سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 دی 1403
  • روز ملي ايمني در برابر زلزله
25 جمادى الثانية 1446
    Wednesday 25 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۵ دی

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      بانگ رحیل
      ارسال شده توسط

      شعله(مریم.هزارجریبی)

      در تاریخ : چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۸ ۰۴:۴۸
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۱۳ | نظرات : ۷

      همین سال پیش بود نزدیکهای شب یلدا من که از قرص و دکتر و دارو فراری بودم شبیه عزیزان کهن سالی که کوله باری از قرص و دارو را همه جا حمل میکنن با خود خورجین اینور و آنور میبردم و قربان عزیزان آشنا و غریبه بروم که هر روز یک نسخه میپیچیدند برایمان ما شده بودیم موش آزمایشگاهی روی ما آزمایش هسته ای انجام ندادند خیلی خدا به  حقیر رحم کرد.وگرنه الان ما ذرات معلقی در هوا بودم.😀.تا در آخر رفتیم آزمایش ام آر آی دادیم در آزمایشگاه ناگهان خانمی کنارمان ایستاد و گفت نیازمندم آزمایشم فلان قدر میشود .من هم که همیشه آماده به خدمتم برای کمک دیدم مبلغ سنگین تر از جیبم میشود گفتم عزیز دلم اینجا آزمایشگاه خصوصی است اگر یک خیابان آن طرف تر بروی آزمایشگاه دولتی است که هزینه ازمایشت یک دهم اینجا میشود.دیدم خیره نگاهم میکند گفتم یا بعضی امام زاده ها الان است که بکوبد توی سرم بگوید به تو چه .!!کمک نمیکنی اظهار نظر هم نکن .نگاهم با نگاهش گره خورد دیدم فووول مواد مصرف کرده که الان است چشمش بترکد گفتم عزیزم شما صاحب جنستو عوض کنی همه چی حله.مردم خیلی دل خوشی دارند.جواب آزمایشمان را که گرفتیم و مشرف شدیم به نزد دکتر .دکتر گفت باید مواظب باشی وگرنه یه هو بی مقدمه میروی داخل کما.من که چشمم گرد شده بود گفتم همینجور یهویی دیگر.گفت بله گفتم خداروشکر همینطور عمودی یه هو افقی میشوم .دکتر که داشت با خودش فکر میکرد عجب مریض دیوانه ایست جای گریه زاری دارد جک تعریف میکند برای ما .در ذهنش داشت دنبال ادرس دارلمجانین میگشت.گفت یک احتمال دیگر هم هست که ام اس داشته باشی.آنجا بود که پاهایم سست شد.تا منزل اشک از چشمانمان پاک نشد که نشد گفتیم خدایا قربانت بگردم ما به مرگ راضی بودیم ولی نه مرگ با اعمال شاقه.جان عزیزت تخفیف بده یک کم همان نسخه اول پزشک خوب بود این یکی را درگذر.فکر کنم خدا دلش سوخت به نسخه ی اول بسنده کرد.
       
      اینهارا خیلی وقت با خودم تکرار میکنم من برای هر مدت زنده باشم دوست دارم خوب باشم.و قدر بدانم و قدرم را بدانند.وقتی حس میکنی عمرت قرار است زودتر از انچه فکر میکردی به پایان برسد تازه رنگهارا بهتر میبینی تازه صداها را بهتر میشنوی.تازه میفهمی بستنی چقدر خوشمزه است مخصوصا بستنی طلاب خودمان😀.تازه سعی میکنی تازه ها را امتحان کنی کارهایی را انجام بدهی که اگر مردی اه نکشی که این نکردی و آن نکردی.تازه میفهمی زیبایی دنیا در کمک کردن است حتی کم شاید جیبهایم انقدر پول ندارد که بتوانم مشکل خیلی ها را از بین ببرم ولی قدر خودم قدر محبتم دستگیری میکنم شاید حتی هیچ نداشته باشم ولی همیشه داخل کیفم ابنبات هست برای بچه ها همیشه لبخند روی لبانم شکوفاست.من میخندم شاید زود یا دیر بمیرم ولی با مهربانی خواهم رفت.
       
