جمعه ۲ آذر
تحویل سال
ارسال شده توسط عباس عابد ساوجی در تاریخ : سه شنبه ۸ فروردين ۱۳۹۱ ۰۲:۳۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۸۲ | نظرات : ۲
|
|
وقتی قصد داشت بلند شود از دستهایش کمک می گرفت. از وضعی که برایش پیش آمده بود گلایه می کرد می گفت: شنیده بودم پیری چیز خوبی نیست ، فکر می کردم فقط به سفید شدن مو وضعف چشمها ختم می شود اما می بینم اینها فقط قسمتی از پیری بوده ودردهای مهمتری هم وجود داشته است .
چند جلد سال نامه برایم آورد که خاطرات خود را درون آنها ثبت کرده بود. بعضی از آنها از جنس کاهی بود دست که می خورد با فشار کمی پودرمی شد. وقتی آنها را تحویل می داد هر کدام را جداگانه وارسی می کرد وبر روی بعضی از صفحه ها مکث می کرد وچند خطی از آنها را مرور می کرد . شاهد بودم بعضی وقتها چشمانش نمناک می شد . وقتی همه را از نظر گذراند مثل اینکه بخواهد شیئی مهم را به امانت بدهد گفت: اینها دفاتر خاطرات من هستند. دوست ندارم بعد از من بی مصرف بمانند یا سبزی درون آنها پیچیده شود. تصمیم داشتم بعد از باز نشستگی سروسامانشان بدهم اما باز نشسته که شدم متوجه شدم تازه اول کار من است باید در پی کار دیگری باشم تا چرخهای زندگی لنگ نزند. حالا دیگر توان آنرا ندارم وقت صرف آنها بکنم ودستی به سرو رویشان بکشم ، همه را در اختیار شما قرار می دهم تا مطالعه کنید اگر به درد خور بودند نگذارید سوخت بشوند.
در سومین روز فروردین نوشته بود: سه روز از تحویل سال گذشته است حتی یک کلمه ننوشته ام در حالیکه هر سال این موقع تمام وقایع مهم زندگی یک سال گذشته را مرور می کردم واز نو یاد داشت می کردم ، اما امسال دلم به نوشتن نمی رود.
منی که نام می از هر کتاب می شستم
زمانه کاتب دکان می فروشم کــــــرد.
حقیقت این است که امسال قهر کرده ام! ناراحت هستم. درست چند دقیقه مانده بود به تحویل سال نو، برق قطع شد نتوانستم مراسم تحویل سال را از تلویزیون تماشا کنم. معمولا" در هنگام تحویل سال با شنیدن صدای گوینده که اعلام می کند سال تحویل شده نیت می کنم واز شنیدن صدای ساز ودهل اشکم در می آید اما با قطع شدن برق ، امسال این حالت به من دست نداده......
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۸۶۳ در تاریخ سه شنبه ۸ فروردين ۱۳۹۱ ۰۲:۳۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.