سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    آشنایی با آرایه های ادبی
    ارسال شده توسط

    احمدی زاده(ملحق)

    در تاریخ : دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۴۹
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۲۶ | نظرات : ۳

    توضیح چند اصطلاح:
    آرایه ها زیورهای کلامی  است که سخن را بدان می آرایند. تا زیبا و جذاب و اثربخش باشد ، آرايه هاي ادبي را  به دو بخش تقسیم کرده اند :   الف : بديع         ب : بيان
    بـــدیـــع در لغت به معنی  تازه، نو و نوآورده است و علمي است كه به باز شناسي آرايه هاي لفظي و معنوي مي پردازد ، به عبارت دیگر بديع بر دو نوع است : 1- آرايه هاي لفظي  2- آرايه هاي معنوي
    آرايه هاي لفظي : به آن دسته از آرایه های ادبی گفته می شود  که از تناسب آوایی (صدایی) و لفظی میان واژه ها پدید می آید.  يعني زيبايي كلام كه با لفظ انجام مي شود . مانند  : واج آرايي ، سجع ، ترصيع ، جناس ، قلب ، ب) ـ آرایه های معنوی (صناعات  معنوی ) : به آن دسته از آرایه های ادبی گفته می شود که بر پایه ی تناسب های معنایی واژه ها شکل می گیرد، مانند: مراعات نظیر، تناقض، عکس، تلمیح، تضمین، اغراق، حسن تعلیل، ارسال المثل، تمثیل، اسلوب معادله و ایهام.
     بيــان : بيان شاخه اي از آرايه هاي ادبي است و به واسطه اي آن شناخته مي شود كه يك معني را چگونه به طريق مختلف مي توان ادا كرد . بيان شامل مباحث : تشبيه ، استعاره ، مجاز و كنايه
    آرايه هاي لفظي
    واج آرايي ( نغمه ي حروف ) : تكرار يك واج ( صامت يا مصوت ) است  در كلمه هاي يك مصراع يا يك بيت يا عبارت نثر ، به گونه اي كه كلام را آهنگين مي كند و آفريننده ي موسيقي دروني باشد و بر تاثير سخن بيافزايد اين تكرار آگاهانه ي واج ها را « واج آرايي » گويند .
    مثال :  خيزيد و خز آريد كه هنگام خزان است       باد خنـك از جـانب خـارزم وزان اسـت
    در اين بيت تكرار واج « خ » و « ز » باعث ايجاد موسيقي دروني شده است .
    توجه : در زبان فارسي بيست و نه واج داريم / ( بيست و سه صامت و شش مصوت ) صامت ها همان حروف الفباي فارسي هستند و مصوت ها « ـــَــِــُ » و « ا » ، « ي » ، « و » مي باشند .
    مثال دیگر :   سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند ( تکرارصامت چ )
    سجــــــع
    سجع : آوردن كلماتي در پايان جمله هاي نثر كه در وزن يا حرف يا حرف آخر يا هر دو ( وزن و حرف آخر ) با هم يكسان باشد .
    نكته 1 : سجع در كلامي ديده مي شود كه حداقل دو جمله باشد يا دو قسمت باشد .
    نكته 2 : سجع باعث آهنگين شدن نثر مي شود به گونه اي كه دو يا چند جمله را هماهنگ سازد نكته 3 : سجع در نثر حكم فافيه در شعر را دارد .
    نكته 4 : اگر در پايان جمله ها كلمات تكراري وجود داشته باشد ، سجع پيش از آن مي آيد .
    مثال :      الهي اگر بهشت چون چشم و چراغ است        بــي ديــدار تــو درد و داغ اســت
    نكته 5 : گاهي در جملات سجع ممكن است افعال به قرينه ي لفظي يا معنوي حذف شوند .
    مثال 1 : منت خداي را عـزووجل كه طاعتـش موجب قـربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت . ( فعل « است » به قرينه ي لفظي حذف شده است . )
    مثال 2 : خـلاف راه صواب است و نقض راي اولـوالالباب « است » (حذف لفظي ) ذوالفقـار علي در نيـام ( باشد ) و زبان سعدي در كام « باشد » ( حذف معنوي ) .فعل « باشد » در دو جمله ي پاياني به قرينه ي معنوي حذف شده است .
    توجه : به نثر مسجع ، نثر آهنگين نيز مي گويند .                                                
    انــــواع سجــــع
    الف ) سجع متوازن : آن است كه كلمات سجع فقط در وزن اشتراك داشته دارند .
    مثال : ملك بي دين باطل است و دين بي ملك ضايع .  هر دو كلمه داراي هجاي بلند مي باشند لذا هم وزن اند .
    طالب علم عزيز است و طالب مال ذليل . دو كلمه ي « عزيز » و « ذليل » داراي دو هجا ، يكي كوتاه و يكي كشيده هستند . لذا در وزن يكسانند .
    ب ) سجع مطرف : آن است كه كلمات سجع فقط در حرف يا حروف پاياني با هم اشتراك دارند .
    مثال : محبت را غايت نيست از بهر آنكه محبوب را نهايت نيست . كلمه ي « غايت » داراي دو هجا و كلمه ي « نهايت » داراي سه هجا مي باشد پس دو كلمه هم وزن نيستند بلكه فقط در حرف آخر مشترك اند .
    ج ) سجع متوازي : به سجعي گفته مي شود كه كلمات سجع هم در حرف پاياني و هم در وزن يكسان مي باشند .
    مثال : باران رحمت بي حسابش همه را رسيده و خوان نعمت بي دريغش همه جا كشيده .
    توجه : از آن جائيكه سجع متوازي ، زيباتر و خوش آهنگ تر است و در متون فارسي كاربرد بيشتري دارد . لذا شناخت اين نوع سجع براي دانش آموزان عزيز با اهمّيّت تر مي باشد .
    نمونه هايي از آثار مسجع : اوّلين با سجع در مناجات نامه خواجه عبدالله انصاري ( قرن پنجم ) به كار گرفته شد و بعدها سعدي در « گلستان » ، جامي در « بهارستان » ، نصرالله منشي در « كليله و دمنه » آن را به حد كمال خود رساندند . و در ادامه كساني چون قائم مقام فراهاني در « منشئأت » و قاآني در كتاب « پريشان » از آنها پيروي كردند .
     
