سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ساده نویسی برای کودکان و نوجوانان
        ارسال شده توسط

        احمدی زاده(ملحق)

        در تاریخ : سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۲۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۰۴ | نظرات : ۵

        در کلاس ساده نویسی" برای کودکان و نوجوانان
        ایرج جهانشاهی قاجار 
         
        آنانی كه مایه و شوق نویسندگی دارند، كودك و نوجوان را می ‌شناسند، به او عشق می ‌ورزند، خود در كودكی  فراوان كتاب خوانده‌اند و از دشواری ‌ها و لذت‌های خواندن وبهره‌گیری  از كتاب در دوران خردسالی آگاهند و فرزندی دارند یا سر و كارشان بیش تر باكودك و نوجوان است، می ‌توانند نویسنده ی موفقی برای خردسالان باشند. نوشتن برای كودك و نوجوان به مهر و فداکاری مادرانه نیاز دارد. به همین سبب، بیش تر نویسندگان بنام و موفق ادبیات كودكان و نوجوانان در سراسر جهان از میان به ترین مادران و به ترینآموزگاران برخاسته‌اند. آنان كه كودكان را "هیولاهای كوچك" و نوجوانان را "خردسالانبزهكار" می ‌دانند، به تر است هرگز برای كودك یا نوجوان ننویسند.
        نویسنده‌ای كه برای كودكان و نوجوانان می ‌نویسد، باید بپذیرد كه كار و وظیفه‌ای بسیار پرارج و دقیق و دشوار را بر عهده گرفته است. باید چشم‌هایی آن ‌قدر بینا داشته باشد كه هر چه را که كودك یا نوجوان در دنیای درون و پیرامون خودش می ‌بیند، ببیند. گوش‌هایی آن قدر شنوا داشته باشد كه صداهایی را كه كودك یا نوجوان در دنیای خویش می ‌شنود، بشنود. آن‌قدر خود را دولا كند تا چشمش در دیدگاه، یعنی در همان سطح دید خواننده ی خردسالش، قرار بگیرد. دولا بشود، زانو بزند، بنشیند، روی زمین دراز بكشد، طاقباز و روی شكم بخوابد تا آن چه را که كودك می ‌بیند بتواند ببیند ـ اسباب‌بازی ‌ها، علف‌ها، سوسك‌ها و همه چیز را. به یاد بیاورد كه در كودكی سقف‌ها چه قدر بلند بودند، سایه‌ها چه قدر عمق داشتند، درخت‌ها چه قدر دراز بودند، و غم‌ها، لبخندها، خنده‌ها، خشم‌ها، نفرت‌ها، كینه‌ها چه زود می ‌آمدند و چه زود می ‌رفتند!
        نویسنده‌ای كه برای كودكان و نوجوانان می ‌نویسد، باید از بُرد و تاثیر نوشته‌اش آگاه باشد. باید همپای نوشته‌اش به میان خوانندگان برود. از آنان، حتا اگر در دورترین روستاها زندگی می ‌كنند، بیاموزد كه چه بنویسد و چه گونه بنویسد تا بداند چه پیامی را چه گونه به خواننده‌اش برساند. به چند كودكی كه در خانه یا در میان آشنایان و خویشان و همسایگان و مدرسه‌ای می ‌یابد، بسنده نكند. این نمونه‌ها كم تر می ‌توانند بیانگر ویژگی ‌های بیش تر آن خوانندگانی باشند كه در دورترین شهرك‌ها و روستاهای این سرزمین پهناور زندگی می ‌كنند. اگر بدانیم خواننده ی ما كیست، در كدام خانواده، در كجا و در چه وضعیتی زندگی می ‌كند و چه می ‌داند و چه نمی ‌داند، چه می‌خواند و چه گونه می ‌خواند و چه برداشتی از نوشته‌ها دارد، آگاهانه برایش خواهیم نوشت.
