سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      فضای مرده
      ارسال شده توسط

      بنجامین بتا

      در تاریخ : يکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴ ۲۱:۳۴
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۴۲ | نظرات : ۸

      فضای مرده شروع قسمت اول
      یکی از روزهای سرد زمستان بود،من وسط یک پارک بزرگ شهر بودم و برف میبارید،ساعت حدود دو نصف شب بود،باید هر چه زودتر به خونه میرسیدم.
      خودم به نزدیکیهای خیابون رسوندم،خیابون یخ زده بود من منتظر یک ماشین بودم که سوارش بشم به سمت خونه برم،اما انگاری اون شب سرد هیچکس توی خیابون وجود نداشت تا اینکه یک کالسکه از جلوی من ایستاد دو تا اسب سیاه رنگ بهش وصل بود و هیچ سواری نداشت،با این حال انقدر سرد بود که من دیگه به چیزی فکر نکردم و سریع سوار به کالسکه شدم.
      اسبها به راه افتادن،سریع و تند من بیرون میدیدم اما به هیچ وجه محیط شبیه سابق نبود انگاری خیابونا و شهر تغییر کرده بودن و دیگه هیچ شباهتی به محل زندگی من نداشتند.
      کم کم داشتم میترسیدم که یهو برف قطع شد و اسبها ایستادن به یک جای تاریک رسیده بودن یک چاه اب اون جلو بود از همونها که توی گذشته ازش با سطل اب میکشیدن بیرون،صدای ناله میومد من از کالسکه امدم پایین...تا پایین امدم اسبها شروع کردن به فرار من دونبالشون دویدم اما اونا رفتن و بهشون نرسیدم من مونده بودم و تنهایی و یک صدای ناله به شدت ترسیده بودم،صدای ناله را دونبالم کردم رسیدم به دهنه چاه سرم خم کردم تا ببینم توی چاه چیه،اون تو یک پیرزن بود یک دستمال به دور سرش پیچیده بود و یک صورت چروک داشت،به چشمام نگاه کرد علامت داد بیا من خیلی ترسیده بودم همین که امدم برم بدنم قفل کرد بعد پیر زن دستاش اورد سمت من گردن من را گرفت کاری نمیتونستم بکنم حتی نمیتونستم جیغ بزنم یهو یکی من از پشت کشید.
      نویسنده بنیامین بتا
      پایان قسمت اول

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۶۳۲۰ در تاریخ يکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴ ۲۱:۳۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0