    جنـــــاس
      آوردن كلماتي است در شعر و نثر كه از نظر معني كاملاً متفاوت اند اما از نظر شكل ظاهري و تلفظ و گاهي اختلافشان فقط در يك واج است .
     انواع جناس
    الف) جناس تام آن است كه دو كلمه جناس از نظر شكل ظاهري و تلفظ كاملاً يكسان ، اما از جهت معني با هم فرق دارند . مثال :    عشـق شـوري در نهـاد ما نهـاد          جـان مـا در بوتــه ي سـودا نهــاد  ؛ وجود و سرشت       قرارداد
      بهـرام كه گور مي گرفتي همه عمر          ديدي كه چگونه گور بهـرام گرفت  ؛ گوراول ؛ گورخر ، گور دوم ؛ قبر
      كار پاكان را غيـاس از خـود مگير           گر چه باشد در نوشتن شير ، شير   ؛ شير خوردني   نام حيوان
    نكته : جناس هم در شعر و هم در نثر به كار مي رود .
    ب ) جناس ناقص : 1- جناس ناقص اختلافي     2- جناس ناقص حركتي    3- جناس ناقص افزايشي
    1-  جناس ناقص اختلافي : آن است كه دو كلمه جناس در حرف اول ، وسط يا آخر با هم اختلاف داشته باشند .
    مثال : تنگ است خانه ما را تنگ است اي برادر     بر جاي ما بيگانه ننگ است اي برادر  ( براي حرف اول )
             چوك زشاخ درخت خـويشتن آويختـه      زاغ سيـه بـر دو بـال غاليه آميخته  ( براي حرف وسط )
     2- جناس ناقص حركتي : آن است كه دو كلمه جناس علاوه بر معني در حركت ( مصوت كوتاه ) نيز با هم اختلاف دارند .
    مثال :        ايـن چـه ژاژ است چه كفر است و فشار        پنبـــه اي در دهـــان خـــود فشــار 
    3- جناس ناقص افزايشي : آن است كه دو كلمه جناس علاوه بر معني ، در تعداد حروف نيز متفاوت اند بطوري كه يكي از كلمات جناس حرفي در اول ، وسط يا آخر نسبت به كلمه هاي ديگر اضافه دارد .
      موازنه  : موازنه" یعنی از اول تا آخر مطلب (نظم یا نثر) کلماتی را بیاورند که هر کدام با قرینه ی خود در "وزن" یکی باشند و در حرف "رَوی" (حروف هم وزن آخر دو کلمه)، متفاوت  باشند.نمونه ای از موازنه در نثر:
    فلان را کرم بی شمار است و هنر بی حساب، دارای عزمی است متین و طبعی کریم.
    نمونه ای از موازنه در شعرمانند:
    دل به امید روی او همدم جان نمی شود        جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
    در دام تو محبوسم                    در دست تو مغلوبم
    در بعضی از موارد ممکن است دو بیت متوالی را قرینه یکدیگر قرار داده و صنعت "موازنه" را استفاده کنند.مانند:
    آنکه مال خزاین گیتی ----- نیست با جود دست او بسیار
    و آنکه کشف سرایر گردون ----- نیست در پیش طبع او دشوار
     
