سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        من می گویم
        ارسال شده توسط

        مجید خوش خلق سیما

        در تاریخ : دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷ ۰۴:۲۷
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۶۶ | نظرات : ۰

        افسوس به تو هیچ نخواهد گفت ، امّا من ، منی که از توام به تو می گویم .
        ماتم تنها بهایِ سنگینی را می شناسد که باید بپردازی ، قانونی که وادار می کند تو را در مقابلش سر تعظیم فرود آوری ، اما اگر به من فرصت دهی بی ادعا همه چیز را به تو خواهم گفت .
        زمانی که نگاه ها التماست می کنند ،  کاش  گریه کنی ؛ اگر آغوش شوی !؟
        هنگامی که کودکان ترانه می خوانند ، چه زیباست اگر دست تکان دهی ؛ اگر سر جنبانی !؟
        اوقاتی که اخم ها در هم گره می خورند ، چه شیرین است لبخند زنی ؛ اگر شانه شوی !؟
        صحنه هایی که فریاد می شنوی ، زشتی می بینی ، اگر حق دهی ؛ اگر بگذری !؟
        ایامی که گِله می کنند ، انتقاد دارند ، ستم می کنند ، اگر درک کنی ؛ اگرخوب ببینی !؟
        دورانی که همراهت نیستند ، هم صدا با تو نمی خوانند ، اگر فرصت دهی ؛ چشم ها را روشن کنی !؟
        بیا درها را همیشه باز بگذار ، دریغ به تو هیچ نخواهد گفت ، شرم همیشه دوری را پیشنهاد می کند که باید بگریزی ، اما اگر به من گوش فرا دهی تمامِ تکلیف ها را برایت خواهم نوشت .
        چند بار آیا به این جمله اندیشیده ای که : تاریکی همان قدر واقعیّت دارد که روشنایی و یا : اگر تنها به تماشای آفتاب بنشینی سایه ها را نخواهی توانست دید و یا : آنان که محبّتِ خود را آشکار نسازند محبوب نخواهند بود
        و یا : عمری آزمون وخطایِ آگاهانه نه تنها افتخار آمیز است بلکه بسیار شرافتمندانه تر از ایامِ نشستن به باطل و چشم داشت به نجات بخشیِ دیگران است وآیا چند دفعه این کلمات را تکرار کرده ای که : دریافتی ارزشمند تر از همین امروز نیست ، پس فقط برای امروز تصمیم بگیر و برنامه ریزی کن و مُصر باش که بهترین باشی و یا : اشتباهی در کار نیست ، فقط عبرت آموزی است ، خود را آزار مده و بهترین گزینه ها و پخته ترین تصمیم ها را با دانشی که از تجربه ها آموخته ای در لحظه انتخاب کن و یا : هستی مداوم در حال تغییر و حرکت است ، این قانونِ خلقت است و هرگز با تو مشورت نمی کند ، تو فقط می توانی بایک بینش بزرگ و درکی واقعی هم نغمه با آفرینش سفر کنی .
        این حکایت را گوشه پندارِ جاوید مدّت خود حک کن که : آرامش آنگونه به دست نمی آید که دنیا و همه ی مخلوقاتش بر وقفِ مرادت درآیند ، بلکه آنگاه شمیم رضایت و آسایش بر وجودت وزیدن آغاز خواهد کرد که تو از تمامیِ بندهایِ تنیده ی احساس رهایی یابی ، همه آنانی که تو را عمری برده ی خویش ساخته اند ، آنزمان که از همه ی فرمان های غیرِ ارادی و بی قید و بندت آزاد گردی ، بزرگتر از همه ی خواهش های لجام گسیخته و پایان ناپذیرِ هوس ها .
        راستی شنیده ای این جمله را که : ماهیّتی که هویّت خویش را نیافته است ، جوهرِ رنج است ، وجودی که با خود نیز نیست ، " چه تنهایی جانکاهی" و اینکه : بگشای تن را که تنها خود باشی و بدین سان فراتر از همه ی رؤیاهایِ افسانه ای خویش به پرواز در خواهی آمد ، آن باش که هستی و همان شو که توان و امکان و میلِ بودنت هست .
        کلیدِ نقره ایِ عشق گشایش همه ی گره هاست و دوست داشتن نخستین فصلِ دفترِ بی نیازی و پذیرش آهنگِ شادی بخشِ بزرگی و سعادتمندی .
         افسانه لجوجانه می خواهد که بماند ، اگر حوصله ات خمیازه نمی کشید باز برایت می خواندم ، آنقدر که دیگر نگویی دیر است، که نگویی آه.
        شمعی را از جنس ناتمامِ ایمان بر صحنِ همایونِ سقا خانه ی پاینده ی امید روشن کن و هر روز باز برخاستن را از نو نیایش کن و اوج بیکران را آرزو کن و پرواز را مجسم کن و به شکرانه ی تمامیِ پرهایت سپاسگزاری کن ،
        آسمان در انتظارِ توست ، بر زمین دویدن کافیست ، لَه لَه ، عطشی واهیست ، نفسی تازه کن .

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۸۹۹۰ در تاریخ دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷ ۰۴:۲۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2