        ساده نویسی
        كودك یا نوجوان هنگامی می ‌تواند آن چه را که می ‌شنود یا می ‌خواند بفهمد كه از پیشمعنی و مفهوم جزءجزء آن‌ها را بداند و با شنیدن و خواندن آن‌ها به اندیشه‌ای كه در گفته یا نوشته پنهان است پی ببرد. به بیان دیگر، چون بُنمایه ی فهمیدن و فهماندن او که مجموعه ی واژه‌هایی است كه در زبان گفتار و نوشتار به كار می ‌برد و دانش پایه‌ای كه در زمینه یموضوع آن چه که می ‌شنود و می ‌خواند دارد، هر دو محدود است و كودك یا نوجوان بهتدریج زبان می ‌آموزد و دانش و بینشی گسترده‌تر می ‌یابد، نوشتن برای او نیز جز از راه "ساده‌نویسی" بی هوده است. البته این نكته را نیز نباید ناگفته گذاشت كه ساده‌نویسی بیش از حد و نابجا هم در پرورش ذوق ادبی و هنری كودكان و نوجوانان اثری منفی دارد و گاه برای آنان، به ویژه در دوران نوجوانی، اهانت‌آمیز است.
        در ساده‌نویسی توجه به چند نكته، اساس و پایه‌ی نویسندگی است كه هر یك می ‌تواندموضوع بحث كتابی جداگانه باشد. در این جا ما فقط به برخی از آن‌ها ـ واژگان پایه، دانش پایه، زبان و بیان، طول نوشته، شیوه‌ی خط، شیوه‌ی نقطه‌گذاری و ارزیابی و ویراستاری نوشته - كه می ‌تواند راهنمایی برای نویسنده و ویراستار كودكان و نوجوانان باشد، ‌اشاره می کنیم:
         ١-  واژگان پایه
        هنوز در كشور ما درباره‌ی زبان پایه‌ی ِ گفتاری و نوشتاری ِ گروه‌های سنی كودكان و نوجوانان ـ و گروه‌های دیگر ـ پژوهشی علمی نشده است تا نشان دهد كه خردسالان، در هر گروه سنی، به چند واژه و چه واژه‌هایی نیاز دارند تا در گفت ‌و شنود یا خواندن و نوشتن، با استفاده از آن‌ها منظورها را بفهمند و بفهمانند. اگر چنین پژوهشی ـ كه كاری است بس دقیق و فنی ـ انجام شده بود، هم پدر و مادر و مربی و معلم درمی ‌یافتند كه در گفت ‌و شنود خود با خردسالان و در زبان‌آموزی، در هر گروه سنی، چه واژه‌هایی باید به كار ببرند و چه گونه آن‌ها را به كار ببرند تا به تدریج بر دامنه ی واژه های مورد نیاز آنان بیافزایند، و هم راهنمایی می ‌شد برای نویسندگان كتاب‌های درسی و كتاب‌ها و مجله‌های گوناگون، تا پیام خود را در قالب واژه‌هایی به كودك یا نوجوان برسانند كه فهم و درك آن متناسب با هر گروه سنی باشد.
        كودك، هنگامی كه وارد دبستان می ‌شود، بیش تر قواعد دستوری زبان را به تجربه می ‌داند و با تلفظ و معنی شماره‌ای از واژه‌ها آشناست و آن‌ها را در زبان شفاهی خود به كار می ‌برد. آن چه مدرسه و آموزش و تربیت رسمی و غیر رسمی به كودك می ‌آموزند، بیش تر گسترش واژگان و كاربرد زبان است تا فهمیدن و فهماندن از راه شنیدن و گفتن و خواندن و نوشتن برای كودك آسان‌تر شود. این كار باید با آگاهی و روشنی درست و بر مبنایواژگان پایه‌ی هر كودك انجام پذیرد.
        پژوهشی درباره ی واژگان پایه ی كودكان و نوجوانان درفرانسه نشان داده است كه فرزندان خانواده‌های متوسط و مرفه و با فرهنگ، در دو سالگی هزار، در چهار سالگی دو هزار، در هفت سالگی پنج هزار و در چهارده سالگی بیست هزار واژه می ‌دانند. در همین كشور شماره ی واژگان پایه‌ی بزرگسالان را بیست و پنج هزار دانسته‌اند. این گونه برآوردها فقط معیاری به دست می دهند كه هر كس در هر سن و میزانی از سواد به چند واژه برای فهمیدن و فهماندن نیاز دارد. به درستی كسی نمی ‌داند كه هر كس در هر مرحله از عمر خود چند واژه می ‌داند، ولی این نكته روشن است كه هر چه شماره ی این واژگان بیش ترباشد، فهمیدن و فهماندن و یادگیری و مطالعه آسان تر و عمیق تر است.