    ترصيـــع : آن است كه كلمات مصراعي با مصراع ديگر يا جمله اي با جمله ي ديگر ، در وزن و حروف پاياني يكسان باشد ( غير از واژگان تكراري بقيه كلمات با هم سجع متوازي دارند . )
    مثال 1 :         اي منــور بـه تـو نجـوم جـلال         وي مقـرر بـه تـو رسـوم كمـال
    مثال 2 :     باران رحمت بي حسابش همه را رسيده و خوان نعمت بي دريغش همه جا كشيده
    مثال :         ايـن ره ، أن زاد راه و آن منزل است             مــرد رهــي اگــر ، بيــا و بيــار
     قـلب
       آن است كه نويسنده با جابه جا كردن اجزاي يك تركيب وصفي يا اضافي ، تركيب تازه و زيبايي را با معاني جديد به وجود به وجود آورد و به كنار هم قرار دادن اين دو تركيب به كلام خويش ارزش هنري ببخشد .
    مثال : حافظ مظهر روح اعتدال و اعتدال روح اقوام ايراني است .
    نكته : گاهي ممكن است اجزاي تشكيل دهنده ي آرايه « قلب » بصورت يك تركيب وصفي يا اضافي نباشد .
    ملمع
      آن است كه شاعر فارسي زبان يك مصراع يا يك بيت از شعر خود را به زبان ديگري ( معمولاً به زبان عربي )  بسرايد .
    مثال :      سل المصـانع ركباً تهيـم في الغلوب            تو قدر آب چه داني كه در كنار فراتي
    ترجمه :  بركه ها و تالاب هاي بيابان را از شتر سواراني سر گشتگان بيابانند بپرس .
    توجه : به خاطر بسپاريد كه در ملمع بيت يا مصراع عربي ( هر زبان ديگر ) بايد سروده ي خود شاعر باشد نه اينكه از كسي يا جايي نقل قول ( تضمين ) كند
    آرايه هاي معنوي
     يعني زينت و زيبايي كلام كه از طريق معني حاصل شود. آرايه هاي معنوي عبارتنداز : مراعات نظير ، تضاد ، متناقض نما ، حس آميزي ، تلميح ، تضمين ، اغراق ، ايهام ، ايهام تناسب ، تمثيل ، ارسال المثل ، اسلوب معادله ، حسن تعليل ، لف و نشر .
     مراعات نظير ( تناسب)
        اگر گوينده در كلام خويش مجموعه اي از كلمات را بياورد كه به نوعي با هم تناسب و ارتباط داشته باشند ، آن را مراعات نظير گويند
    نكته1 : تناسب ميان كلمات مي تواند از نظر جنس ، نوع ، مكان ، زمان ، همراهي و ... باشد .
    نكته2 : بيشترين كاربرد مراعات نظير در شعر است اما گاهي در نثر هم ديده مي شود .
    مثال : رود شــاخ گـل در بر نيلوفر         بـرقصــد به صـد نـاز گلنـار ها    ( شاخ ، گل ، نيلوفر و گلنار ــــ مراعات نظير)
    آرايه هاي مراعات نظير ممكن است بين دو كلمه يا بيشتر اتفاق بيفتد .
    تضاد ( طباق )
     آوردن دو كلمه ي متضاد در سخن به گونه اي كه سبب زيبايي كلام گردد . تضاد هم در شعر و هم در نثر بكار مي رود.
    مثال :     صبح اميد كه بد معتكف پرده ي غيب           گو بـرون آي كه كـار شب تار آخر شد  
    نكته : فعل ها نيز مي توانند آرايه تضاد را به وجود آورند . مثال :  پروردگارا ! از خصلت طمع كه دنائت آورد و آبرو ببرد ... .
    متناقض نما ( پارادكس )
         آن است كه در كلام دو امر متضاد را به يك چيز نسبت بدهيم به گونه اي كه ظاهراً  وجود يكي نقض وجود ديگري باشد . شاعر اين امر متضاد را چنان هنرمندانه به كار مي برد كه قابل پذيرش است .
    مثال : جامه اش شولاي عريان است .واژه شولا به معني « لباس » ، كه براي پوشيدن بدن است و وقتي با « عرياني » همراه مي شود معني ضديت خود را از دست مي دهد .
     حس آميزي
         آميختن دو حس است در يك كلام به گونه اي كه از يك حس به جاي حس ديگر استفاده شود . و اين آميختگي سبب زيبايي سخن گردد .   مثال : ببين چه مي گويم .
    توضيح : شما سخن را با حس شنوايي در مي يابيد اما گويند از شما مي خواهد سخن او را ببينيد كه به اين آميختگي حس ها ، « حس آميزي » مي گويند .مثالهاي ديگر : خبر تلخي بود- روشني را بچشيم - با مزه نوشتن - آواي سبك و لطيف .
     
