر دم
نماز چشم تو حال مصلا خوش کند هر دم
|
|
|
مجموع ۱۲۶۹۰۰ پست فعال در ۱۵۸۷ صفحه |