        به طور كلی واژگانی را كه هر كس می ‌داند، می ‌توان در دو گروه اصلی فهرست كرد:
        ١-  واژگانی كه آن ها را همیشه در گفتن و نوشتن به كار می ‌بریم.
        ٢-  واژگانی كه آن‌ها را در گفتن و نوشتن به كار نمی ‌بریم، ولی اگر آن‌ها را بشنویم یا بخوانیم، معنی و مفهوم آن‌ها را درمی‌یابیم. برای مثال ما به طور طبیعی می ‌گوییم یا می ‌نویسیم: "اشكش سرازیر شد" . ولی اگر بشنویم یا بخوانیم: "سرشكش سرازیر شد" ، می ‌دانیم كه معنی و مفهوم "اشك" و "سرشك" یكی است.
        اگر بخواهیم این واژگان را دقیق تر بررسی كنیم، از نظر كاربرد در چهار گروه قرار می ‌گیرند:
        ١-  آن چه در گفتن به كار می‌بریم.
        ٢-  آن چه در شنیدن درمی ‌یابیم ولی خود در گفتن به كار نمی ‌بریم.
        ۳-  آن چه در نوشتن به كار می ‌بریم.
        ٤-  آن چه در نوشته‌های دیگران می ‌خوانیم و درمی ‌یابیم، ولی خود نمی نویسیم .
        هنر ساده‌نویس در این است كه نخست بداند واژگان پایه ی خواننده‌اش چیست و بیش ترآن‌هایی را به كار ببرد كه او در گفتن و نوشتن خود به كار می برد، سپس از واژگانیاستفاده كند كه او معنی و مفهوم آن‌ها را درمی‌یابد، گر چه در شمار واژگان گفتاری و نوشتاری او نیست. این بدان معنا نیست كه ما از به كار بردن واژه‌ای كه در این گروه نیست پرهیز كنیم، چون قصد و هدف این است كه بر شماره ی واژگان آشنای خواننده ی خردسال بیافزاییم. اگر دو گروه اصلی واژگان پایه را که در بالا نام بردیم بشناسیم، به یاری آن‌ها می ‌توانیم واژه‌های دیگر را نیز در نوشته به كار ببریم و معنی و مفهوم آن‌ها را در جمله برایخواننده ی جوان روشن كنیم. نكته ی دیگر در به كار گرفتن واژه‌های تازه و ناآشنای خواننده، تكرار آن‌ها در سراسر متن است تا رفته رفته در شمار واژگان پایه و آشنای خواننده درآیند.
        با توجه به این‌كه زبان رسمی و زبان آموزش و رسانه‌های همگانی، از جمله كتاب و مجله و روزنامه، در كشور ما زبان فارسی است و هنوز نمی ‌دانیم كه یك كودك یا نوجوان كرد، بلوچ، تركمن، گیلك، ترك زبان، عرب زبان، لر و � چه میزان و كدام واژه‌های فارسی را در گفتار و نوشتار می ‌داند، نوشتن برای این گروه‌ها (همچون گفتن) دشوار و همانند گام برداشتن در تاریكی است. به همین سبب، به ندرت می ‌توان نوشته‌ای را یافت كه همه ی كودكان ونوجوانان در سراسر كشور، یكسان بتوانند آن را بخوانند و به معنی و مفهوم آن پی ببرند. شاید تنها راه چاره این باشد كه فهرست واژگان كتاب‌های درسی هر سال تحصیلی و پیش از آن را واژگان پایه ی آن گروه از كودكان و نوجوانان بدانیم و آن‌ها را اساس و پایه ی نوشتن قرار دهیم. این چاره‌اندیشی درست می ‌نماید، زیرا بیش و كم می ‌توانیم اطمینان داشته باشیم كه كودكان و نوجوانان كشور ما در هر كلاس، خواه ناخواه، كتاب‌‌های درسی را می ‌خوانند و معنی واژه‌های به كار رفته در آن كتاب‌ها را یكسان در سراسر كشور می ‌دانند. بر این اساس، كودكی که به مدرسه ی راهنمایی راه می ‌یابد در حدود هشت هزار واژه كه در كتاب‌های درسی دبستان آمده است می ‌داند، كه نزدیك به دو هزار واژه ی آن علمی و فنی است. به یاری این واژه‌ها می‌توان در بسیاری از زمینه‌ها برای كودكان و نوجوانان نوشت و اطمینان داشت كه فهم و درك نوشته برایشان دشوار نخواهد بود.