     تلميـح
        آن است كه گويند در ضمن كلام خويش به آيه ، حديث ، داستان ، واقعه ي تاريخي ، اسطوري و افسانه اي اشاره داشته باشد .
    مثال :      آسمـان بار امانت نتوانست كشيد           قـرعه ي فـال به نـام من ديوانه زدن
    توضيح : اشاره به آيه ي « انا عرضنا الامانه علي السموات و الارض ... . »
    گاهي در آرايه ي تلميح ، آرايه ي مراعات نظير هم به كار مي رود .  
    مثال :    بيستون بر سر راه است ، مباد از شيرين         خبـري گفتـه و غمگيـن دل فرهاد كنيد
     تضمين
       آن است كه شاعر يا نويسنده در ميان كلام ( شعر يا نثر ) خود آيه ، حديث ، مصراع يا بيتي را از شاعر ديگر عيناً بياورد .
    نكته1 : اگر بيت يا مصراعي از شاعر ديگر به عنوان تضمين بياورد معمولاً نام آن شاعر به گونه اي ذكر مي شود .
    نكته2 : معمولاً عبارت تضمين شده داخل گيومه قرار مي گيرد .
    هدف از تضمين :   
    1- اعتبار بخشيدن به سخن    2- خلاصه كردن مفاهيم گسترده و طولاني 3-  ضمانت براي اثبات ادعا
    مثال :    چـه زنـم چو نـاي هـردم زنـواي سـاز او دم        كه لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را
               « همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي        بـه پيـام آشنـايي بنـوازد ايـن نـوا را »
    توضيح : بيت دوم اين شعر را شهريار از حافظ تضمين كرده است .
     اغـراق
       آن است كه در وصف و ستايش يا ذم و نكوهش كسي يا چيزي افراط و زياده روي كنند ، چندان كه از حد عادت و معمول بگذرد .
    نكته 1 : اغراق هم در شعر و هم در نثر كاربرد دارد .
    نكته 2 : اغراق مناسب ترين آرايه براي تصوير كشيدن يك دنياي حماسي است .
    نكته 3 : زيبايي اغـراق در اين است كه غيـر ممكن را طـوري ادا مي كنـد كه ممكن و درست به نظر مي رسد .
    مثال :     شـود كوه آهـن چو درياي آب            اگـر    بشنـود  نـام   افـراسيـاب
     ايهام 
       ايهام در لغت به معناي درشك و گمان افكندن است اما در اصطلاح علم بديع ، آوردن واژه اي است با حداقل دو معني مناسب كلام يكي نزديك به ذهن و ديگري دور از ذهن باشد و معمولاً مقصود شاعر معني دور آن است و گاهي نيز هر دو معني مورد نظر مي باشد .
    نكته 1 : ايهام نوعي بازي با ذهن است به گونه اي كه ذهن را بر سر دوراهي قرار مي دهد .
    نكته 2 : انتخاب يكي از دو معني ايهام در يك لحظه بر ذهن دشوار است و اين امر باعث لذت بيشتر خواننده مي شود .
    نكته 3 : شرط شناخت ايهام در آن است كه خواننده معاني مختلف يك واژه را بداند .
    مثال :       حكايت لـب شيرين كلام فرهاد است           شكنج طره ي ليلي مقام مجنون است
    توضيح : واژه « شيرين » دو معني دارد :     1- خوشمزه و گوارا          2- نام معشوقه ي فرهاد
     
    ايهام تناسب : به كار گيري واژه اي با حداقل دو معني كه يك معني آن مورد نظر شاعر و پذيرفتني است و معني ديگر با كلمه يا كلماتي از بيت يا عبارت تناسب دارد . 
    نكته : ايهام تناسب مجموعه اي از ايهام و مراعات نظير است . مثال  : 
      چـون شبنم افتـاده بـدم پيش آفتاب            مهرم به جان رسيد و به عيوق بر شدم
    توضيح : واژه ي « مهر » ايهام تناسب دارد ، چون معني مورد نظر شاعر عشق و محبت است اما غير از اين معني واژه ي « مهر » به معني خورشيد است كه در اين صورت با واژه هاي « عيوق و آفتاب » تناسب دارد .         
     
