اگر چه آهنگسازی به شیوه نو با "شیدا"ی شیرازی و عارف قزوینی آغاز شده، ولی حضور درویش در جامعه موسیقی ایران به صورت یک حرفه مستقل هنری درآمده است.
شیدا و عارف چم و خم آهنگسازی را نیاموخته بودند، تصنیف ها را به نیروی ذوق و احساس می ساختند، خود بر آن ها شعر می نهادند و خود نیز با دو دانگ صدایی که داشتند آن ها را می خواندند.
اما درویش خان که امروز (چهارم آذر) نود سال از درگذشت او میگذرد، علاوه بر ردیف سنتی، با مبانی موسیقی بین المللی آشنا شده بود و با تکیه بر این دانایی ها آهنگ می ساخت و خوانندگان حرفه ای آن ها را اجرا می کردند.
از آن گذشته آهنگ های او که با شعر شاعران حرفه ای پیوند می خورد از همراهی ارکستر کم و بیش بزرگی بهره می گرفت. ارکستری که خود او در انجمن اخوت بنیاد کرده بود.
درویش خان نخستین آهنگساز ایرانی ست که از ریتم های تازه و گاه برگرفته شده از موسیقی اروپایی استفاده کرده تا از این راه با ملال ناشی از یکنواختی ها مقابله کند. با توجه به این ویژگی هاست که به جرات می توان گفت درویش خان نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ایران به وجود آورده است.
درویش خود از این امکانات بهره گیری کرد و آفریده های دلپذیری از خود به یادگار گذاشت. کمپانی های صفحه پرکنی خارجی نیز با توجه به فضای تازه در جامعه موسیقی ایران هنرمندان را برای ضبط خوانده ها و نواخته هایشان دو سه بار به اروپا دعوت کردند.
درویش خود در دو سفر شرکت داشت، یکی به لندن و دیگری به تفلیس و همراه با سید حسین طاهرزاده، عبدالله دوامی، آقبال آذر، مشیر همایون شهردار و...این سفرها و گوش سپردن به آهنگ های غربی میل به نوآوری را در درویش خان تشدید کرد و در بازگشت منجر به آفرینش قطعات تازه ای شد که ساختار ریتمیک آن ها در موسیقی ایران سابقه نداشت. او خود بر این قطعات نام هایی چون والس، مارش و پولکا نهاده است.
کلاس های تار و سه تار درویش خان در درازای بیست و پنج سال فعالیت خود شاگردان بسیار پرورش داده است که مرتضی نی داوود، عبدالله دوامی، سعید هرمزی، موسی معروفی، نورعلی برومند و ابوالحسن صبا از برجسته ترین آن ها به شمار می روند. اینان همه به دریافت مدال تبرزین که درویش خان هر سال به شاگردان برجسته خود اهدا می کرد، نائل آمده اند.
در مجموع هفت پیش درآمد، شش تصنیف و نُه رِنگ از درویش خان بر جای مانده است که همه آن ها نشان دهنده قریحه شکوفان او در آهنگسازی است.
پنج تصنیف او با متن های دل انگیزی از محمد تقی بهار، ملک الشعراء، در آمیخته که از این میان دو تصنیف او، بهار دلکش و نگار بی خبر، هر دو در ماهور، شهرت پایدار پیدا کرده و باتنظیم ها و صداهای مختلف به اجرا درآمده است.
متن بهار در تصنیف دوم رنگ و بوی اعتراضی نیز دارد. البته درویش به کار سیاسی، اجتماعی گرایش نداشت با این همه چند قطعه متعهدانه در کارنامه خود دارد.
از جمله در نگار بی خبر که با حال و هوای عاشقانه آغاز می شود ولی در میانه گریز به صحرای کربلا می زند. نمی توان گمان کرد که درویش حرف هائی چنین آشکار را دریافته نباشد، بلکه می توان بر آن بود که فضای سنگین انقلابی سرانجام تردید و ملاحظه او را نیز شکسته است:
زمن نگارم خبر ندارد/ به حال زارم نظر ندارد
خبر ندارم من از دل خود/ دل من از من خبر ندارد
امان از این عشق، فغان از این عشق که غیر خون جگر ندارد
کجا رود دل که دلبرش نیست/ کجا پرد مرغ که پر ندارد
دو سه بیت که می گذرد تصنیف به سوی اعتراض می رود:
همه سیاهی، همه تباهی/ مگر شب ما سحر ندارد
بعد به این نتیجه می رسد که:
جز انتظار و جز استقامت/ وطن علاج دگر ندارد...
روح الله خالقی آفریده های درویش خان را از لحاظ ملودی بسیار سلیس و روان و از جهت ساختاری مطابق قواعد و اصول تشخیص داده است: "با آن که او از علم ترکیب اصوات موسیقی سررشته نداشته، به یاری ذوق سلیم به خوبی از عهده این کار برآمده است."
خالقی سپس می افزاید: "درویش مثل آهنگسازان این دوره نبوده که بنشیند و روزی چند آهنگ بسازد. تمام ساخته های او از ۲۲ قطعه تجاوز نمی کند. پیداست که با کمال دقت می ساخته و مکرر می نواخته و به کمک ذوق لطیف به تدریج حشو و زوائد را حذف می کرده و به اصطلاح اهل فن آهنگ ها را شسته و رفته از کار در می آورده است."
پایان راه
تنها زندگی و هنر غلامحسین درویش نبود که با شگفتی ها درآمیخته بود. مرگ زودرس نیز غیر معمول به سراغ او آمد. در شب چهارشنبه دوم آذرماه ۱۳۰۵ نود سال پیش در بازگشت از یک میهمانی درشکه اش با یکی از کامیون های اندک شمار تهران آن روزگار تصادف کرد. درویش به بیرون پرتاب شد و جان به جان آفرین سپرد. به این ترتیب دفتر زندگی مردی نابهنگام بسته شد که موسیقی ملی امروز ما سخت به او و نوآوری هایش مدیون است.
چند روز پس از این حادثه غم انگیز، علینقی وزیری مجلس یادبودی برای او در مدرسه موسیقی خود بر پا کرد که با مجالس مشابه تفاوت داشت. وزیری به جای ناله و ندبه، با موسیقی یاد درویش را گرامی داشت. خود تار را برگرفت و یکی دو قطعه از آفریده های او را نواخت و در پی آن سخنانی در اهمیت حضور او در جامعه موسیقی ایران بیان کرد. بعد نوبت به حسین گل گلاب شاعر، سراینده و استاد دانشگاه رسید که شعری را که در رثای درویش سروده بود، بخواند.
شماری از دولتمردان آن روزگار از جمله چهار تن از وزیران در این مجلس یادبود شرکت جسته بودند. یادبود هنرمندی که دوست شاعرش ایرج میرزا پیش از آن قدر او را چنین ارزیابی کرده بود:
تار نهم در کف درویش خان/ تا بدمد در مرده جان
محمود خوشنام
پژوهشگر موسیقی
درود استادبزرگوارم
استفاده کردم ازپست مفیدتان