         ٢- دانش پایه
        هر نوشته از موضوعی سخن می ‌گوید و پیامی دارد كه درك و فهم آن نیاز به میزانی ازدانش پایه در آن زمینه دارد. بی ‌گمان آن كودكان و نوجوانانی كه با مادر و پدر و نزدیكانی با سواد و علاقه‌مند به مطالعه دمخورند، بیش تر با آن‌ها گفت و گو می ‌شود، به كنجاوی ‌هایشان پاسخ درست تر و كافی داده می ‌شود، زبان گفت و شنودشان فارسی است،برایشان قصه و داستان می ‌گویند و كتاب می ‌خوانند، از كتاب‌های تصویری و كتاب‌ها ونوشته‌های خاص سن خود و رادیو و تلویزیون بهره می ‌گیرند، و به مهدكودك و كودكستان ومدرسه راه می ‌یابند، دانش پایه ی گسترده‌تری دارند. ولی با این همه نابرابری ‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشی، كودكان و نوجوانان ما چه گونه خواهند توانست به دانش پایه‌ی برابری دست بیابند؟
        آگاهی از كم و كیف دانش ِ پایه‌ی هر كودك یا نوجوان در زمینه‌ای كه نویسنده می ‌خواهد در آن‌باره بنویسد، اساس و پایه‌ی نوشتن برای خردسالان است. چنین پژوهشی نیز در كشور ما تاكنون به عمل نیامده است تا بدانیم كودكان و نوجوانان در هر سنی در هر زمینه‌ای چه میزانی از دانش پایه را دارند. به همین سبب، باز به ناگزیر می ‌توان كتاب‌های درسی هر گروه سنی را اساس كار دانست و در آن‌ها به جست و جو پرداخت تا به معیاری مشخص و یكسان در سراسر كشور رسید.
        نكته ی مهم این است كه بدانیم بیش تر كودكان و نوجوانان كشور ما به تنهایی كتاب می ‌خوانند و برایشان میسر نیست كه پاسخ درست كنجکاوی ‌ها و دشواری ‌هایشان را در فهممطالب نوشته از مادر و پدر و كسان خویش دریافت کنند. از این گذشته، چون واژه‌نامه وفرهنگ نامه‌های خاص مراحل گوناگون رشد فكری کودکان و نوجوانان در دسترس نداشته‌اند و ندارند، نمی ‌توانند خود یابنده ی پاسخ پرسش‌هایشان باشند. به همین سبب، اگر قرار است فرهنگ نامه‌ای برای آنان نوشته شود، ضمن آن که باید خواننده را به كنجکاوی و مراجعه به منابع آن نوشته برانگیزد، به تر است خودكفا و پاسخ گوی بسیاری از پرسش‌های جوانان باشد.