      شاید بهتر باشد همه مان فکر کنیم اگر یک هفته یا یکماه دیگر قرار باشد برویم چگونه خواهیم بود.شاید همسرتان را محکم در آغوش بگیرید و بابت همه ی کج خلقی هایتان عذرخواهی کنید.شاید با فرزندتان بروید گل کوچک بازی کنید.شاید سر بر پای مادر گذارید و بگویی نوازشتان کند.شاید بروید خانه همسایه تان با یک جعبه شیرینی و حلالیت طلب کنید.بهتر است همیشه رفتن را نزدیک ببینیم .دنیا خیلی زیباتر میشود.باور کنید.
      شعله

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۹۲۸۰ در تاریخ چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۸ ۰۴:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      ایمان اسماعیلی (راجی)
      چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۸ ۱۴:۵۷
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      سلام و درودهابر استاد همشهری عزیز
      خدا خیرت بده عالی بود
      یه دلنوشته ی کامل بود
      از طنز و لبخند و بغض و اشک و...
      بستنی دقت رو خوب اومدین
      مانا باشید در پناه حق در اوج سربلندی و سر افرازی
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۸ ۱۶:۳۴
      درود استاد همشهری
      خیلی سپاسگزارم که مطالعه کردید
      و خوب بستنی طلاب همه میدانند خیلی خوشمزه است خندانک
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۸ ۱۶:۰۵
      درود بر بانو شعله گرامی خندانک
      دلنوشته ای لطیف و دلنشین خندانک خندانک خندانک
      خیلی خوب بود... آرامش بخش بود خندانک
      ان شاالله که علمی_ تخیلی بود خندانک
      یاد مرگ، نهیبی ست به انسان غافل از کلیت آفرینش...
      ولی انسان تا زنده ست باید زندگی کنه
      بقول مولا حسین(ع): ان الحیات عقیده والجهاد
      خندانک خندانک خندانک
      مهربانان زمین، سرمایه داران آسمانند...(م. فریاد)
      مراقب قلب مهربونتون باشید خندانک
      در پناه حق خندانک
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      چهارشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۸ ۱۶:۳۶
      درود استاد عزیزم
      خاطره ای بود که فکر میکردم گفتنش خالی از لطف نیست
      و اینکه اگر قدر لحظه لحظه زندگیمان را بدانیم بهتر است از صد سال زندگی بدون لذت بردن و دوست داشتن.کیفیت را خیلی وقتها قربان کمیت کردیم.
      خوب است با کیفیت زندگی کنیم.
      زندگی چون سیبی است گاز باید زد با پوست
      سهراب سپهری شاید زیبا درک کرد زندگی را
      سپاسگزارم از توجه و لطفتان استاد که همیشه باعث دلگرمی این حقیر است
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      آریا بهزادی نژاد(آریامهر)
      پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۲۴
      چه حالی میده خدایی. بی مقدمه توی کما رفتن. اگه پولی بود میخریدم و میدونم بیشتر آدمای این کره ی خاکی آرزو دارن برای مرگ بی مقدمه برن توی کما و لالا لالا اون دنیا. خیلی ها رو دیدم درد، رنج، نداری، گرسنگی، سر افکندگی، خجالت زده جلوی زن و بچه، بیماری هایی که سالها افراد را تا مرز مرگ میبره اما نمی‌کشه و فقط زجر، و خیلی های دیگه که روزی هزار بار آرزوی مرگی این چنین را از خدا طلب دارند. به قولی زندگی مثل آب توی لیوان ترک خورده میمونه که بخوری تموم میشه و نخوری حروم میشه. تموم شدنش بهتر از حروم شدنشه.
      موفق باشید به شادی خندانک
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۸ ۱۶:۲۳
      درود استاد گرامی
      درست میفرمایید مرگ مرگ زیبایی است همیشه دعا میکردند مرگ با عزت نصیبت شود و نه با ذلت و این مرگ با عزت است که بی درد و افتادگی به دیار باقی بروی.
      گاهی خدا نعمتهایش را اینگونه نصیب بندگانش میکند.خدا را سپاس از محبتهای پنهان و نهفته اش.
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2