     تمثيــل
       آن است كه شاعر يا نويسنده به تناسب سخـن خـويش ، حكايـت ، داستـان يا نمونه و مثالي را ذكر مي كند تا از اين طريق ، مفاهيم و نظريات خود را به خواننده يا شنونده منتقل نمايد و آنچه در اين ميان مهم است نتيجه ي تمثيل مي باشد كه مي تواند سرمشقي براي موارد متفاوت باشد .
    نكته : در اين داستان ها و حكايات ( تمثيل ها ) هر يك از حيوانات يا اشيا و جمادات نماد و نشانه ي چيزي هستند .
    مثلاً در درس عبرت از كتاب سال اوّل شير نماد حق و قدرت مطلق ، گرگ نماد انسان هاي خود بين و گستاخ و روباه نماد انسان هاي عبرت پذير و تسليم شده مي باشند .
      در كتاب پيش دانشگاهي مبحث حسب حال درسهاي ( افسانه ي عاشقي و تسلي خاطر ) هر دو داستاني تمثيلي است كه اوّلي ، شاعر با آوردن داستاني تمثيلي اين نكته را يادآور شده است : « انسان بايد از موحبت عشق بر خوردار باشد ودر داستان تسلي خاطر جامي در پي آن است كه اين نكته ي عرفاني را متذكر شود : « خاطر از ياد معشوق پر كرد . »
    ارسال المثل
       اگـر گـوينده در كلام خود ضرب المثلي را آگاهانه به كار گيـرد و يا كلام او بعداً ضـرب المثل شود ، مي گوييم داراي آرايه ي ارسال المثل است .
    مثال 1 :    آن دم كه دل به عشق دهي خوش دمي بود       در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
    مثال 2:      تــو نيكــي ميـكـن و در دجـــله انــداز        كـــه ايــزد  در  بيــابانــت  دهـــد  بــاز                                                                                                           ( همه ي بيت ضرب المثل است )
     
    اسلوب معادله
       آن است كه شاعر دو مصراع يك بيت را به گونه اي هنرمندانه بيان كند كه در ظاهر هيچ گونه ارتباطي با يكديگر ندارد اما وقتي به دو مصراع خوب دقت كنيم در مي يابيم كه مصراع دوم در حكم مصداقي براي مصراع اوّل است تا جايي كه مي توان جاي دو مصراع را عوض كرد و ميان آن ها علامت مساوي گذاشت و اين ارتباط معنايي نيز بر پايه ي تشبيه استوار است .
    مثال 1 :     عيب پاكان زود بر مردم هويدا مي شود           موي اندر شير خالص زود پيدا مي شود
    مثال 2 :     محـرم اين هوش جز بي هوش نيست           مرزبـان را مشتـري جـز گـوش نيــست 
    حسن تعليل
       آن است كه شاعر يا نويسنده براي سخن خود دليلي زيبا و شاعرانه مي آورد به گونه اي كه اين دليل ادبي قدرت قانع كردن مخاطب را دارد . و اين علّت سازي مبتني بر تشبيه است.دليلي كه شاعر براي ادعاي خود مي آورد در حقيقت دليلي واقعي و عقلاني نيست بلكه دليلي است بر پايه ي ذوق و احساس شاعرانه .
    مثال 1 :      نفحات صبح داني زچه روي دوست دارم         كه به روي دوست ماند كه برافكند نقابي        
    توضيح : شاعر دليل دوست داشتن روشني صبح را در اين مي داند كه به چهره ي معشوق او مي ماند آنگاه كه نقاب از چهره بر مي دارد .
    مثال 2 :  از صوفي پرسيدن هنگام غروب خورشيد چرا زرد رو است ؟ گفت : از بيم جدايي
     
     
     
     
     