         ۳- زبان و بیان
        نوشته‌ی مهرآمیز، ساده و بی ‌پیرایه، آسان و روان، گیرا و زیبا و دور از هر گونه دشواری را هر خواننده‌ای می ‌پسندد. كودك و نوجوان تشنه‌ی خواندن، چنین نوشته‌ای را تا به پایان می ‌خواند و از آن لذت می ‌برد و نكته‌ها می ‌آموزد. اگر جز این باشد، عجیب نیست كه نوشته ناخوانده یا درك نشده بماند. توجه به نكته‌های زیر می ‌تواند راهنمایی برای نوشتن بر این پایه باشد:
        الف-  گفته‌اند كه كوتاه ترین فاصله میان دو نقطه یك خط راست است. كوتاه ترین فاصله میان دو مغز نیز یك جمله ی كوتاه و درست و زیباست. هر چه جمله‌ها كوتاه تر باشد،خواندن و فهم و درك نوشته برای كودك یا نوجوان آسان‌تر است. برای كودكان نوخوانجمله‌های بیش از چهار تا پنج كلمه دشوار می ‌نماید. برای خوانندگان ِ فرهنگ نامه به تراست از نوشتن جمله‌های بیش از ده تا دوازده كلمه، پرهیز كنیم. جمله‌ها باید گیرا و رسا، مربوط به هم و كامل كننده‌ی یکدیگر باشند تا خواننده آن‌ها را باعلاقه بخواند و دنبال كند. ساخت و بافت نوشته باید طوری باشد كه اگر خواننده جمله‌ای از آن را از نظر بیاندازد، نوشته معنا و گیرایی اش را از دست بدهد.
        ب-  باید برای  بیان مفاهیم، واژه‌های ساده و آسان كه بیش از سه چهار بخش و تلفظدشوار نداشته باشند، به كار ببریم. این واژه‌ها از لحاظ خواندن و درك معنا باید بر اساس واژگان پایه‌ی خواننده یا واژه‌هایی باشند كه یقین داریم كودكان و نوجوانان تلفظ و معنی آن‌ها را به درستی می‌دانند. این نكته را نیز نباید فراموش كرد كه گاهی چند واژه‌ی آشنا با هم تركیب می ‌شوند و عبارت یا جمله‌ای دشوار و دور از ذهن كودك و نوجوان پدید می ‌آورند. پس، در تركیب آن‌ها نیز باید به سادگی معنا توجه داشته باشیم.
        پ-  روی واژه‌های تازه و ناآشنای كودك و نوجوان باید اِعراب بگذاریم. گاه تلفظ درست واژه‌ای كه كودك و نوجوان برای نخستین بار شكل نوشته شده ی آن را می‌بیند به او كمكمی ‌كند كه به معنی آن پی ببرد، یا به او فرصت می ‌دهد كه با تلفظ درست از دیگریبپرسد و معنی آن را دریابد. گذاشتن اِعراب بر روی واژه‌هایی كه در تركیب، خواندن رادشوار می ‌كنند، خاصه در شعر، نیز ضرورت دارد.
        ت-  تا آن جا كه ممكن است باید نوشته را به زبان گفتاری درست نزدیك كنیم. این بدان معنا نیست كه واژه‌ها و عبارت‌ها را به زبان مردم عوام و شكسته بنویسیم. كودك در كتاب‌های درسی خود شكل درست این واژه‌ها را دیده است و با آن‌ها آشناست. از اینگذشته، واژه‌ها و عبارت‌ها را مردم سراسر كشورمان یكسان نمی ‌شكنند و كودك و نوجوانی كه فارسی را به صورت زبان دوم از راه خواندن و در كلاس درس یاد گرفته است فقط شكل نوشته شده ی آن‌ها را می ‌شناسد. اگر در متنی، چون نمایش نامه یا گفت ‌و شنود، برای نشان دادن طبقه‌ی گوینده و معرفی او نیاز به شكستن واژه یا عبارتی باشد، می ‌توان برای نوجوانان آن‌ها را شكسته نوشت و روی آن‌ها اِعراب گذاشت، یا شكل درست آن‌ها را هم در پانویس صفحه یا در پرانتز آورد.
         توجه به نكته‌های زیر به نزدیك كردن زبان نوشته به زبان گفتاری و آسان كردن خواندن و درك آن كمك می ‌كند :
         ١- در زبان گفتاری هرگز فعل وصفی به كار نمی ‌بریم. در ساده‌نویسی نیز باید از به كار بردن فعل وصفی پرهیز كنیم. یعنی نمی‌‌ گوییم: "معلم آمده درس را شروع كرد" بلکه می ‌‌گوییم: "معلم آمد و درس را شروع كرد".
