سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    استاد مشفق کاشانی ساعتی پیش در مجلس بزرگداشتی در گذشت!
    ارسال شده توسط

    محمد مير سليمانی بافقی (باران)

    در تاریخ : دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۳ ۱۴:۲۵
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۸۶ | نظرات : ۴۳

    استاد مشفق کاشانی شاعر پیشکسوت ساعتی پیش در مراسم بزرگداشتش در گذشت.
    به گزارش «تابناک»، استاد مشفق کاشانی ساعتی پیش راهی انجمن شاعران ایران شد تا در مراسم تولد سهیل محمودی شرکت کند.
    در این مراسم او در سخنانی به روایت خاطراتش از زمان کار در رادیو و همکاری با کسانی چون قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی، سهیل محمودی و ساعد باقری پرداخت اما پیش از آن که آخرین رباعی خود را قرائت کند از حال رفت.
    حاضران در مراسم بلافاصله با اورژانس تماس گرفتند اما استاد مشفق کاشانی در بیمارستان به دلیل نارسایی قلبی جان به جان آفرین تسلیم کرد.
    چهره‌هایی چون سیدمحمد خاتمی، محمود دعایی، اسرافیل شیرچی، صادق خرازی، ساعد باقری، فاطمه راکعی، افشین علاء و ... در این مراسم حضور داشتند. احمد مسجدجامعی هم نیز که در راه آمدن به مراسم بود، با شنیدن خبر حادثه یک راست به بیمارستان رفت.
    در حال حاضر شرکت‌کنندگان در این مراسم راهی خانه استاد مشفق کاشانی شدند تا این واقعه را به بازماندگان تسلیت بگویند. در این دیدار سیدمحمد خاتمی خطاب به خانواده این شاعر گفت: «همه مایتیم شده‌ایم و فقط شما نیستید که پدر از دست داده‌اید.»
    قرار بود استاد مشفق کاشانی این رباعی را برای مراسم جشن تولد سهیل محمودی بخواند:
    برخیز ز جا نه وقت خواب است ای دوست
     بنشین که شب شعر و شراب است ای دوست
    در بزم سهیل، زهره با چنگ نواخت
     میلاد بلند آفتاب است ای دوست
     
    پیش از این مهرداد اوستا، شاعر نیز در حین شعرخوانی در جمع شاعران چشم از جهان فروبسته بود.
    خداوند بزرگ روحش با شاد فرماید.
    عباس کی‌منش ملقب به مشفق کاشانی در سال ۱۳۰۴در شهر کاشان زاده شد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همین شهر و تحصیلات دانشگاهی را در دانشگاه تهران به پایان برد. از رییس هیأت مدیره‌ انجمن شاعران ایران، ده‌ها مجموعه شعر چون «سرود زندگی»، «سراب آفتاب»، «آذرخش»، «آینه خیال»‌و ... منتشر شده است.
    برخی از این آثار دین شرح است:
        «صلای غم» تضمین ۱۲ بند محتشم کاشانی
        «خاطرات» (سال ۱۳۲۴)
        «سرود زندگی» (سال ۱۳۴۲)
        «شراب آفتاب» (سال ۱۳۴۲)
        «آذرخش» (گزینه اشعار)
        «آینه خیال» (سال ۱۳۷۲)
        «بهار سرخ سرود» (سال ۱۳۷۳)
        «هفت بند التهاب» (سال ۱۳۷۵)
        «نقشبندان غزل» (سال ۱۳۶۵)
        «انوار ۱۵خرداد» (سال ۱۳۶۵)
        «خلوت انس» (سال ۱۳۶۸)
        تصحیح «دیوان حاج سلیمان صباحی بیدگلی» با همکاری پرتو بیضایی (سال ۱۳۴۰)
        «مجموعه شعر جنگ»
        تذکره‌ی شاعران معاصر
        راز مستان
    مشفق کاشاني از جمله شاعراني است که در مصيبت سيد و سالار شهيدان، امام حسين عليه‏السلام اشعار پر سوز و گدازي دارد. هم اکنون ترجيع بندي در مرثيه‏ سيدالشهداء عليه‏السلام از او بجاي مانده است. مشفق کاشاني در اين ترجيع بند به استقبال ترجيع بند محتشم کاشاني رفته و از او پيروي نموده که بند اول آن چنين سروده شده است:

    از موج فتنه چشم جهان غيرت يم است
    وز تندباد حادثه پشت فلک خم است‏
    صبح اميد چون شب تاريک مظلم است
    «باز اين چه شورش است که در خلق عالم است»
    «باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»
    هر جا نشان محنت و مردم به غم قرين
    افکنده‏اند غلغله تا چرخ هفتمين‏
    گردون فکنده بس گره از درد بر جبين
    «باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين»
    «بي‏نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است»
    از لوح سينه رفته چرا نقش آرزو
    فريادها شکسته ز اندوه در گلو
    خورشيد برده سر به گريبان غم فرو
    «اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو»
    «کار جهان و خلق جهان جمله در هم است»
    هر جا به گوش مي‏رسد آواي انقلاب
    خلقي به ماتمند و جهاني در اضطراب‏

    جان در تلاطم آمده دل را نمانده تاب
    «گويا طلوع مي‏کند از مغرب آفتاب»

    «کآشوب در تمامي ذرات عالم است»
    روشن به راه ديد چراغ اميد نيست
    کس را هواي شادي و گفت و شنيد نيست‏
    زين ابر تيره اختر شادي پديد نيست
    «گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست»
    «اين رستخيز عام که نامش محرم است»
    شوري به سر فتاده که جاي مقال نيست
    جز غم نصيب مردم شوريده حال نيست‏
    باغ حيات را پس ازين اعتدال نيست
    «در بارگاه قدس که جاي ملال نيست»
    «سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است»
    خلق جهان ز سوز نهان نوحه مي‏کنند
    از دست داده تاب و توان نوحه مي‏کنند
    هر جا ز ديده اشک فشان نوحه مي‏کنند
    «جن و ملک بر آدميان نوحه مي‏کنند»

    «گويا عزاي اشرف اولاد آدم است»
    شاهي که افتخار بدو کرده عالمين
    بابش علي و فاطمه را هست نور عين‏
    از شرم روي او به حجابند نيرين
    «خورشيد آسمان و زمين نور مشرقين».....
    خداوند بزرگ روحش با شاد فرماید.

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۴۹۷۶ در تاریخ دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۳ ۱۴:۲۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0