     
    بيـــــان
       بيان شاخه اي از آرايه هاي ادبي است و به واسطه اي آن شناخته مي شود كه يك معني را چگونه به طريق مختلف مي توان ادا كرد . بيان شامل مباحث : تشبيه ، استعاره ، مجاز و كنايه .
    تشبيه
    يعني مانند كردن چيزي به چيز ديگر كه به جهت داشتن صفت يا صفاتي با هم مشترك باشند .
    هر تشبيه داراي چهار ركن يا پايه است :  
     1- مشبه : كلمه اي كه آن را به كلمه اي ديگر تشبيه مي كنيم .  2- مشبه به : كلمه اي كه كلمه ي ديگر به آن تشبيه مي شود .  3- ادات تشبيه : كلمات يا واژه هايي هستند كه نشان دهنده ي پيوند شباهت مي باشند و عبارتنداز : همچون ، چون ، مثل ، مانند ، به سان ، شبيه ، نظير ، همانند ، به كردار و ... . 4- وجه شبه : صفت يا ويژگي مشترك بيت مشبه و مشبه به مي باشد . ( دليل شباهت )
    مثال :        علي         مانند      شير         شجاع     است .
                مشبه              ادات     مشبه به       وجه شبه
    نكته :« مشبه » و « مشبه به » طرفين تشبيه نام دارند . كه در تمام تشبيهات حضور دارند اما  « ادات تشبيه » و « وجه شبه » مي توانند در يك تشبيه حذف شوند. كه در اين صورت تشبيه با داشتن دو ركن « مشبه » و « مشبه به » بر قرار است .
    مثال : دل همچو سنگت ، اي دوست به آب چشم سعدي      عجـب اسـت اگـر نگـردد كه بگردد آسيابي
    توضيح : دل به سنگ تشبيه شده است اما وجه شبه « سختي » در اين بيت نيامده است .
    نكته : در تشبيـه وقتي كه « وجـه شبه » و « ادات تشبيه » حـذف شود ، به آن « تشبيه بليغ » مي گويند . ( تشبيه بليغ زيباترين و رساترين تشبيه است . )
    مثال :        دلش     سنگ      است .                       مشبه          مشبه به
    نكته 1 : در تشبيه هميشه وجود وجه شبه در « مشبه به » قويتر و بارز تر است كه ما « مشبه » را در داشتن وجه شبه به آن تشبيه مي كنيم .
    نكته 2 : هر چه اركان تشبيه كمتر باشد تشبيه ادبي تر است . ( البته داشتن مشبه و مشبه به الزامي است )
    نكته 3 : هرگاه در تشبيه بليغ ، يكي از طرفين تشبيه ( مشبه يا مشبه به ) به ديگري اضافه ( مضاف اليه) شود . به آن « اضافه ي تشبيهي » يا « تشبيه بليغ اضافي » مي گويند . در غير اين صورت ، تشبيه بليغ اضافي است . 
    توجه : اين نوع تشبيه در كتاب هاي درسي بيشترين كاربرد را دارد .
    مثال :     صبح اميد كه بد معتكف پرده ي غيب         گـو بـرون آي كه كـار شب تـار آخـر شد
                   اضافه ي تشبيهي              اضافه ي تشبيهي
    توضيح : اميد به صبح تشبيه شده و غيب به پرده . 
    تركيباتي مثل : درخت دوستي ، هماي رحمت ، لب لعل ، كيمياي عشق ، خانه ي دنيا ، فرعون تخيل ، نخل ولايت و ... اضافه ي تشبيهي محسوب مي شوند .
    استعاره
    استعاره در لغت به معني عاريت گرفتن و عاريت خواستن است امّا در اصطلاح استعاره نوعي تشبيه است كه درآن يكي از طرفين تشبيه ( مشبه يا مشبه به ) را ذكر و طرف ديگر را اراده كرده باشند . اصل استعاره بر تشبيه استوار است و به دليل اينكه در استعاره فقط يك ركن از تشبيه ذكر مي شـود و خواننده را به تلاش ذهني بيشتري وا مي دارد ، لذا استعاره از تشبيه رساتر ، زيباتر و خيال انگيز تر است .
     
     
     