        نمی ‌گوییم: "مادر‌بزرگ برخاسته به خانه رفت" می گوییم: "مادر‌بزرگ برخاست و به خانه رفت" (به جای "برخاست" هم در زبان گفتاری "بلند شد" را به كار می‌بریم).
        نمی ‌گوییم: "پدر به بازار رفته لباس خرید" می ‌گوییم: "پدر به بازار رفت و لباس خرید ".
        ٢- در زبان گفتاری معمولن برخی از فعل‌ها را كه در برخی از نوشته‌ها می ‌آید به كار نمی ‌بریم:
        به جای "است" فعل "می ‌باشد" نمی ‌گذاریم. می ‌گوییم: "لیوان روی میز است" نمی ‌گوییم: "لیوان روی میز می ‌باشد"
        به جای "كرد" فعل‌های "نمود" و "ساخت" نمی ‌گذاریم. می ‌گوییم: "نسرین مادرش را خوشحال كرد" نمی ‌گوییم: "نسرین مادرش را خوشحال نمود" یا "نسرین مادرش را خوشحال ساخت".
        به جای "گذاشت" فعل "نهاد" به كار نمی ‌بریم. می گوییم: "نام فرزندنش را افسانه گذاشت" نمی گوییم: "نام فرزندش را افسانه نهاد".
        به جای "شد" فعل‌های "گشت" یا "راهی دبستان گردید" یا به جای "شود" فعل "گردد" نمی ‌گذاریم. می ‌گوییم: "به تر است این كتاب خوانده شود" نمی ‌گوییم: "به تر است این كتاب خوانده گردد" در ساده‌نویسی از به كار بردن این گونه فعل‌ها كه آن ها را معمولن در زبان گفتاری به زبان نمی ‌آوریم باید پرهیز كنیم.
        ۳- در زبان گفتاری از آوردن فعل‌های مشابه در یك جمله یا جمله‌های پی ‌د ر پی پرهیز نمی ‌كنیم. در ساده‌نویسی نیز به تر است از همین روش پیروی كنیم. به این چند جمله از صادق چوبك، كه از نوشته ی او با عنوان "عدل" نقل می ‌شود توجه كنید. فعل "بود" در این جا بارها تكرار شده است ولی هرگز از روانی و زیبابی و گیرایی نوشته نكاسته است:
         " . . . اسب درشكه‌ای توی جوی پهنی افتاده بود و قلم دست و كاسه زانویش خرد شدهبود. كاملن دیده می ‌شد كه استخوان قلم یك دستش از زیر پوست حنایی‌اش جا به جا شده بود و از آن خون آمده بود و فقط به چند رگ و ریشه كه تا آخرین مرحله وفاداریشان رااز دست نداده بودند گیر بود. سم یك دستش ـ آن كه از قلم شكسته بود ـ به طرف خارجبرگشته بود. و نعل براق ساییده‌ای كه به سه دانه میخ‌گیر بود، روی آن دیده می ‌شدآب‌ جو یخ بسته بود. تنها حرارت تن اسب یخ‌های اطراف بدنش را آب كرده بود. تمام بدنشتوی آب گل‌آلود خونینی افتاده بود . . . ".
        به این جمله‌ها نیز که از كتاب‌های كودكان و نوجوانان و گفتار رادیو نقل می ‌شود نگاه كنید. در این جمله‌ها حذف فعل به درستی صورت نگرفته است، زیرا در صورتی می ‌توان فعلی را از جمله‌ای حذف كرد كه فعل حذف شده یكسان باشد، گر چه در ساده‌نویسی حذف فعل به قرینه را هم مجاز نمی ‌دانیم :
        -  آموزگار به دسبتان وارد شد و به كلاس رفت.
        -  هوشنگ به اتاق وارد شد و فریدون از جای خود برخاست.
        -  سه سنگر دشمن منهدم شد و شش تن از مزدوران به هلاكت رسیدند.
        -  خود را با مدارك یاد شده معرفی كنند تا به خدمت اعزام شوند.
         می ‌بایست این جریان ریشه‌یابی شود و از میان برود.
