يکشنبه ۲ دی
شاید شب تنهایی کفن پوشد!
ارسال شده توسط مجیدبیگدلی در تاریخ : سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷ ۰۰:۴۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۳۶ | نظرات : ۳
|
|
دل بیقرار است
درتهاجم ِ توهمات ِ باران دیده و دل دریده
گریبان را دریده است!
سرخ گلبرگی که به نورِمحبت ،رقص میکرد
به تاریکیِ چوبِ کدروت شکست
ومن
هرچه دربغل ،عشق دارم
زمان میخرم
وزمین میخورم
شاید
این شبِ تنهایی
کفن پوشد...
حلقه ی دستانی که داستانِ اغوش مینوشت
جدا،بی رمق،بی صدا
ناله درگوش مینوشت..
خونی دربطنِ سرانگشت برای لمسِ لاله نیست
جان و توان و شراره و شور در
دودمانِ اشیانه نیست..
برگرد
تا برگِ درد
برگردد...
توبرگرد
صدای ناله ی این درِزنگاربسته ء نیمه باز
چشمان ِ نیم دوزِ دل ِدر برزخ را
هشیارمیکند..
م.بیگدلی
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۹۰۷۶ در تاریخ سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۷ ۰۰:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
نا اگاهی منو با بزرگواری خود ببخشید.بله حتما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
ارسال مطلب به وبلاک تنها برای نقد و داستان و مطالب متفرقه می باشد موفق باشید