    انواع استعاره : با توجه به اينكه در استعاره يكي از طرفين تشبيه ذكر مي شود ، آن را بر دو نوع تقسيم كرده اند .
     1- استعاره ي مصرحه               2- استعاره ي مكنيه
     استعاره ي مصرحه ( آشكار ) : آن است كه « مشبه به » ذكر و « مشبه » حذف گردد . ( در واقع مشبه به جانشين مشبه مي شود . )
    مثال 1 :       اي آفتاب خوبان مي جوشد اندرونم              يك ساعتم بگنجان در سايه ي عنايت
    توضيح : « آفتاب خوبان » استعاره براي معشوق است . ( آفتاب خوبان « مشبه به » كه ذكر شده و معشوق « مشبه » حذف شده است . )  مثال 2 :    صدف وار گوهر شناسان را              دهان جز به لؤلؤ نكردند باز
    توضيح : « لؤلؤ » استعاره از سخنان با ارزش است . ( لؤلؤ « مشبه به » ذكر شده و سخنان با ارزش     « مشبه » كه حذف شده است . )
     استعاره مكنيه : آن است كه « مشبه » به همراه يكي از لوازم و ويژگي « مشبه به » ذكر گردد و خود « مشبه به » حذف شود .
    نكته 1 : گاهي لوازم يا ويژگي « مشبه به » در جمله به « مشبه » نسبت داده مي شود .
    مثال : مرگ چنگال خود را به خون فلاني رنگين كرد .  
    توضيح : « مرگ » را به « گرگي » تشبيه كرده است كه چنگال داشته باشد اما خود « گرگ » را نياورد و « چنگال » كه يكي از لوازم و ويژگي گرگ است به آن ( مرگ ) نسبت داده است .
    نكته2 : گاهي لوازم يا ويژگي « مشبه به » در جمله به « مشبه » اضافه مـي شود كه در ايـن صـورت « اضافه ي استعاري » است .
    مثال 1 : سر نشتر عشق بر رگ روح زدند                   يك قطره از آن چكيد و نامش دل شد 
    توضيح : « روح » را به بدني تشبيه كرده كه « رگ » داشته باشد و « رگ » را كه يكي از ويژگي هاي « مشبه به »است به « روح » اضافه كرده است .
    مثال 2 :  مردي صفاي صحبت آيينه ديده             از روزن شب شوكت ديرينه ديده---   اضافه استعاري
    توضيح : « شب » را به اطاقي تشبيه كرده كه « روزن يا پنجره » داشته باشد و « روزن » را كه يكي از ويژگيهاي « مشبه به » بود به « شب » اضافه كرده است .
    نكته : جمله اي كه در آن آرايه استعاره به كار رفته ادبي تر است ، نسبت به جمله اي كه داراي آرايه تشبيه است .
    نكته : در اضافه ي استعاري « مضاف » در معني حقيقي خود بكار نمي رود و ما « مضاف اليه » را به چيزي تشبيه مي كنيم كه داراي جزء يا اندامي است ولي چنين جزء و اندام كه « مضاف » است براي « مضاف اليه » يك واقعيت نيست بلكه يك تصور و فرض است .
    مثال :               دست روزگار  ــــــــــ  دست براي روزگار يك تصور و فرض است .
                         روزن شب  ـــــــــــــ روزن يا پنجره اي براي شب يك تصور است و وافعيت ندارد .
    نكته ي مهم : در استعاره مكنيه چنانچه مشبه به ، انسان باشد ، به آن « تشخيص » گويند .
     تشخيص ( آدم نمايي ، انسان انگاري ، شخصيت بخشي)
    نسبت دادن حالات و رفتار آدامي به ديگر پديده هاي خلقت است . ( دادن شخصيت انساني به موجوداتي غير از انسان)
    مثال1 :   برگ هاي سبز درخت در وزش نسيم به رقص در مي آيند .
    توضيح : رقصيدن يكي از حالات و رفتار انساني است كه در اين جا به برگهاي درخت نسبت داده شده است .
    مثال2 : سحر در شاخسار بوستاني                چه خوش مي گفت مرغ نغمه خواني
    نكته : هر موجودي غير از انسان در كلام « منادا » قرار گيرد آن كلام داراي تشخيص است .
    مثال :    اي ديو سپيد پاي در بند               اي گنبد گيتي اي دماوند
    نكته : همانطور كه اشاره شد استعاره مكنيه اي كه ، مشبه به آن « انسان » باشد ، تشخيص خواهد بود چه به صورت تركيب اضافي باشد يا غير اضافي . مثال : ابر مي گريد و مي خندد از آن گريه چمن . در این مثال دو تشخيص به كار رفته است ،گريه را به ابر نسبت داده است و خنده را به چمن .
    توجه : تركيباتي نظير : دست روزگار ، پاي اوهام ، دست اجل ، قهقه ي قشنگ ، حيثيت مرگ ، زبان سوسن ، دهن لاله و ... همگي اضافه ي استعاري مكنيه ( تشخيص ) هستند .
    نكته : همه ي تشخيص ها استعاره ي مكنيه مي باشند ، اما استعاره مكنيه زماني تشخيص است كه « مشبه به » آن انسان باشد . مثال 1 : اختر شب در كنار كوهساران ، سر خم مي كند .
    مثال 2 : ديده ي عقل مست توچرخه ي چرخ پست تو .
    مثال 3 : به صحرا شدم عشق باريده بود .
    توضيح : در مثال(1) اختر شب به « انساني » تشبيه شده كه سرش را خم مي كند اما خود « انسان » مشبه به است ، نيامده است .
    در مثال (2) عقل را به انساني تشبيه كرده و « ديده» كه يكي از ويژگي هاي انسان است به آن اضافه شده اما در مثال (3) عشق را به باراني تشبيه كرده كه ببارد .
    تذكر : همان طور كه گفته شد چون مثال(1) و (2) « مشبه به» آن ها انسان بوده داراي استعاره مكنيه و تشخيص است اما در مثال (3) « مشبه به » باران است ، لذا فقط استعاره ي مكنيه داريم .
    اضافه ي اقتراني
    با توجه به اين كه اضافه ي اقتراني شباهت زيادي به اضافه ي استعاري دارد ، براي شناخت اين دو نوع استعاره از يكديگر ، اضافه اقتراني را توضيح مي دهيم :
    اضافه ي اقتراني : آن است كه وجود « مضاف » براي « مضاف اليه » يك واقعيت باشد . برعكس اضافه ي استعاري كه وجود « مضاف » براي « مضاف اليه » يك واقعيت نيست .
    مثال : حسين دست دوستي به من داد .
    توضيح : دست را به قصد دوستي به من داد كه « دست » براي نشان دادن دوستي يك واقعيت است . 
    نكته : براي تشخيص آسان اضافه اقتراني از اضافه ي استعاري ، مي توان از دو شيوه استفاده كرد:
    1- كافي است كه بدانيد در اضافه ي اقتراني ، مضاف اليه عملي است كه مضاف انجام مي دهد.
    مثال1: پروردگارا ! روا مدار كه به حريم اجتماع پاي تعدي و تجاوز بگذارند.
    مثال2: پروردگارا ! مگذار دامان وجودم به پليدي هاي گناه بيالايد.
    توضيح: در مثال اول تعدي و تجاوز عملي است كه « پا » انجام مي دهد ؛ولي در مثال دوم، چنين رابطه اي برقرار نيست بلكه« وجود » را به لباسي تشبيه كرده ايم كه دامن داشته است.
    2- بين دو جزء اضافه ي اقتراني ( مضاف و مضاف اليه ) مي توان عبارت « از روي » را قرار دادو يك جمله ساخت.
    مثال : در اضافه ي « دست ارادت » -- دست را از روي ارادت دراز كرد .
    توجه: تركيباتي نظير : دست محبت، پاي ارادت، چشم احترام ، ديده ي محبت ، گوش توجه ، چشم اعتنا ، پاي بطلان ، قلم عفو  و ... اضافه ي اقتراني مي باشند كه بين همه ي اين تركيبات اضافي ، مي توان « از روي » را قرار داد .
     