        ٤- در زبان گفتاری تاریخ رویدادها را به طور كامل به زبان می ‌آوریم، مثلن نمی ‌گوییم: " ١٨/٩/٦٠ " بلکه می ‌گوییم: " ١٨ آذرماه‌ ‌ ١۳٦٠". این‌گونه مختصرنویسی تاریخ رویدادها ویژه ی برخی از اداره‌ها یا سازمان‌هاست كه برای صرفه‌جویی در وقت به خلاصه‌نویسی می ‌پردازند. در ساده‌نویسی درست این است كه این گونه تاریخ‌ها به صورت كامل نوشته شوند، و گر نه فهمیدن آن بی ‌تأمل ساده نیست و ممكن است که خواننده فوری نتواند دریابد كه نهمین ماه سال آذر است .
         ۵- در زبان گفتاری عددهای مشخص‌كننده ی ساعت‌های شبانه‌روز را همراه با واژه‌هایی كه قید زمان را می ‌رسانند به زبان می ‌آوریم، مثلن می ‌گوییم: "ساعت ١٠ صبح" ، "ساعت ۷ بعدازظهر" ، "ساعت ١١ شب"، نمی ‌گوییم: "ساعت ١٠" ، "ساعت ١٩" ،"ساعت ٢۳". در ساده‌نویسی نیز درست این است كه این‌گونه ساعت‌ها را به شیوه‌ یزبان گفتاری بنویسیم، زیرا خواننده ی جوان ممكن است فوری نتواند دریابد كه ساعت ١٩ همان ساعت ۷ بعدازظهر و ساعت ٢۳ همان ساعت ١١ شب است.
        ٦- در زبان گفتاری، زبان و بیانی ساده‌تر، گویاتر، گیراتر، و رساتر به كار می ‌بریم. جمله‌هایمان كوتاه تر است و از پیچیدگی سخن پرهیز می ‌كنیم، توجه درست به این شیوه‌ ی زبان و بیان، نوشته را بی ‌گمان ساده خواهد كرد.
        ۷-  واژه‌هایی برگزینیم كه به درستی معنی و مقصود را برسانند و ابهامی برای خواننده باقی نگذارند.
        ٨-  از آوردن سخنان زاید و تا آن جا كه ممكن است عبارت‌ها و جمله‌های معترضه پرهیز كنیم .
        ٩-  از نوشتن جمله‌های مركب كه در آن‌ها احساسات و عواطف و معانی و مفاهیم وصفت‌ها و قیدهای گوناگون به كار رفته است، بپرهیزیم. از بازی با واژه‌هایی كه فهم سخن را پیچیده می ‌‌كنند و از به كار بردن واژه‌های مترادف و تشبیه‌ها و استعاره‌‌های نابجا، كه بیان نوشته را از روشنی و سادگی می ‌اندازند، خودداری كنیم. فهم چنین جمله‌هایی برای كودك یا نوجوان اغلب دشوار است. جمله باید ساختمانی چنان ساده و روشن و استوار داشته باشد كه اگر واژه‌ای از آن بیرون كشیده شود، معنی و مفهوم جمله فرو بریزد.
        ١٠-  قلم در دست ما چون قلم مو و تخته ی ‌رنگی است در دست یك نقاش هنرمند. از آنبه گونه‌ای هنرمندانه استفاده كنیم تا خواننده همان تصویری را ببیند كه در تصور ماست. برای این كه تصویری درست به خواننده بدهیم، به گستره‌ای از واژه‌ها نیاز داریم. برخی از واژه‌ها بیش و كم یك معنی را می ‌رسانند، ولی كمی با هم تفاوت دارند. این واژه‌ها سایه روشن‌هایی از معنی دیگری را به دنبال می ‌آورند و تصویر ذهنی را كامل‌تر می ‌كنند. مانند سایه روشن‌هایی هستند كه نقاش در اثرش به كار می ‌برد تا تصویری را كامل‌تر به دست بدهد. این گونه واژه‌ها در شمار مترادف‌ها نیستند كه در ساده‌نویسی باید از به كار بردن آن‌ها پرهیز كرد.
        ١١-  دور از هرگونه تكلف و صورت‌سازی  و به زبان امروزی بنویسیم. یكی از سبب‌هایی كه برخی از نوشته‌ها ناخوانده می ‌مانند این است كه گروهی از نویسندگان زبان زنده و زایای امروز را از زبان نوشتاری گذشتگان باز نمی ‌شناسند، و زبانی در نوشته‌هایشان به كار می ‌برند كه نویسندگان قرن‌ها پیش به كار می ‌بردند. زبان و بیان آشنا، ساده، آسان، روان، گیرا، روشن، صریح و منظم و دقیق را همگان می ‌پسندند و نوشته‌ای با چنین زبان و بیان را آسان‌تر می ‌خوانند و می ‌فهمند. لفاظی و فضل‌فروشی و تكلف در نویسندگی و راز و رمزهای دشوار نوشته، خواننده‌ ی خردسال را از خواندن بیزار می ‌كند. از آزمایش نویسندگی و بدعت‌گذاری روشی تازه یا به كار بردن شیوه‌های نامانوس در نویسندگی و زبان و بیان عالمانه و ادبیانه و صنایع بدیعی زبان و نثر فاخر نیز باید پرهیز كنیم. در نوشتن برای كودك و نوجوان باید توجه داشت كه خود ِ نوشته در خواننده اثر بگذارد، نه آرایش‌‌ های نابجا ی كلام. این بدان معنا نیست كه نوشته هنرمندانه نباشد؛ ساده نویسی هنری ویژه ی خود دارد.
        ١٢-  تا آن جا كه می ‌توانیم از آوردن واژه‌‌ها و اصطلاح‌ها و عبارت‌های بیگانه كه برابرهای آشنا و رایج فارسی دارند و نوساخته‌های نادرست فارسی پرهیز كنیم. واژه‌ها و اصطلاح‌های نوساخته ی درست فارسی را هم كه هنوز در زبان ما جا نیافتاده‌اند و به هیچواژه‌نامه‌ای راه نیافته‌اند، باید به گونه‌ای به كار ببریم كه درك معنی و مفهوم آن‌ها برای خواننده‌ ی خردسال دشوار نباشد. هر مطلب یا مفهوم تازه را باید در پاراگرافی تازه بنویسیم. كودكان و نوجوانان نوشته‌ای را كه بجا بریده شود و بیش تر سر سطر برود آسان تر می ‌خوانند.
        ١۳- تا آن جا كه ممكن است باید از آوردن پانویس صفحه برای تشریح و توضیح مطالب لازم خودداری كنیم. این تشریح و توضیح را، اگر خیلی لازم باشد، می ‌توانیم در خود متن نوشته بیاوریم .
        ١٤-  از درس دادن، غلو كردن در خوش‌بیانی، پیچیده و نامهفوم و یكنواخت نوشتن،حاشیه‌پردازی، بی‌ثباتی و ناهماهنگی و در هم آمیختن مسایل جدی با شوخی و بذله‌گویی باید پرهیز كنیم. كودكان و نوجوانان باید بیاموزند كه مطالب جدی را در یك متن جدی بخوانند.
        ١۵-  مهرآمیز بنویسیم و خودمان را از خواننده جدا ندانیم. بگذاریم احساس كند كه با او و رو در روی او هستیم. هرگز نباید او را ابله ونادان و بی ‌اهمیت بدانیم و از بالا به او نگاه كنیم. نه فرمان بدهیم و امر و نهی كنیم، نه آن ‌قدر فروتن باشیم و خود را دست كم بگیریم كه سخن ما در باورش نگنجد و بی ‌اعتبار جلوه كند. نوشته باید گویای این باشد كه نویسنده دوست و دلسوز خواننده است. كودكان و نوجوانان دوست دارند شخصیت آن‌ها را بشناسیم و مانند دو انسان برابر و رو در رو با آن‌ها حرف بزنیم، نه انسانی برتر و بزرگ تر با انسانی همیشه كودك !
         ادامه مطلب در کامنت زیر همین پست!!!

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۵۹۷۰ در تاریخ سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۲۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0