    مجاز
    مجاز به كار بردن واژه اي است در غير معني حقيقي به شرط وجود قرينه .قرينه در مجاز: نشانه ای است كه به كمك آن مي توان معني غير حقيقي كلمه اي را فهميد. مثال1 : ايران در بازي هاي آسيايي شركت مي كند.
    توضيح : كلمه ي « ايران » مجاز از يك تيم ورزشي از ايران است و « شركت در بازي » قرينه است كه به ما كمك مي كند تا بفهميم كه منظور از كلمه ايران كشور ايران نيست .
    مثال 2: سينه خواهم شرحه شرحه از فراق            تا بگويم  شرح  درد  اشتياق
    توضيح :كلمه ي سينه مجاز از انسان عاشق است .
    نكته: از آنجا كه در استعاره لفظ در معناي حقيقي خود به كار نمي رود ، لذا هر استعاره اي نوعي مجاز است .پس هر مجازي استعاره نيست اما همه ي استعاره ها مجاز است .
    كنايه
    كنايه در لغت به معناي پوشيده سخن گفتن است و در اصطلاح سخني است كه داراي دو معني دور و نزديك است . كه معني نزديك آن مورد نظر نيست اما گوينده جمله را چنان تركيب مي كند و به كار مي برد كه ذهن شنونده از معني نزديك به معني دور منتقل مي شود. در كنايه الفاظ همه حقيقي اند اما مقصود گوينده معناي حقيقي و ظاهري آن نيست. كنايه معمولا در يك جمله يا يك تركيب به كار مي رود .
    مثال 1 : هنوز از دهن بوي شير آيدش. كنايه از اين كه هنوز بچه است و بارز ترين نشانه ي بچگي همان شير خوردن است .
    مثال 2 : كه رهام را جام باده است جفت.  كنايه از اين كه رهام عياش و خوشگذران است و مرد جنگ نيست.
    مثال 3: ببايد زدن سنگ را بر سبوي. سنگ را بر سبو زدن كنايه از آزمايش و امتحان كردن است.
     عباراتي نظير : دست و پا كردن ، روي كسي را به زمين انداختن ، شكم را صابون زدن ، بند از بند گشودن ، زبان در كشيدن ، عنان گران كردن ، دهان دوختن ، پاي در دامن آوردن ، سر زخاك بر آوردن ، دست ندادن ، دست به سياه و سفيد نزدن ، دست روي دست گذاشتن و ...همه كنايه هستند.
    تهیه شده از منابع اینترنتی" وبلاگ های معلمان ادبیات "

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۶۷۵۷ در تاریخ دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۴۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
    دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۵۵
    درود استاد گرانقدرم خندانک خندانک خندانک
    سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک
    وحید کاظمی
    دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۱۳
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    درود بر شما استاد
    ممنونم از به اشتراک گذاشتن این پست مفید
    پایدار باشزد و برقرار
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    منصور شاهنگیان
    دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۵:۳۲
    بسیار بهره بردیم و آموختیم ...

    خسته نباشید و برقرار باشید ...

    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0